دوات آنلاین-فیلم روز صفر فیلمی درباره دستگیری عبدالمالک ریگی است. این فیلم که ابتدا در جشنواره فجر 98 اکران شد توانست نظر منتقدان و تماشاگران را جلب کند.
روز صفر اولین ساخته سینمایی سعید ملکان و به نویسندگی سعید ملکان و بهرام توکلی است و هرچند به لحاظ سوژه به فیلم شبی که ماه کامل شد نزدیک است اما به هیچ وجه مشابه آن فیلم نیست.
سعید ملکان در پاسخ به این سوال که چرا برای فیلم اول این سوژه سخت را انتخاب کرد و مسیری که برای پژوهش طی کرده است، گفت: این یکی از سوژههایی بود که دوست داشتم و دلیل آن سختی در ساخت بود، طرح فیلمنامه برای آقای اصفهانی بود و ما سعی کردیم آن را به زبان سینما جذابتر بیان کنیم.
خلاصه داستان فیلم روز صفر
روز صفر فیلمی درباره دستگیری عبدالمالک ریگی است. این فیلم از روزهای قبل از عملیات اصلی شروع میشود. ابتدا مأمور اطلاعاتی ایران در آلمان، با افرادی ارتباط برقرار میکند تا اطلاعاتی از ریگی به دست آورد و سپس عملیات دستگیری طرحریزی و اجرا میشود.
بازیگران فیلم روز صفر
امیر جدیدی، ساعد سهیلی، تینو صالحی، محمدرضا مالکی، مهدی قربانی، رضا خدادادبیگی، محمدعلی راجپوت و ابوالفضل صفاری در این فیلم بازی کردهاند.
ساعد سهیلی درباره ایفای نقش عبدالمالک ریگی توضیح داد: خیلی خوشحالم بعد از دو سال دوری از سینما به دلایل شخصی با این فیلم به سینما برگشتم و در اینجا حضور دارم. این نقش توفیق زیادی داشت. وقتی آقای ملکان این نقش را به من پیشنهاد داد برایم خیلی کنجکاو برانگیز بود که در مورد این نقش تحقیق کنم و بفهمم چگونه یک آدم معمولی که سی دی میفروشد به اینجا میرسد. این سوال برایم پیش آمد که این آدم چگونه به اینجا رسید.
امیر جدیدی نیز درباره نقشش گفت: کمتر پیش میآید که در سینمای ما چنین نقشی داشته باشیم. این نقش توانایی فیزیکی زیادی میخواست و دوست داشتم این نقش را بازی کنم.
نظر چند منتقد درباره فیلم روز صفر
مسعود فراستی روزصفر را اولین فیلم اکشن ملی ضدامنیتی ایران دانست و درباره این فیلم توضیح داد: تبریک میگویم به سینمای ایران. به ملکان، سهیلی و تیم موسیقی فیلم تبریک میگویم. جدیدی در این نقش عالی ظاهر شد. این فیلم اندازه است و تکنیک دارد و افتخار میکنم حق مطلب ادا شده است. البته با تدوین فیلم مشکل دارم.
پوریا ذوالفقاری نیز گفت: ببینده در شخصیتپردازی این فیلم با مجموعهای از اطلاعات روبه رو است که دقیق نمیداند با چه شخص و اطلاعاتی از کارکتر رو به رو است. در مورد تدوین چنین فیلمی با این همه سکانس و صحنههای پر کشمکش نیازمند ریتم یکدست بودیم که فکر میکنم یکی از سختترین و بهترین کارهای میثم مولایی بوده است. اگر بخشهای انگیزشی فیلم بیشتر از این بود نیز سوالات و انتقادات زیادی برای بینندگان به همراه داشت.
بیشتر بخوانید: معرفی کامل و نقد فیلم بی صدا حلزون +خلاصه داستان و بازیگران
آریا قریشی نیز گفت: قرار است یک تریلر سیاسی محافظهکار به سبک نمونههای آمریکایی باشد، اما الگوبرداریهایش ناپخته است؛ نریشن در بسیاری از موارد، توضیح اضافه میدهد و چیزی بهجز آنچه پیشتر دیدهایم منتقل نمیکند؛ شخصیتپردازی ریگی، تخت است و هیچ حرکت ویژهای از او نمیبینیم که تقابل قهرمان فیلم با او را پیچیده و جدی جلوه دهد؛ تلاش برای اشاره به زندگی شخصی کاراکتر اصلی، تحمیلی است و ابعاد پیچیدهتری از او را فاش نمیکند و درنهایت، تعلیق فیلم بر پایه احتمال وقوع حادثهای بنا شده که میدانیم در واقعیت اتفاق نیفتاده است.
