2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
اعترافات مردی که دوستش را به خاطر یک جفت کتانی کشت

اعترافات مردی که دوستش را به خاطر یک جفت کتانی کشت

من فکر می‌کردم که دوستم زخمی شده و به زودی خوب می‌شود، اما پس از چند روز در روزنامه‌ها خبر درگیری خودم را خواندم که نوشته بودند دوستم به قتل رسیده است.

دوات آنلاین -پسر جوانی که به خاطر یک جفت کتانی یکی از دوستانش را در جنوب تهران به قتل رسانده ‌بود، پس از دستگیری مدعی شد که ۳‌میلیون ‌تومان از مقتول طلب داشته و کتانی‌های قیمتی او پیشش امانت بوده است.

 

به نوشته جوان، ساعت‌۱۷ عصر روز دوشنبه ۲۵‌مرداد امسال قاضی حبیب‌الله صادقی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری‌۱۱۶ مولوی از قتل پسر جوانی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در بیمارستان مهدیه در جنوب تهران با جسد پسر ۱۷‌ساله‌ای به نام شایان روبه‌رو شدند که با اصابت ضربه چاقویی به قفسه سینه‌اش به قتل رسیده بود.

 

بررسی‌های مأموران پلیس نشان داد مقتول ساعتی قبل با یکی از دوستانش به نام احسان در نزدیکی میدان شوش درگیری خونینی رقم زده‌است که در جریان آن با ضربه چاقوی احسان زخمی و خانواده‌اش پیکر نیمه جانش را به بیمارستان منتقل می‌کنند، اما بر اثر شدت خونریزی روی تخت بیمارستان به کام مرگ می‌رود.

 

تحقیقات میدانی مأموران پلیس حکایت از آن داشت مقتول و قاتل به خاطر یک جفت کتانی با هم درگیر شده‌اند و شاهدان عینی دیده‌اند که مقتول سعی داشته کفش‌های کتانی را از دست قاتل بگیرد و در کشمکش بین آن‌ها احسان با چاقو او را زخمی و از محل فرار می‌کند.

 

تسلیم قاتل

همزمان با انتقال جسد مقتول به پزشکی قانونی مأموران پلیس برای دستگیری قاتل به محل سکونت او رفتند که مشخص شد وی پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته‌ است.

 

از سوی دیگر مأموران پلیس دریافتند قاتل فرزند طلاق است و گاهی در خانه پدرش و گاهی هم درخانه مادرش زندگی می‌کند. صبح روز سه‌شنبه نهم شهریور در حالی که دو‌هفته از حادثه گذشته‌بود و همچنان جستجو برای دستگیری قاتل فراری ادامه‌داشت، احسان در تهران به اداره پلیس رفت و خودش را تسلیم کرد. وی در بازجویی‌ها به قتل دوستش اعتراف کرد.

 

متهم صبح دیروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و مقابل قاضی صادقی با اظهار پشیمانی به قتل دوستش به خاطر یک جفت کتانی اعتراف کرد. متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی قرار گرفت.

 

گفت و گو با متهم

*مقتول را می‌شناختی؟

بله، او از دوستان نزدیک من بود و بچه یک محل بودیم.

 

*چرا او را به قتل رساندی؟

من قصد قتل نداشتم. او با چاقو آمده ‌بود که در درگیری چاقویش روی زمین افتاد و من برداشتم و با آن ضربه‌ای به او زدم.

 

*چرا؟

ما مدتی بود با هم اختلاف داشتیم. من ۳‌میلیون‌تومان به او پول قرض داده ‌بودم و قرار بود که به زودی بدهی‌اش را به من پرداخت کند، اما امروز و فردا می‌کرد و هر زمانی به او می‌گفتم طلبم را بدهد می‌گفت پول ندارم و وضع مالی‌ام خوب نیست. من هم قبول می‌کردم و به او فرصت می‌دادم تا اینکه یک روز قبل از حادثه او را داخل خیابان دیدم که از بازار می‌آمد. شایان یک جفت کتانی 2.5 میلیون تومانی خریده ‌بود که با دیدن کتانی‌ها تعجب کردم. به او گفتم که «پول من را پس نمی‌دهی و برای خودت کتانی چند میلیونی می‌خری؟!» که شایان کتانی‌ها را به من داد تا پیش من امانت باشد و وقتی طلبم را پس داد آن کتانی‌ها را به او برگردانم. روز حادثه هم آمده‌ بود که کتانی‌هایش را پس بگیرد که با هم درگیر شدیم.

 

*چرا کتانی‌هایش را ندادی؟

قرارمان این بود که طلبم را پس دهد و بعد کتانی‌هایش را به او بدهم، اما او پولی به من نداد.

 

*درباره روز حادثه توضیح بده.

آن روز او به من تلفن زد و گفت می‌خواهد پیش من بیاید و کتانی‌هایش را پس بگیرد و من هم فکر کردم که می‌خواهد پول مرا پس بدهد که با هم قرار گذاشتیم. وقتی به هم رسیدیم به من گفت که کتانی‌هایش را لازم دارد و خواست به او بدهم، اما من گفتم هر زمانی طلبم را بدهد من هم کتانی‌هایش را می‌دهم که با هم درگیر شدیم. او با چاقو به من حمله کرد که در درگیری چاقو از دستش روی زمین افتاد و من برداشتم و ضربه‌ای به او زدم.

 

*چرا فرار کردی؟

ترسیدم.

 

*به خانواده‌ات موضوع درگیری را گفته‌ بودی؟

نه، پدر و مادرم چند سالی است از هم جدا شده‌اند. چند سال قبل مادرم صندوق قرعه‌کشی خانگی داشت که تعدادی از همسایه و دوستان و بستگان داخل آن صندوق پول می‌گذاشتند که پدرم مخالفت کرد. همین موضوع باعث اختلاف پدر و مادرم شد و در نهایت هم از هم جدا شدند.

 

*پس از حادثه به کجا فرار کردی؟

واقعیتش من یک خواهر ۹‌ساله دارم که پس از جدایی پدر و مادرم، همراه عمه‌ام در یکی از شهر‌های شمالی زندگی می‌کند. خیلی دلم برای خواهرم تنگ شده‌ بود و از طرفی هم خیلی می‌ترسیدم که به خانه عمه‌ام در شمال رفتم و در این مدت هم آنجا بودم.

 

*چه شد که خودت را معرفی کردی؟

من فکر می‌کردم که دوستم زخمی شده و به زودی خوب می‌شود، اما پس از چند روز در روزنامه‌ها خبر درگیری خودم را خواندم که نوشته بودند شایان به قتل رسیده است. پس از این عذاب وجدان به سراغم آمد و تصمیم گرفتم و به تهران آمدم و خودم را به پلیس معرفی کردم.

 

*آخرین حرف.

قصد قتل نداشتم و خیلی پشیمان هستم و امیدوارم خانواده مقتول مرا ببخشند.

12jav.net

 

پیشنهادات ما
کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.