حرف های تکاندهنده بهلول درباره قتل شیما
شیما حدود ۴۰ تا ۵۰ روز پیش من بود. من روزها بیرون میرفتم و در را روی او قفل میکردم و شب دوباره پیش او میآمدم.
دوات آنلاین -پرونده جنجالی شیما، دختری که به طرزی مرموز در قتلگاه قاتل سالخورده به کام مرگ رفته، برای رمزگشایی از جنایتهای بیشتر متهم همچنان تحت نظر کارآگاهان پلیسآگاهی پایتخت در حال بازکاوی است. بهلول روز گذشته در دادسرای امور جنایی پایتخت مورد بازجویی قرار گرفت و حادثه را شرح داد.
به نوشته روزنامه جوان صبح دیروز بهلول ۶۲ساله برای ادامه بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و مقابل قاضی رستمی، بازپرس شعبه هفتم به قتل شیما اعتراف کرد. قاتل سالخورده از ۲۶مردادماه سال قبل و همزمان با اعلام ناپدید شدن شیما تحت تعقیب کارآگاهان پلیس پایتخت قرار گرفت تا اینکه چند روز قبل اعتراف کرد پس از قتل شیما، جسد او را در حیاط باغچه صاحبخانهاش دفن کرده است.
با اعتراف متهم به جنایت، وی به محل دفن جسد منتقل و بقایای پیکر شیما از خاک خارج و به پزشکی قانونی منتقل شد. متهم که ۱۶ ماه با تناقضگوییهایش جنایت دلخراش را انکار کردهبود، صبح دیروز در حالی که عصبانی به نظر میرسید و آرام و قرار نداشت صحنه قتل را توضیح داد. وی که احتمال میرود جنایتهای سریالی دیگری را هم مرتکب شده باشد برای ادامه تحقیقات و روشن شدن زوایای پنهان حادثه در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی قرار گرفت.
گفت و گو با متهم
*بهلول شما خودت خانواده داری؟
بله من زن و بچه دارم.
*الان کجا هستند؟
چند سال قبل همسرم از من جدا شد و همراه فرزندانم به کشور ترکیه رفتند و آنجا زندگی میکنند.
*شما که زن و بچه داشتید چطور یک دختر ۱۵ساله را فریب دادی و به خانهات بردی؟
من فریب ندادم. او از خانهشان فرار کرده بود و جایی نداشت و من هم او را به خانهام بردم.
*هر کسی را که خانه نداشت به خانهات میبردی؟
[سکوت متهم]
*شاهدان گفته بودند که شما حدود ۲۰دقیقه با او در ترمینال حرف زدی و پس از اینکه او را فریب دادی سوار خودروات کردی؟
[سکوت میکند]
*گفته میشود که در این مدتی که شیما در خانه شما حبس بوده شما او را معتاد کردی؟
نه دروغ است. آن شب وقتی راضی شد به خانهام بیاید سوار خودرو شدیم و به راه افتادیم که در میان راه گفت اجازه است سیگار بکشد و من هم به او گفتم هر چه دوست داری بکش. وقتی به خانه رفتم گفتم فقط سیگار میکشی گفت نه مواد هم میکشد که با هم دوتایی شیشه مصرف کردیم. البته او به صورت تفننی با من مصرف میکرد و معتاد نبود.
*چند روز پس از اینکه به خانهات بردی او را به قتل رساندی؟
الان درست یادم نیست، اما حدود دو ماهی او پیش من بود که این اتفاق افتاد.
*یعنی او را دو ماه در خانهات حبس کرده بودی؟
بله، حدود ۴۰ تا ۵۰ روز پیش من بود. من روزها بیرون میرفتم و در را روی او قفل میکردم و شب دوباره پیش او میآمدم.
*او را مورد آزار و اذیت هم قرار دادی؟
نه، من به او کاری نداشتم و او پیش من همیشه لباس به تن داشت.
