بیوگرافی کامل مهرانه مهینترابی
در سفر رفتن کمی لوسم و امکانات و رفاه را در دسترس می خواهم. بارها دوستانم به سفرهای کمپی رفتند، تورهای طبیعت گردی که در چادر و کیسه خواب می خوابند، اما من همراهی شان نکردم.
دوات آنلاین-مهرانه مهین ترابی سالها است که به چهرهای معروف و محبوب تبدیل شده است؛ مخصوصا به خاطر دو سریال پرطرفدار همسران و خانه سبز. از او این روزها یک سریال جذاب دیگر نیز پخش میشود؛ دلدادگان. به همین بهانه با زندگی خانوادگی و حرفهای مهین ترابی آشنا شوید.
کودکی
مهرانه مهین ترابی متولد 20 مرداد سال 1336 است. او در کرج به دنیا آمده اما اصالتا تفریشی است. او فرزند چهارم یک خانواده هفت نفری است و جز او کسی در خانواده فعالیت هنری ندارد. خودش درباره دوران کودکیاش گفته است:" در سن 10 سالگی که بچه های دیگر دنبال بازی بودند و آهنگ های الکی گوش می کردند شدیدا به آهنگ های شارل آرناوور، خوانده مشهور فرانسوی علاقه داشتم".
یکی از تلخترین اتفاقات در زندگی مهرانه مهین ترابی فوت پدرش بود. او آن موقع 13 سال بیشتر نداشت و به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. خودش در این باره گفته است:" مادرم زنی مقتدر و محکم بود. پس از مرگ پدر روی پای خودش ایستاد.همیشه با دیدن او محکم بودن را مرور میکردم. خب دیگر فقط یاد و خاطرات پدر بود.باید این قضیه را باور میکردم.افسردگی را دوست نداشتم و با کسانی که یاد گرفتند زندگیشان را با آه و گریه بگذرانند و یاد نگرفتند امید را ببینند نمیتوانم کنار بیایم.حداقل در آن زمان سعی ام را کردم که شکستها و غمها زمینم نزنند".
بازیگری
مهین ترابی که به بازیگری بسیار علاقه داشت در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بازیگری و کارگردانی خواند. اولین تجربه بازیگری او ایفای نقشی در تله تئاتری نوشته محسن یلفانی و به کارگردانی خانم دیانا و در سال ۱۳۵۶ بود.
او با فیلم گلبهار به کارگردانی تهمینه اردکانی در سال ۱۳۶۵ به سینما آمد و با مجموعه تلویزیونی مش خیرالله صندوقچه اسرار در سال ۱۳۷۰ عضوی از خانواده مجموعههای تلویزیونی شد و با نقش آفرینی در مجموعه همسران و خانه سبز به اوج محبوبیت رسید.
ازدواج
مهین ترابی هرگز ازدواج نکرده است. چرا؟ خودش این طور جواب میدهد:" ازدواج را دوست داشتم اما باید تنها میماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم برای افراد خانوادهام آشپزی کنم. اما از آنجا که بازیگری وجودم را ساخته بود نمیتوانستم به راحتی از حرفهام بگذرم".
ورزش
مهین ترابی حسابی اهل ورزش است:" من سال های زیادی یک ورزش که برای یک خانم آمریکایی هست به نام کالام پیک نی انجام می دادم، نام ورزش کل نتیکس است اما متاسفانه ما به خاطر شغل مان نمی توانیم برنامه ریزی های همیشگی داشته باشیم، مثلا من شش یا هشت ماه سر کارم و در این مدت یک ماه آن پشت سر هم جلوی دوربینم، صبح ساعت 7 می روم و شب ساعت 8 و 9 خسته بر می گردم و امکان ورزش کردن ندارم.اما من سال ها ورزش کردم و سلامتی الان خود را مدیون آن ورزش ها هستم".
