2024/11/23
۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
پیشنهادات ما
توطئه نامادری برای دختر بی پناه

توطئه نامادری برای دختر بی پناه

تا زمان ازدواجم شوهرم را حتی یک بار ندیدم. او فقط یک کلفت می خواست نه همسر. کار هر روزم کتک خوردن و ناسزا شنیدن از سوی او بود.

دوات آنلاین -ازدواج اجباری، زندگی مشترک یک زوج جوان را در سراشیبی سقوط قرار داد. زنی جوان که با تحمیل نامادری اش تن به ازدواج با مردی خشن داده بود راهی دادگاه خانواده شد تا قانون برای او تصمیم بگیرد.

 

بنا بر اظهارات زن جوان ماجرا از این قرار است که از روزی که مادرش چشم از جهان فرو بست در بی مهری ها به رویش باز شد. پدر سایه سرش نبود بلکه پتکی بر سر دختر بود. بعد از گذشت مدتی از فوت مادرش، پدرش با یک زن دیگر ازدواج می کند. سایه نامادری بر رابطه دختر و پدر سایه می افکند و اوضاع را برای دختر بدتر می کند. نامادری که گویا دل خوشی از دختر شوهرش ندارد و او را مزاحم زندگی خود می داند با هر ترفندی او را از چشم پدرش می اندازد.

 

پدر خانواده مطیع فرمان زن دوم خود می شود و اوضاع را بر دخترش تنگ می کند. نامادری هر بار به بهانه این که دختر با یک فرد غریبه ارتباط دارد از شوهرش می خواهد تلفن همراه دخترش را از او بگیرد تا دیگر او با بیرون از خانه ارتباطی نداشته باشد. پدر که تحت تاثیر حرف های زنش قرار می گیرد دروغ های او را باور می کند و با گرفتن گوشی همراه دخترش او را در خانه حبس می کند.

 

 دختر از صبح تا شب مدام از سوی خانواده به ویژه نامادری تحت نظر است تا مثلاً دست از پا خطا نکند. حتی زمان رخت شستن نامادری کنار دختر می نشیند تا او کارش را تمام کند و با زخم زبان زدن و شوراندن شوهرش علیه دختر او را آزار می دهد تا به نوعی تحقیرهای دوران کودکی اش را از سوی پدر معتادش جبران کند. دختر بی پناه هر بار که می خواهد با پدرش حرفی بزند نامادری حرفش را قطع می کند و با ناسزاگویی به دختر، شوهرش را وادار می کند او را به باد کتک بگیرد و هرچه زودتر او را شوهر بدهد. دختر تنها هر روز در آتش نامادری اش می سوزد و راه چاره ای پیدا نمی کند. این ماجرا مدتی ادامه پیدا می کند تا این که پدرش بدون اجازه دختر تصمیم می گیرد او را شوهر بدهد.

 

شب خواستگاری دختر متوجه قضیه می شود و با وجود این که علاقه ای به خواستگارش ندارد اما پای سفره عقد می نشیند تا ببیند سرنوشت با او چه کار خواهد کرد. در دوران  نامزدی داماد حتی یک هدیه کوچک برای نامزدش نمی خرد و برعکس با تشویق نامادری توجهی به دختر جوان نمی کند و فقط یک اسم از او در شناسنامه دختر به نام شوهر حک می شود. حتی بعد از گذشت مدتی خانواده داماد با چراغ سبز پدر عروس بدون برگزاری مراسمی دختر را راهی خانه بخت می کنند. زن جوان می گوید: بعد از این که مادرم فوت و پدرم ازدواج کرد با آزار و اذیت های نامادری ام یک روز خوش ندیدم.

 

 تا زمان ازدواجم حتی شوهرم را یک بار ندیدم. او فقط یک کلفت می خواست نه همسر.  زمانی که بدون برگزاری مراسم عروسی راهی خانه شوهرم شدم کار هر روزم کتک خوردن و ناسزا شنیدن از سوی او بود.

 

 او مدام مرا تحقیر می کرد و می گفت که در تمام عمرش زنی زشت و بد قیافه مثل من ندیده و به ناچار سر یک معامله با پدرم تن به ازدواج با من داده است. از هر طرف در تنگنا بودم تا این که روزی به دور از چشم شوهرم به دادگاه خانواده آمدم تا با شکایت از شوهر بی رحمم که دست بزن دارد از او جدا و از دست آزارهای او خلاص شوم.

 

منبع: روزنامه خراسان

12jav.net

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.