اعترافات تکاندهنده مرد شیطان صفت درباره قتل دختر 15 ساله
آن شب شیما را در ترمینال بیهقی دیدم و فهمیدم از خانهشان قهر کرده است و جایی برای رفتن ندارد. او را سوار خودروام کردم و ...
دوات آنلاین -مرد سالخورده که متهم است پس از ربودن دختر نوجوان او را در مخفیگاهش به کام مرگ کشانده و جسدش را در شهری در غرب کشور دفن کردهاست، ماجرا را شرح داد. پیدا شدن لباسهای زنانه از مخفیگاه متهم سالخورده احتمال سریالی بودن جنایت علیه وی را پررنگ کرده است.
گم شدن شیما
به نوشته روزنامه جوان رسیدگی به این پرونده از ۲۶مردادسال قبل همزمان با گم شدن دختر نوجوانی به نام شیما در دستور کار مأموران پلیس تهران قرار گرفت.
آن شب زن و مردی سراسیمه به اداره پلیس رفتند و اعلام کردند، ساعتی قبل دختر ۱۵سالهشان به نام شیما برای خرید از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است. بدین ترتیب مأموران پلیس تحقیقات خود را برای یافتن ردی از دختر نوجوان آغاز کردند تا اینکه پدر شیما دوباره به اداره پلیس رفت و این بار گفت که دخترش ساعتی قبل از ترمینال بیهقی حوالی میدان آرژانتین با مادرش تماس گرفتهاست.
سپس مأموران راهی ترمینال شدند و دریافتند دختر گمشده از مغازهای که صاحب آن مرد جوانی است با خانهشان تماس گرفته است. بررسیهای دوربینهای مداربسته نشان داد دقایقی بعد از خارج شدن شیما از مغازه، مرد سالخوردهای به سراغ او میآید و پس از دقایقی صحبت او را سوار خودروی پرشیای خود میکند و از آنجا دور میشوند. با بدست آمدن این اطلاعات مأموران پلیس صاحب خودرو را که مرد ۶۲سالهای به نام بهلول است، شناسایی و به عنوان مظنون بازداشت کردند.
متهم ابتدا منکر آشنایی با شیما شد، اما در تحقیقات بعدی در ادعایی گفت: «آن شب من در ترمینال بیهقی با شیما آشنا شدم و او را سوار خودروام کردم تا به خانهاش برسانم، اما در میانه راه برای انجام کاری به خانهام رفتم و سپس شیما را در نزدیکی خانهشان حوالی خیابان نظامآباد از خودروام پیاده کردم و دیگر از او خبری ندارم.» متهم در تحقیقات بعدی هم ادعای دیگری مطرح کرد و گفت که آن شب شیما را به خانهاش برده، اما هنگامی که در خواب بوده او از خانهاش فرار کردهاست.
آزادی تنها مظنون
از آنجایی که دلیل محکمی برای دست داشتن وی در گم شدن دختر نوجوان وجود نداشت، وی پس از چند روز بازداشت آزاد شد، اما پدر شیما همچنان جستوجو برای پیدا کردن دخترش را ادامه میداد و با بدست آوردن اطلاعاتی مطمئن شد که بهلول در ناپدید شدن دخترش دست داشته است و بنابراین با انتشار کلیپی در فضای مجازی از مردم برای پیدا کردن شیما درخواست کمک کرد که چند روز بعد از آن رئیس قوه قضائیه دستور داد تا تحقیقات برای پیدا کردن شیما دوباره از سر گرفته شود.
در چنین شرایطی و با بدست آمدن اطلاعات تازه مأموران پلیس به دستور بازپرس جنایی، بهلول را دوباره بازداشت کردند و مورد بازجویی فنی قرار دادند. متهم که این بار چارهای جز بیان حقیقت نداشت به جرم خود اقرار کرد و گفت جسد دختر نوجوان را پس از مرگ در حوالی رودخانه ارس در غرب کشور دفن کرده است. متهم صبح دیروز برای تحقیق به دادسرای امور جنایی منتقل شد و پس از اعتراف به جرم خود برای تحقیقات بیشتر در اختیارکارآگاهان اداره دهم پلیسآگاهی قرار گرفت.