مهین ترابی در مصاحبهای گفته است:" این روزها خیلی دلم می خواهد ورزش کنم و از هر فرصتی استفاده می کنم که بروم پیاده روی و پارک.خانه من نزدیک «آب و آتش» است و آنجا را خیلی دوست دارم و هر موقع که وقت کنم با دوستانم به آنجا می روم که پیاده روی کنیم، اما متاسفانه یک کار مدام نیست چون از تنها راه رفتن و تنها ورزش کردن خوشم نمی آید و این از اخلاق های بد من است. خیلی خوب است که آدم بتواند این کارها را روتین کند و تنهایی انجام دهد، اما من تنهایی انجام نمی دهم، بنابراین هر وقت دوستی پیشنهاد دهد یا من وقت داشته باشم و با دوستانم تماس بگیرم این کار را انجام می دهم. اینکه بخواهم بروم باشگاه مثلا بدنسازی این کار را انجام نمی دهم، چون با کارهای کادربندی شده اصولا راحت نیستم".
حتما بخوانید: زندگینامه سامان صفاری، سانیا سالاری و ملیکا شریفینیا؛ بازیگران سریال دلدادگان
آشپزی
فکر میکنید دستپخت مهین ترابی چه طور باشد؟ خودش که خیلی تعریف میکند:" من عاشق آشپزی هستم. حتی وقتی سر کار هستم هم آشپزی می کنم. طوری که اگر فرجه ای میان کار برای آشپزی پیدا می کنم، همانجا غذا می پزم و با بچه های صحنه می خوریم. آشپزی کردن را خیلی خیلی دوست دارم چون یک حس خوبی از زندگی به من می دهد.
من غذاهای زیادی را خیلی خوب درست می کنم. از جمله قورمه سبزی. بیف استراگانفی که می پزم، بسیار خوشمزه می شود.
مادر خدابیامرزم یک حرفی درباره من می زد و می گفت این بنده شاکر خداست و از هیچ غذایی بدش نمی آید و واقعا هم همینطور است. همه غذاها را دوست دارم به موقع خودش اما قورمه سبزی را جور دیگری دوست دارم.
او اهل رستوران و کافه نیست:"اصلا میانه خوبی با رفتن به جاهای شلوغ ندارم و شاید در تمام سال من یک بار به رستوران نروم".
سفر
مهین ترابی سفر رفتن را خیلی دوست دارد البته شرط و شروطی هم دارد. باز هم به نقل از خودش بخوانید:" سفر را بسیار دوست دارم، هر وقت که پای سفر در میان باشد آماده ام و بیشتر دوست دارم با خانواده ام به سفر بروم. من در سفر رفتن کمی لوسم و امکانات و رفاه را در دسترس می خواهم. بارها دوستانم به سفرهای کمپی رفتند، تورهای طبیعت گردی که در چادر و کیسه خواب می خوابند، اما من همراهی شان نکردم.
البته شاید الان به خاطر سنم باشد، اما در عمرم هیچ وقت این کارها را نکردم. بیشتر دوست دارم وقتی مسافرت می روم در یک هتل باشم و یک رفاه نسبی را داشته باشم، چون به نظم خیلی اهمیت می دهم.
او درباره سفرهای خارجی هم گفته است:"شاید سالی یک بار به سفر خارجی بروم، اما بستگی به امکانات دارد. سفرهای خارجی خوب و دیدن هرجای جدیدی برای من جذاب است، اما می دانید که برای اینگونه سفرها امکانات خوب لازم است و همیشه نمی شود برای آن برنامه ریزی کرد. برای سفر ایتالیا را انتخاب می کنم و برای من اروپا از همه جا جذاب تر است".
گفتوگوی کوتاه
مهرانه مهین ترابی در گفتوگویی به چند سوال درباره زندگی شخصیاش جواب داده است:
آیا تا الان احساس شکست کردید؟
به یاد ندارم در زندگیام تا به امروزطعم واقعی شکست را چشیده باشم.شکستها و زمین خوردنها نتوانست امیدم را کمرنگ کند.تنها یک بار با تمام وجودم غم را باور کردم و فکر کردم که زمین خوردم.قضیه بر میگردد به ۱۳ سالگیام؛ زمانی که پدرم را از دست دادم.دوره سختی بود اما حتی همین حس هم خیلی زود به یک امید تبدیل شد.