امین مبینی نیز گفت: سعید ملکان تلاش کرده است در نخستین ساختهاش در مقام کارگردان اجرایی استاندارد داشته باشد؛ هدفی که تا حد قابل قبولی محقق شده. با این حال، ساخت یک تریلر سیاسی-امنیتی جذاب، نیازمند فیلمنامهای پیچیده و پرجزئیات است؛ اما فیلمنامه روز صفر، نوشته مشترک ملکان و بهرام توکلی، انگار با بیحوصلگی نوشته شده. درمجموع اما «روز صفر» در مقیاس یک اکشن ایرانی، فیلمی معمولی و قابل تماشا است.
3 نقد بر فیلم روز صفر
فیلم روز صفر نظر منتقدان زیادی را جلب کرده است البته برخی نیز ایراداتی به فیلم گرفتهاند. در ادامه 3 نقد کامل را بر این فیلم بخوانید:
ضعفها و قوتهای فیلم روز صفر
صوفیا نصرالهی در دیجی کالا مگ نوشت: واقعیت این است که ناگزیر از مقایسهی فیلم روز صفر با «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار بودیم. به هر حال این که دو فیلم درباره یک سوژه دو سال متوالی در جشنواره فجر حضور دارند به معنای اهمیت موضوع است که زاویه دیدهای متفاوت از آن ارائه شده است. فیلم نرگس آبیار به دل خانواده ریگی میرفت و در طول فیلم ما همراه فائزه همسر عبدالمجید ریگی در پاکستان بودیم. فیلم ملکان سراغ نقطه مقابل رفته یعنی ماموران امنیتی که باید ریگی را دستگیر کنند. اما در حقیقت فیلم ملکان یک اثر فانتزی جاسوسی سرحال از کار درآمده که ربط چندانی به ماجرای ریگی و ماموران امنیتی ایران ندارد.
اگر فیلم نرگس آبیار با همه نقاط ضعف و قوتش در نهایت اثری ایدئولوژیک محسوب میشد که برای اولینبار تصویری واقعگرایانه از دو برادر ریگی ارائه میداد فیلم سعید ملکان شبیه یک فیلم اکشن هالیوودی از کار درآمده که مامور امنیتیاش از اتان هانت «ماموریت غیرممکن» تا جیسون بورن سری فیلمهای «بورن» را در برمیگیرد.
موقع دیدن «روز صفر» به شما سخت نمیگذرد. فیلم خوش ساختی است. تماشایی است و اگر فراموش کنید که این قرار است قصه دستگیری ریگی و یکی از مهمترین عملیات نیروهای امنیتی ایران در سالهای اخیر باشد، یک فیلم تعقیب و گریزی به سیاق فیلمهای بدنهی هالیوود از کار درآمده است.
بیشتر بخوانید: معرفی کامل فیلم شنای پروانه + خلاصه داستان، بازیگران و چند نقد
مشکل دقیقا از این جا نشات میگیرد که ما این داستان را میدانیم و طرفهای درگیرش را میشناسیم. در نتیجه امیر جدیدی با هیبتی که دارد اصلا با تصور تماشاگر همخوانی ندارد. تیک گردنش خندهدار به نظر میرسد. دیالوگهایش جوری است که انگار از یک سیارهی دیگر آمده.
به علاوه «روز صفر» فیلم یکدستی نیست. پلانهای ابتدایی فیلم نماهای عمومی برای معرفی گروهک ریگی است اما در مقایسه با سکانسهای پاکستان فیلم «شبی که ماه کامل شد» چیز زیادی برای گفتن ندارد. بیشتر تماشاگر را یاد قسمت دوم فیلم «سیکاریو» میاندازد. این آدمها بیشتر شبیه قاچاقچیهای آمریکای مرکزی و جنوبی هستند تا یک گروهک ایدئولوژیک. بعد شیوه قاببندی سکانسهای برلین به بقیه فیلم نمیچسبد. بازیگر نقش کارول هم نکته نچسب فیلم است.
