علی علیزاده: زیر سایه انصاریان بودم
علی واقعا بچه باخدایی بود. از صمیم قلب میگویم که باخدا بود، بهنسبت موی سر و تیپ و قیافهای که داشت و شاید کمی غلطانداز بود اما واقعا باخدا بود و همیشه ذکر خدا را بر لب داشت.
دوات آنلاین -علی انصاریان هم پر کشید تا جامعه فوتبال برای دومینبار پیاپی در یکهفته اخیر عزادار شود؛ درواقع کرونا باعث شد بعد از میناوند، انصاریان نیز با زندگی وداع کرده و جان به جانآفرین تسلیم کند. بر همین اساس روزنامه فرهیختگان با علی علیزاده، مهاجم سابق سرخابیها که بههمراه انصاریان از پرسپولیس راهی استقلال شد و با یکدیگر در یک زمان در هر دو تیم همبازی بودند درخصوص آن سالها و خاطراتش از علی انصاریان به گفتوگو پرداخت. علیزاده با صدایی مغموم و گرفته و درحالی که اشک میریخت می گفت این حادثه را باور ندارد.
*از انصاریان چه چیزهایی در خاطر شما مانده است؟
تنها چیزی که یادم است اینکه علی واقعا بچه باخدایی بود. از صمیم قلب میگویم که باخدا بود، بهنسبت موی سر و تیپ و قیافهای که داشت و شاید کمی غلطانداز بود اما واقعا باخدا بود و همیشه ذکر خدا را بر لب داشت. خدا رحمتش کند هم در پرسپولیس و هم در استقلال با هم همبازی بودیم. واقعا زبانم نمیچرخد که بگویم خدا علی را رحمت کند و اصلا باور نمیکنم که از میان ما رفته است، این موضوع خیلی ناراحتکننده بود و شوک بدی به جامعه ورزش داده شد.
*با هم در تماس بودید؟
بله، چراکه نه. او واقعا انسان خوبی بود. شاید کمتر همدیگر را میدیدیم اما با هم در تماس بودیم و هرموقع کاری داشتم و به او زنگ میزدم، او هم با فراغ بال و با دیده گشاده کار ما را انجام میداد. خدا رحمتش کند واقعا بچه باخدایی بود، ما هم در پرسپولیس و هم در استقلال همزمان بازی میکردیم و همتیمی بودیم.
حضور در تیم استقلال
*از آن سالها خاطراتی از علی داری؟
از آنجایی که با هم از پرسپولیس به استقلال آمدیم و سابقه حضورمان در هر دو تیم همزمان بود خیلی با هم راحت بودیم و خیلی با هم کار داشتیم. یادم میآید بهقدری با یکدیگر هماهنگ شده بودیم که اوتدستیهایم را علی چشمبسته گل میکرد. واقعا با هم هماهنگ بودیم و ازسوی دیگر دوستان خوبی هم برای هم بهشمار میرفتیم و در زمین برای موفقیت یکدیگر لازم و ملزوم هم بودیم و در بیرون از زمین نیز رابطه خوب و صمیمی با هم داشتیم. نکته جالب اینکه یادم میآید حتی در زمان تمرین و روی اوتهای دستی من علی بیشترین نقش را داشت و اگر در بازیها کارمان گره میخورد براساس پرتابهای من و سرزنی علی روی این پرتابها حساب باز کرده و سعی میکردیم روی دروازه حریفان خطرساز شویم. واقعا حیف شد چون علی آدم بزرگی بود. خاطره زیاد است اما آنقدر ناراحتم و زبانم بند آمده و بغض گلویم را گرفته که نمیتوانم حرف بزنم.
*جالب اینکه در آن سال آنقدر که انتقال علی به استقلال سروصدا کرد با وجود اینکه شما هم از پرسپولیس آمدید، این انتقال و اندازه انصاریان جنجالی و خبرساز نشد.
بله درست است، من آن سال زیر سایه علی بودم و این درحالی بود که من هم از پرسپولیس به استقلال آمدم اما حساسیتهای زیادی روی استقلالیشدن علی به وجود آمد. با این حال همان زمان تماشاگران پرسپولیس بازهم علی را دوست داشتند و برخلاف بسیاری از یاغیها که از یک تیم به تیم دیگر میرفتند هیچگاه پرسپولیسیها به علی بیاحترامی نکردند چون او را دوست داشتند، این درحالی است که استقلالیها هم او را دوست داشتند و درمجموع تا دم رفتن مورد مقبولیت و احترام تمامی هواداران فوتبال بود. او واقعا شوخطبع و بامعرفت بود و درمجموع بگویم اگر کنار علی بودید هیچ موقع پیر نمیشدید، اینقدر که علی شاد و خندهرو و بشاش بود و اگر کنار او مینشستید غم و غصه را فراموش میکردید.
*صحبت پایانی ...
با این وضعیت و خداحافظی ستارهها و زمانی که عزیزانمان به این راحتی از بین میروند اصلا دیگر فوتبال مهم نیست. وقتی آنقدر راحت میگویند خدا بیامرزتش، از آنسو مهرداد میناوند و از اینسو علی انصاریان. دنیا واقعا پوچ و مسخره و واهی شده است. من یک دختر بهنام دیبا دارم که ۱۲سالش است و قرار بود بعد از اینکه علی خوب شد به عیادت او برویم که متاسفانه اینطور شد و آرزو به دلمان ماند.
12jav.net