آیا خرید، تفریح شما حساب می شود؟
خرید کردن را دوست دارم، اما هیچ وقت تنهایی به خرید نمی روم و معمولا نمی دانم چطور است که وقتی چشمم به چیزی می افتد تازه می فهمم که ندارمش و بعد خرید می کنم، به طوری که اگر داخل خانه باشم ممکن است سالی یک بار هم به خرید نروم. از این بابت اخلاق های عجیب و غریب دارم و یک خرده تنبل هستم. به فرض من اگر کفش می خواهم در همان اولین مغازه خرید خودم را انجام می دهم؛ آن طور نیستم بگردم دنبال یک چیز خاص. خرید را بیشتر به جنبه احتیاجش نگاه می کنم.
اگر بازیگر نمی شدید دوست داشتید چه کار می شدید؟
به این قضیه فکر کردم و نمی دانم که می توانم این کار را الان انجام دهم یا نه اما از بچگی نجاری را خیلی دوست داشتم، نمی دانم چرا خیلی از بوی چوب خوشم می آید. هنوز هم فکر می کنم اگر الان هم جایی داشتم که وقت های بیکاری به آنجا می رفتم و یک چیزی را اره می کردم و چیزی می ساختم خوشحالم می کند یا اینکه باغبان می شدم.
با توجه به اینکه به باغبانی علاقه دارید، خودتان اهل پرورش گل و گیاه هستید؟
در خانه تنها سرگرمی من پرورش گل و گیاه است. روی میز من پر از بنفشه آفریقایی است و پشت پنجره هایم پر از شمعدانی است و از گیاهانی که دارم خیلی خوب مراقبت می کنم. طوری که دوستانم هر وقت می آیند از سرحال بودن این گل و گیاه ها تعجب می کنند.
نگهداری از گل و گیاه را هم در حد محدودی انجام میدهم، چون وقت هایی که خانه نیستم نگهداری از آنها سخت است و باید به کسی بسپارم، اما همین محدود هم در حد عالی است.
کتاب و مطالعه چه جایگاهی در زندگی روزمره تان دارد؟
کتاب دور و بر من زیاد است، یعنی روی تختم، بالای کاناپه و همه جا، منتها به موقع یعنی وقتی سوالی برایم پیش می آید، زیاد اهل خواندن رمان نیستم فکر می کنم از رمان پر شدم و دیگر حوصله خواندن آن را ندارم. الان مطالعه بیشتر برایم حالت تحقیقی دارد، یک سری مسائلی را که در دید خودم دارم می گردم دنبال شان، این طور نیست که با رمان خودم را سرگرم کنم.
معمولا رمان هایی را هم که برایم کادو می آورند، نمی توانم تمام کنم. الان در فازی هستم که بیشتر ترجیح می دهم جواب سوال های خودم را پیدا کنم تا اینکه نظرهای دیگری را بدانم.
اگر بخواهید کتابی برای خواندن به ما پیشنهاد بدهید چیست؟
اگر بخواهم پیشنهاد بدهم، غزلیات مولانا و خواندن مثنوی و قصه های آن را پیشنهاد می کنم، همچنین خواندن شاهنامه فردوسی.
به نظر می آید کسی که مثنوی را بخواند احتیاجی به خواندن کتابی دیگر ندارد، اگر منظور ما از خواندن این است که مفهوم زندگی و انسان بودن خودمان و رسالت زندگی را درک کنیم، فکر می کنم این ها خیلی کافی است. برای من چند سالی است که کتاب های محبوبم این هاست.
پس به نظر می آید به شعر خیلی علاقه مندید؟
بله اما نه هر شعری، من سال هاست که دیگر به دنبال شعر نو و درک کردن و ارتباط برقرار کردن یا احساسات شخصی آدم ها نیستم؛ یک خرده قصه برایم کلی تر از این حرفه هاست. شعرهای عرفانی را بیشتر دوست دارم.
دل تان بگیرد چه می کنید و غار تنهایی تان کجاست؟
دلم بگیرد صبر می کنم و غار تنهایی من خانه ام است.
12jav.net