نقدی بر سریال دل؛ چرا رستا همه چیز را نمیگوید تا راحت شود
نقش اول زن سریال دل، قربانی یک تعرض میشود و اینکه نمیتواند درباره آن با هیچ کسی حرف بزند، روی اعصاب بیننده میرود.
دوات آنلاین-سریال دل همچنان به کشمکش رستا با خودش میپردازد و او هنوز نتوانسته درباره اتفاقی که برایش افتاده صحبت کند. نگار فیضآبادی، کارشناسارشد روان شناسیبالینی در یادداشتی در روزنامه خراسان به نقد این سریال و رفتار رستا با بازی ساره بیات پرداخته است:
سریال دل که این روزها از طریق شبکه نمایشخانگی، مهمان خانههای مردم شده، با استقبال مواجه شده است. این سریال با ثبت رکورد ۶۰ میلیون دقیقه تماشا در مجموع فقط برای سه قسمت اولش، میزان تماشای سریالهای «مانکن» و «هیولا» را در مدت مشابه انتشار پشت سر گذاشته است. شخصیت رستا در این سریال، قربانی یک تعرض میشود اما نمیتواند درباره آن با کسی حرف بزند. این موضوع، سوالهای مختلفی را برای مخاطبان به وجود میآورد و گاهی روی اعصاب بیننده میرود که در یادداشت پیش رو به بخشی از آنها میپردازیم.
از انتظارات ما تا واقعیت
در قسمتهایی که از این سریال پخش شده، روزهای زیادی از حادثه شب عروسی رستا میگذرد اما او همچنان درباره آن اتفاق خاص(تجاوز) صحبت نمیکند و ترجیح میدهد جز خالهاش شخص دیگری خبردار نشود. اما آیا او در محافظهکاریاش زیادهروی کرده است؟ قربانی تجاوز از نظر هیجانی و شناختی(تفکر و باورها)، شرایط بسیار دشواری را تجربه میکند. حرف زدن درباره ماجرا، هرگز شبیه روایتهای دیگر نیست.
تغییراتی که در سطح احساس و تفکرات فرد به وجود میآید، باعث میشود رفتارش هم تحتتأثیر قرار بگیرد و سکوت کند. با اینکه همه ما وقایع تروماتیک(تجاوز، تصادف، حوادث طبیعی، مرگ عزیزان و...) را یا خودمان تجربه کردهایم یا شاهد آن بودهایم، اما بازهم بهاندازه کافی آن را نمیشناسیم. همین شناخت کم باعث میشود ضربههای سهمگین روانی را با حادثههای روزمره مقایسه کنیم و همان توقعهای قبلی را از شخص آسیبدیده داشته باشیم، توقعاتی مثل اینکه «پس چرا رستا درباره این موضوع با کسی حرف نمیزنه؟ چرا همهچیز رو نمیگه تا خلاص بشه؟ چرا کاری نمیکنه که زودتر حالش بهتر بشه و...». در کنار تمام این چراهای ریزودرشت، لازم است کمی با تروما آشنا شویم.
با ضربه روانی آشنا شویم
تجاوز، نوعی تروما یا ضربه روانی است که به دلیل وقوع ناگهانی، غیرقابلکنترل بودن و شدت، باعث میشود فرد احساس امنیت اش را از دست بدهد. حالا فرد تنش زیادی را احساس میکند اما امکانات روانی او برای مواجهه با بحران، کافی نیست و نشانههایی ظاهر میشوند که بسیار آزاردهنده هستند. کابوسها، تحریکپذیری، اضطراب، تمایل به کنارهگیری از دیگران و ... فقط تعدادی از علامتهایی هستند که به چشم ما میآیند. حتی بعضی افراد بعد از تجاوز، ممکن است هیچ علامت چشمگیری نداشته باشند و به زندگی عادی خودشان ادامه دهند و بعد از چند سال، تازه بتوانند انکار را کنار بگذارند و با زخم روانیشان مواجه شوند.
به قول دونالد وینیکات، روان شناس، «تروما فاجعهای است که فرد آسیبدیده از آن میترسیده، اما هماکنون اتفاق افتاده است». این زخم روانی، بهسرعت التیام پیدا نمیکند. بنابراین انتظار از قربانی برای اینکه هر چه زودتر حرف بزند، تناسبی با واقعیت ندارد. فراموش نکنیم که ناامنی، هرگز در زمان کوتاه تبدیل به امنیت نمیشود. درواقع یکی از اساسیترین نیازهای طبیعی فرد از بین رفته است و برای فراهم کردن امنیت، لازم است فاجعه را همانطور که هست (نه آنطور که خودمان میخواهیم) درک کنیم.
بیشتر بخوانید: آیا آرش و رستا در آخر سریال دل ازدواج میکنند
بپذیریم که دانای کل نیستیم
هیچ دو نفری نیستند که کاملاً تجربه یکسانی از یک تروما داشته باشند. میزان سلامت روان، مهارتهای فردی و حمایتهای اجتماعی و تخصصی، کمک میکنند تا شخص آسیبدیده، راحتتر و زودتر بتواند زخم روانیاش را درمان کند. اگر بخواهیم در مواجهه با قربانی تجاوز، خیلی منطقی عمل کنیم، ممکن است بهجای کمک به او آسیب بزنیم. بایدونبایدهای ما باعث نمیشوند یک زخم عمیق، فوری درمان شود. پس لازم است بپذیریم که قربانی، بحران دشواری را پشت سر گذاشته است و ما چیز زیادی از تجربه او نمیدانیم اما حتماً میتوانیم با ایجاد فضای حامیانه و همدلانه، شرایط حرف زدن را برایش تسهیل کنیم.
12jav.net