فرجام تلخ برای دختر نوجوانی که از دست ناپدری فرار کرد

دوات آنلاین -پسر فریبکار که به اتهام تعرض به دختری نوجوان بازداشت شده است به حبس و شلاق محکوم شد.

به نوشته روزنامه جوان سال گذشته، زن جوانی با مراجعه به اداره پلیس مأموران را از ناپدید شدن ناگهانی دختر ۱۶‌ساله‌اش مانا و دختر خردسالش آتنا باخبر کرد و گفت: «روز گذشته مانا با خواهر ناتنی‌اش برای خرید ساندویچ از خانه بیرون رفتند، اما بازنگشتند. من و شوهرم همه جا را دنبال آن‌ها گشتیم، اما خبری از آن‌ها نشد تا اینکه یکی از دوستان مانا تماس گرفت و گفت دخترم برایش پیامکی ارسال کرده و خواسته است دنبالش نگردیم و او هرگز به خانه برنمی‌گردد.»

این زن ادامه داد: «فردای آن روز در خانه بودم که صدای زنگ را شنیدم. وقتی در را باز کردم دیدم دختر سه ساله‌ام پشت در است. گویا کسی او را رها کرده و رفته بود، اما از مانا خبری نبود.»

با اعلام شکایت، پلیس تلاش خود را برای یافتن دختر نوجوان آغاز کرد تا اینکه یک هفته بعد مأموران پلیس مانا را درحالی‌که بسیار آشفته بود در پارک سرخه حصار پیدا کردند.

دختر نوجوان چه گفت

دختر نوجوان مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: «بعد از طلاق پدر و مادرم، مادرم با مرد جوانی ازدواج کرد تا اینکه خواهرم به دنیا آمد. ناپدری‌ام رفتار خوبی نداشت و مرا اذیت می‌کرد. از رفتار‌های او خسته شده بودم به همین خاطر تصمیم گرفتم همراه خواهر ناتنی از خانه فرار کنم. به همین خاطر با پسری به نام کامبیز که با او دوست شده بودم تماس گرفتم و با هم قرار ملاقات گذاشتیم.»

وی ادامه داد: «کامبیز همراه دوستش داوود با یک خودروی پژو‌۲۰۶ سر قرار آمد و من و آتنا سوار خودروی آن‌ها شدیم، اما بعد از طی مسافتی تغییر مسیر دادند و به طرف بابلسر رفتند. پشیمان بودم و می‌خواستم برگردم، اما فایده‌ای نداشت. فردای آن روز وقتی از بابلسر برگشتیم داوود خواهرم را مقابل خانه‌مان برد و کامبیز مرا به پارک جنگلی سرخه حصار برد. او با تهدید چاقو و خوراندن قرص مرا آزار داد و کتکم زد و با سرقت تلفن همراه و گوشواره‌هایم مرا رها کرد و رفت.»

با ثبت این اظهارات، کامبیز و دوستش بازداشت شدند، اما جرمشان را انکار کردند و گفتند دختر نوجوان به میل خودش با آن‌ها همراه بوده‌است.

جلسه محاکمه

از آنجائیکه کارشناسان پزشکی قانونی با رد ادعای اذیت و آزار، آثار ضرب و جرح روی بدن دختر نوجوان را تأیید کرده بودند، متهم به اتهام آدم‌ربایی و ضرب و جرح راهی زندان شد و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و روی میز هیئت قضایی شعبه هفتم قرار گرفت. در اولین جلسه محاکمه، دختر نوجوان بار دیگر شکایتش را مطرح کرد و گفت فریب پسر جوان را خورده است، سپس برای متهم درخواست اشد مجازات کرد.

در ادامه پسر جوان در جایگاه ایستاد و گفت: «آن روز مانا از من خواست دنبالش بروم. سپس همراه خواهر خردسالش سوار ماشین شد و به درخواست او راهی شمال شدیم. او با رضایت خودش همراهمان به بابلسر آمد و در مسیر نیز دو مرتبه پشت فرمان نشست و رانندگی کرد. او دروغ می‌گوید و نمی‌دانم چرا علیه من شکایت کرده است.»

در پایان هیئت قضایی با توجه به مدارک موجود در پرونده، متهم را به دو سال حبس و شلاق محکوم کرد.