بعد میرسیم به ساعد سهیلی که در نقش مالک ریگی خیلی بد است. ساعد سهیلی بودنش از پشت گریم داد میزند. حتی راکورد شیوه صحبت کردنش را خیلی جاها از دست میدهد. این جاست که متوجه میشوید انتخاب چهره ناشناس آرمین رحیمیان برای نقش ریگی در فیلم «شبی که ماه کامل شد» تا چه اندازه هوشمندانه بوده است. امیر جدیدی تلاشاش را میکند تا یک مامور امنیتی متفاوت شبیه هالیوودیها را به تصویر بکشد اما از آن جایی که برای شخصیتپردازیاش زحمت چندانی کشیده نشده کاراکترش در حد کلیشه باقی میماند. گاهی فیلمنامهنویسان او را در موقعیت مضحکی قرار میدهند مثل وقتی که همکارش از او میپرسد از کجا مطمئن است که ریگی در پرواز قرقیزستان است و امیر جدیدی در جواب قصه عجیب و غریبی تحویل میدهد که قرار است نشان بدهد او چه شخصیت مرموزی دارد.
بیشتر بخوانید: فیلم قصیده گاو سفید؛ خلاصه داستان، بازیگران و چند نقد
«روز صفر» یک فیلم سادهانگارانه سرگرمکننده است و چیزی بیشتر از آن نیست. تازه با توجه به این که اقتباس از یک ماجرای مهم واقعی است گاهی مضحک هم میشود. فیلمی که نباید وقت زیادی صرف تاویل و تفسیرش کنید چون چیز خاص و پیچیدهای ندارد.
فیلمی که در اجرای شبه هالیوودیاش موفق است و در فیلمنامهاش ضعیف عمل میکند. سعید ملکان برای مشارکت در فیلمنامه سراغ بدترین گزینه ممکن رفته است. نقطه ضعف خود فیلمهای بهرام توکلی فیلمنامهشان است. هیچکدام از همکاریهای ملکان و توکلی هم به موفقیت چندانی دست پیدا نکردهاند. این همه اصرارشان بر همکاری قابل درک نیست. خوب بود ملکان برای اولین فیلمش بیخیال احتمالا حمایتهای دولتی میشد و اگر همانطور که گفته فیلم را با پولی که از دوستانش قرض گرفته ساخته اصلا ماجرای ریگی را وارد قصه نمیکرد. یک فیلم آدم بدها و آدم خوبها میساخت شبیه «سیکاریو» و هم به تماشاگر بیشتر خوش میگذشت و هم فیلمش تا این اندازه سطحی از کار در نمیآمد.
همه ویژگیهای خوب در فیلم روز صفر
آرش فهیم در بولتن نیوز نوشت: روز صفر فیلمی است که در رده آثار استراتژیک قرار می گیرد، چون درباره یکی از عملیات های پیچیده امنیتی سالهای اخیر ایران است. عملیاتی که در زمان برگزاری نیز به عنوان یک قابلیت دراماتیک باشکوه شناخته شد. همه منتظر بودیم تا چه کسی سراغ به تصویر کشیدن این تعقیب و گریز آسمانی میرود و بیم آن میرفت که این سوژه سوخته شود. اما «روز صفر» چشم ها را روشن کرد. میشد تنها به همان روزی که عبدالمالک ریگی بازداشت شد هم پرداخت و همین موضوع نیز به تنهایی یک ماجرای کامل است. اما کارگردان، بجای تمرکز روی این بخش از موضوع، میدانی گستردهتر را برملا کرده و تریلری سیاسی امنیتی و البته انسانی ساخته است
«روز صفر» تقریبا همه ویژگیهای یک فیلم خوب را داراست. از فیلمنامهای پر از ماجرا، حادثه، معما و تعلیق و نقاط عطف دراماتیک، تا رویارویی قهرمان و ضدقهرمان، ضرباهنگ نفسگیر، نماهای چشمنواز و تنوع و گوناگونی لوکیشن، از بلوچستان و تهران تا برلین و پاکستان و دبی و… خلاصه، همه نماها و موقعیتهای فیلم، سرشار از درام هستند.
