طلاق؛ نتیجه روش عجیب برای امتحان کردن شوهر
زنم با این کارش مرا تحقیر کرد. من از اینکه همسرم از خانه قهر کند و برود متنفرم. از نظر من وقتی از خانه رفت زندگیمان هم تمام شد.
دوات آنلاین-سوگند زمانی که تنها برای امتحان شوهرش از خانه قهر کرد و رفت، نمیدانست این پایان زندگی مشترکش خواهد بود. پس از این قهر یک ماهه در نهایت زندگی او به یکی از پروندههای دادگاه خانواده تهران تبدیل شد و این زوج درخواست طلاق دادند.
زن جوان وقتی روبهروی قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت درخصوص علت درخواست طلاقش گفت: آقای قاضی تازه متوجه شدهام که شوهرم دیگر هیچ علاقهای به من و زندگی در کنار من ندارد. چند وقتی میشد که احساس میکردم شوهرم مثل روزهای اول مرا دوست ندارد و از من فاصله گرفته است. رفتارهایش باعث میشد هر روز بیشتر به عشق و علاقهاش نسبت به خودم شک کنم. اما نمیدانستم چطور میتوانم از این موضوع مطمئن شوم.
صابر مرا نمیدید و حاضر نمیشد مثل گذشتهها در کنار من باشد و با هم به مسافرت و مهمانی برویم. او تا دیروقت کار میکرد و شبها وقتی به خانه میآمد حوصله حرفزدن با من را نداشت. دیگر از رفتار و کممحلیهایش خسته شده بودم. برای همین تصمیم گرفتم هر جور شده متوجه شوم شوهرم به من و زندگیمان علاقه دارد یا نه. یک روز که شوهرم از سرکار به خانه برگشت سر موضوعی با او دعوا راه انداختم و همان شب از خانه قهر کردم و به خانه پدرم رفتم. با خودم گفتم اگر صابر به دنبالم آمد یعنی هنوز به من علاقهمند است، ولی اگر نیامد نشان میدهد دیگر نمیخواهد در کنار من زندگی کند. یک ماه گذشت و در این مدت صابر حتی یک تماس هم با من نگرفت. منتظر ماندم ولی نیامد. در صورتی که این اولین بار بود که من از خانه قهر میکردم. برای همین وقتی مطمئن شدم شوهرم هیچ علاقهای به من ندارد تصمیم گرفتم درخواست طلاق بدهم. حالا هم نمیخواهم در کنار این مرد زندگی کنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی دعوای ما آنقدر شدید نبود که سوگند بخواهد قهر کند و موضوع را به خانوادهاش بکشاند. با این کارش مرا تحقیر کرد. من از اینکه همسرم از خانه قهر کند و برود متنفرم. از نظر من وقتی از خانه رفت زندگیمان هم تمام شد. با این حال تصور میکردم برمیگردد. خیلی صبر کردم.
اگر برمیگشت مشکل حل میشد. ولی سوگند برنگشت و در عوض درخواست طلاق داد. آن هم به یک دلیل بسیار ساده؛ دعوای ما در حد قهر و جدایی و طلاق نبود. این مساله نشان میدهد سوگند علاقهای به زندگیمان ندارد. در صورتی که من در زندگی برایش هیچ چیز کم نگذاشتم. چون سرم شلوغ بود و نمیتوانستم با او به مهمانی و تفریح بروم، با خودش فکر کرده که دوستش ندارم. این مسائل بچگانه است و من هم دیگر نمیتوانم در کنار چنین زنی زندگی کنم. او یک ماه مرا عذاب داد و در نهایت پای مرا به دادگاه خانواده باز کرد؛ آن هم بدون اینکه کاری کرده باشم. برای همین دیگر نمیخواهم در کنارش زندگی کنم.
بعد از صحبتهای این زن و شوهر، قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
منبع: جام جم
12jav.net