اهمیت حفاظت از میراثهای فرهنگی در مناطق جنگی
تخریب فاجعهبار میراث فرهنگی در عراق بهدنبال حمله نظامی آمریکا و انگلیس نشان داد جامعه بینالملل در حفاظت و حمایت از این موارد با شکست مواجه شده
دوات آنلاین-با توجه به اینکه درحالحاضر میراثهای فرهنگی و تاریخی متعددی در مناطق جنگی در معرض خطر هستند، این سؤال مطرح است که آیا اقدامات لازم برای محافظت از آنها انجام میشود؟ از تجربیات سالهای گذشته در کشورهایی مانند عراق و سوریه چه چیزی را فراگرفتهایم؟
در تمام منازعات مسلحانهای که دهههای گذشته در کشورهای مختلف صورت گرفته است، بسیاری از میراثهای فرهنگی از جمله ساختمانها، بناهای باستانی، کتابخانهها، آرشیوها و قطعههای هنری بهشدت آسیب دیده یا بهطورکلی تخریب شدهاند. بسیاری از این موارد بهصورت غیرقانونی تخریب و فروخته شدهاند. تجارت غیرقانونی اجناس و کالاهای عتیقه که بیشترشان در زمان جنگهای مسلحانه به سرقت رفته است، بنا به آمارهای رسمی، سومین شبکه جرائم بینالمللی را تشکیل میدهد و همین مسئله موجب شده زبانههای آتش در کشورهایی مانند افغانستان، عراق و سوریه شعلهورتر شود.
داراییهای فرهنگی از چهار طریق آسیب میبیند یا تخریب میشود: غارت میراث بهجامانده طرف شکستخورده از سوی نیروهای نظامی و افراد مرتبط با آنها در جبهه طرف پیروز، از طریق آسیب کلی (مانند تخریب تمام مناطق تاریخی در خلال جنگهای جهانی و بهتازگی نیز در سوریه)؛ از طریق سهلانگاریهای نظامی (مثل استفاده از بناهای تاریخی عراق بهجای پایگاههای نظامی در زمان اشغال این کشور در سال 2003) و همچنین از طریق هدفقراردادن یک مکان بهدلیل وابستگیهای فرهنگیای که به نمایش میگذارد (مانند جنگهای بالکان در دهه 90 میلادی و بهتازگی نیز در مالی و شمال عراق).
بسیاری ایندست اتفاقات را بسیار ناخوشایند، اما بخش اجتنابناپذیری از هر جنگ میدانند و کمتر درباره آن فکر میکنند. البته همیشه واکنشها به این شکل نبوده است. در قرنهای اخیر بیشتر استراتژیستهای نظامی بر این موضوع تأکید کردهاند که غارت میراث دشمنی شکستخورده، یک اقدام نظامی و سیاسی کاملا نابخردانه است که نفرت بیشتر و شعلهورترشدن زبانههای جنگ را بههمراه دارد. برهمیناساس میتوان گفت درصورتیکه سیاستمداران و نظامیان در سالهای اخیر در منطقه خاورمیانه حفاظت بیشتری از میراثهای فرهنگی داشتند، خساراتی بهمراتب کمتر به وجود میآمد.
در جریان جنگ داخلی آمریکا، «قوانین Lieber» به اولین ابزار قانونی برای حفاظت از میراث فرهنگی تبدیل شد و بهدنبال آن چندین جلسه و نشست بینالمللی برگزار و محافظت از این میراثها در زمان جنگ و منازعات مسلحانه شکل قانونی به خود گرفت. نیروهای متفقین این اقدام را در جریان جنگ جهانی دوم مدنظر قرار دادند و بهدنبال آن «واحد بناها، هنرهای عالی و آرشیوها» تأسیس شد که هدف آن محافظت از میراثهای فرهنگی اروپا و شرق دور بود؛ برای مثال، فرماندهان نظامی در نبردهای ایتالیا و نورماندی به نیروهای خود دستور دادند اجازه تخریب و آسیبرساندن به داراییهای فرهنگی را ندارند، مگر اینکه هیچ گزینه نظامی دیگری باقی نمانده باشد.
در پایان جنگ جهانی دوم، جامعه بینالملل به تخریب گسترده این داراییها واکنش نشان داد و «کنوانسیون لاهه برای حفاظت از داراییهای فرهنگی در زمان منازعات مسلحانه» تصویب شد. این کنوانسیون یک سپر آبی را بهعنوان نماد اتخاذ کرد تا داراییهای فرهنگیای که به محافظت نیاز دارند، شناخته شوند. ایده حفاظت از بناهای فرهنگی، در زمان جنگ سرد به فراموشی سپرده شد؛ اما این موضوع در زمان تخریب این مکانها در یوگوسلاوی سابق در دهه 90، بار دیگر به صدر خبرها بازگشت. پروتکل دوم این کنوانسیون در سال 1999 تصویب و براساس آن تخریبکردن و آسیبرساندن به داراییهای فرهنگی بهعنوان یک اقدام جنایی در نظر گرفته شد.
با تمام این سیاستها و ابلاغیهها، فقط پس از غارت موزه ملی عراق در سال 2003 بود که این مسئله مورد توجه بینالمللی قرار گرفت. تخریب فاجعهبار میراث فرهنگی در عراق بهدنبال حمله نظامی آمریکا و انگلیس نشان داد جامعه بینالملل در حفاظت و حمایت از این موارد با شکست مواجه شده. نکته تأسفبارتر این است که در سال 2003 نه عراق و نه انگلیس، کنوانسیون یادشده و پروتکلهای آن را به رسمیت نشناختند. در سال 2009 آمریکا نه این کنوانسیون و نه پروتکلهای آن را تصویب کرد؛ بااینحال انگلیس تاکنون هیچ اقدامی در این زمینه انجام نداده است.
کارشناسان و تحلیلگران برای حفاظت از میراثهای فرهنگی به دلایل متعددی اشاره میکنند؛ اولین دلیل این است که مدارک فیزیکی گذشته برای مطالعه تاریخ جوامع بشری، عامل مهم و اساسی به حساب میآید. اگرچه در زمان جنگ کمتر به این مسئله توجه میشود، اما بدون دسترسی به شواهد ملموس گذشته، ایجاد تاریخچهای از وضعیت افراد غیرممکن خواهد بود. دوم اینکه انسانها گذشته را مطالعه میکنند تا زمان حال را درک کنند و آینده را نیز برهمیناساس شکل دهند؛ میراثهای فرهنگی، بناهای تاریخی و اشیای مربوط به گذشته، بستر مناسبی برای این درک و فهم ایجاد میکند. همین مسئله سومین دلیل در این زمینه را مطرح میکند: مدارک و تجربیات عراق نشان میدهد تخریب داراییهای فرهنگی با افزایش میزان مرگومیر مردم این کشورها ارتباطی مستقیم دارد، زیرا افراد در قبال ازدستدادن میراثهای خود متوسل به خشونت بیشتر میشوند. دلیل دیگر این است که جامعه بدون حافظه تاریخی درواقع یک جامعه منفعل و بدون هویت است که بدون حمایت دیگران نمیتواند با شرایط کنار بیاید؛ این حقیقتی است که حافظه جوامع در داراییهای فرهنگی آنها محبوس شده. علت دیگر این است جوامع دارای مشخصات فرهنگی و تاریخی، از سطح سلامت بیشتری برخوردار هستند، همچنین این داراییهای فرهنگی میتواند در دوران پس از نبردها عامل مهمی در رونق و شکوفایی اقتصادی باشد.
12jav.net