*پس چرا او را به قتل رساندی؟
او به من و خانوادهام فحاشی کرد که عصبانی شدم و او را خفه کردم.
*درباره شب حادثه توضیح بده.
همانطور که گفتم حدود ۴۰ تا ۵۰روز پیش من بود و با هم مشکلی نداشتیم تا اینکه شب حادثه از من خواست برای او قرص اعصاب بخرم. چون او کمی هم مشکل عصبی داشت و دارو مصرف میکرد و زمانی که دارو نمیخورد خیلی عصبانی میشد. آن شب ساعت۱۱ وقتی به خانه رفتم به او گفتم که دارو پیدا نکردم در حالی که تلویزیون تماشا میکرد شروع به فحاشی کرد و به من گفت که همسرم و فرزندانم معلوم نیست در کشور ترکیه چه کار میکنند. به هرحال من نسبت به خانوادهام تعصب داشتم، وقتی او فحش داد عصبانی شدم و با شالی که دور گردنش بود او را خفه کردم. وقتی فهمیدم فوت کرده خیلی پشیمان شدم، اما فایدهای نداشت و کار از کار گذشته بود که تصمیم گرفتم او را در مکانی دفن کنم.
*فکر نمیکردی که خانوادهاش به شیما تعصب دارند و دنبالش هستند؟
[سکوت متهم]
*چه شد که تصمیم گرفتی جسد را در باغچه صاحبخانهات دفن کنی؟
به نظرم آنجا بهترین مکانی بود که میتوانستم آن شب از دست جسد رها شوم.
*بیشتر توضیح بده.
نیم ساعت بعد از اینکه او را به قتل رساندم پارچه سفیدی دور جسد پیچاندم و بعد جسد را داخل مانتویی زنانه بزرگی که در خانه داشتم پیچاندم و بعد جسد را داخل نایلون قالی کردم و به صندلی عقب خودروام منتقل کردم و به طرف خانه صاحبخانهام به راه افتادم. چون چند سالی است که از انباری خانهاش استفاده میکنم و از طرفی هم گاهی وقتها کارهای او را انجام میدهم کلید یدک خانهاش را دارم و آن شب هم میدانستم که او در خانه نیست. من خودرو را یک کوچه مانده به خانه صاحبخانه پارک کردم و بعد با پای پیاده به خانهاش رفتم و باغچه را که روی آن را انبوهی از درختان پوشانده بود و دیدی نداشت و میدانستم همسایهها متوجه نمیشوند با بیل کندم و بعد به بیرون رفتم و خودرو را به داخل کوچه آوردم و جسد را روی کولم گذاشتم و به داخل باغچه بردم و دفن کردم و به خانهام برگشتم.
*در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟
ابتدا عذاب وجدان داشتم، اما کم کم برای من عادی شد.
*چرا در این مدت با تناقضگویی قتل را انکار میکردی؟
از ناپدری شیما کینه داشتم و میخواستم او را زجر دهم. چون او شیشههای خودروام را شکسته بود و همیشه مرا تهدید میکرد که به قتل دخترش اعتراف کنم و من هم لجبازی کردم.
*از کجا فهمیدی که شیما دختر خوانده است؟
شیما خودش به من گفت که خانوادهای که با آنها زندگی میکند ۱۵سال قبل در حالی که پدر و مادرش فوت کردهبودند، او را به فرزند خواندگی گرفتهاند. میگفت که آنها بچه دار نمیشدند و از بستگان دور او هستند و وقتی پدر و مادرش فوت میکنند او را به فرزند خواندگی قبول میکنند.
*با توجه به لباسهای زنانهای که در خانهات کشف شد احتمال میدهند شما زن یا زنان دیگری هم به قتل رسانده باشی؟
نه، من قاتل سریالی نیستم. همانطور که گفتم لباسهای زیادی در خانه داشتم که دوستم به من میداد که بفروشم و مانتویی که روی جسد شیما کشیده بودم از همان لباسها بود.
12jav.net