گفت و گو با متهم
*بهلول، در این مدت که راز قتل شیما را در قلبت نگه داشتی عذاب وجدان نداشتی؟
مرگ شیما یک حادثه بود. واقعیتش عذاب وجدان داشتم، اما به خاطر ترس از اینکه گرفتار شوم در این مدت سکوت کردم.
*شیما را از قبل میشناختی؟
نه، آن شب برای اولین بار بود که با او آشنا شدم.
*چطوری آشنا شدی؟
سالها قبل همسرم از من جدا شد و همراه فرزندانم مرا ترک کرد و از آن زمان به بعد من تنها شدم و برای تأمین زندگیام با خودروام مسافرکشی میکردم تا اینکه آن شب شیما را در ترمینال بیهقی دیدم و فهمیدم از خانهشان قهر کرده است و جایی برای رفتن ندارد. او را سوار خودروام کردم و کمی با هم در خیابان دور دور کردیم و بعد به او گفتم که تنها زندگی میکنم و اگر دوست داشته باشد، میتواند به خانه من بیاید که او هم قبول کرد.
*یعنی شما شیما را فریب دادی و به خانهات بردی؟
نه، او با میل خودش آمد.
*شما با این سن و سال دختری نوجوان را به خانهات بردی و او را تحویل خانوادهاش یا به پلیس اطلاع ندادی، این فریب نیست؟
اشتباه کردم و شیطان مرا فریب داد.
*گفتی او را به قتل نرساندی پس چطوری فوت کرد؟
او حدود دو هفتهای در خانهام بود. شب آخر من مواد کشیدم و خوابیدم که ۱۰صبح وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم شیما نفس نمیکشد و بدنش سرد شدهاست که فهمیدم او فوت کرده است.
*بعد چه شد؟
خیلی ترسیده بودم و نمیدانستم با جسد دختر نوجوان چه کار کنم که تصمیم گرفتم جسد او را به نقطهای دور منتقل و در آنجا دفن کنم. آن روز تا نیمههای شب در کنار جسد ماندم تا همه همسایهها خوابیدند و بعد جسد را پتو پیچ و به داخل خودروام منتقل کردم و به طرف زادگاهم آذربایجان شروع به رانندگی کردم و در نهایت جسد را حوالی رودخانه ارس نزدیکی مرز دفن کردم و به تهران برگشتم.
*فکر نمیکردی مأموران پلیس در میانهراه به خودروات مشکوک شوند و جسد را کشف کنند؟
نه، راه دیگری به ذهنم نرسید و از طرفی هم من به آنجا آشنایی کامل دارم و جایی را که احتمال میدادم پلیس خودروام را بازرسی کند از بیراهه میرفتم، چون جادههای آنجا را مثل کف دستم میشناسم.
*از خانه شما تعدادی کفش زنانه و موی زن کشف کردند که احتمال میرود شما دست به جنایتهای سریالی دیگری هم زده باشی، درست است؟
نه، من اصلاً قاتل نیستم. هر زمانی که پلیس مرا احضار کرد با پای خودم به اداره پلیس رفتم. من علاوه بر مسافرکشی، دستفروشی هم میکردم به همین خاطر مدتی قبل یکی ازدوستانم تعداد زیادی کفش، کیف و لباس زنانه برای من آورد و من هم میفروختم.
*همسایههای شما گفته بودند که مدتی قبل شما دختر دیگری را هم در خانه ات زندانی کرده بودی که نجاتش داده بودند؟
من غیر از شیما دختر دیگری را به خانهام نبرده بودم.
*اما شیما را زندانی کرده بودی؟
من وقتی از خانه بیرون میرفتم در خانه را روی شیما قفل میکردم که همسایهها متوجه شیما نشوند و به من شک نکنند، اما او را زندانی نکردهبودم.
*بعد از حادثه به محل دفن جسد هم رفتی؟
بله، در این مدت دو بار به محل دفن جسد رفتم.
*کلیپی که پدرشیما در فضای مجازی منتشر کرده بود، دیده بودی؟
نه، من اهل فضای مجازی نیستم.
12jav.net