بیشتر بخوانید: معرفی کامل و نقد فیلم عامه پسند +خلاصه داستان و بازیگران
در این هنگامه، اتفاقی رخ میدهد و آن، ادراک حقیقت در خلال یک روایت نظامی و سیاسی است. «روز صفر» هر چند شکل و شمایلی هالیوودی دارد، اما فیلمی حقیقتگو هم هست. تقابل ریگی به عنوان ضدقهرمان و مامور امنیتی تعقیب کننده وی که تا پایان نیز معلوم نمیشود نام واقعیاش چیست، تضاد نمایندگان دو روش و منش در جهان هستی هستند.
ریگی، تمثال شیطان است که همه را برای خودش میخواهد و مامور امنیتی، خودش را برای همه. این است که در سکانس دستگیری ریگی، مامور سرش رو به آسمان است و ریگی، سرافکنده. پایان فیلم، جایی که مامور امنیتی، ناشناخته و مصداق عینی «سرباز گمنام» در جمعیت محو میشود، معنایی عرفانی و معرفت شناختی دارد. او برخلاف قهرمانان هالیوودی، نه برای اثبات خود و خودنمایی، بلکه برای تحقق حق و دفاع از جبهه نیک، خویشتن را فدا میکند. به همین دلیل هم «روز صفر» یک فیلم اصلا ملی و بومی و نمونهای از «سینمای مبارزه» است که شهید آوینی، هویت و مقصود سینمای ایران خوانده بود. مبارزهای که همزمان، در باطن و ظاهر عالم برپاست و هر کس که کمتر خودش را بخواهد، پیروز این نبرد است.
جدال پلیسی-اطلاعاتی جذاب در فیلم روز صفر
فرارو نوشت: یک نفر دارد به دنبال ریگی میگردد. سایه به سایه. کوه به کوه. یکه و تنها. و دست آخر در آسمان پیدایش میکند. ساختن فیلمی که همه پایان آن را میدانند، سخت است. باید همه زورت را بگذاری روی صحنههای اکشن. و گرنه قصه را همه تا تهش خواندهاند. و سعید ملکان همین کار را کرده بود.
هر چه نرگس آبیار در "شبی که ماه کامل شد" سعی کرده بود از خود عبدالمالک دوری کند و بیشتر به کش و قوس عاطفی_انتحاری! برادر عبدالمالک ریگی و محیط رشد "مالکها" را به تصویر بکشد، این بار ملکان رفته بود سراغ خودِ عبدالمالک ریگی رهبر گروه جندالله. سعید ملکان عبدالمالک را زنده کرد تا دوباره دستگیرش کند.
بیشتر بخوانید: معرفی کامل فیلم سه کام حبس؛ خلاصه داستان، بازیگران و نقد
داستان آبیار داستان عشق بود در بستر خشونت اما روایت ملکان یک جدال پلیسی_اطلاعاتی جذاب از فرآیند دستگیری عبدالمالک ریگی رهبر گروه جندالله پیش از آنکه "چندین شهر ایران را بفرستد هوا."
برای ساعد سهیلی قطعا نقشی متفاوت تر از این پیدا نمیشود که "عبدالمالک ریگی" شود. قیافهاش خیلی شبیه بود و خوب توانسته بود اداهای "مالک" را خصوصا در نمای بسته دربیاورد. مالک ریگی را همه از همان چند فیلم و کلیپ کوتاهی که از جنایتهایش در شرق کشور منتشر میشد، شناختند. و ساعد سهیلی خوب این داغِ تلخ را زنده کرد. همان روزها که مالک ریگی جلوی یک دوربین بی کیفیت تهدید میکرد، سر میبرید و با آیههای قرآن وعده کشتار شیعیان را میداد. سهیلی در این فیلم رفته بود توی جلد خود شیطان.
و اما امیر جدیدی که پیش از "روز صفر" هم تجربه کار با بهرام توکلی را داشت و هم سعید ملکان، آن هم همین سال گذشته با تنگه ابوقریب، مردِ اول "روز صفر بود". سرباز گمنام اطلاعات که سایه به سایه در تعقیب عبدالمالک حرکت کرده بود. تا روز دستگیری. امیر جدیدی اما انگار در همان نقش "حسنِ" تنگه ابوقریب مانده بود البته منهای خل بازیهایش. اینجا کمحرف بود و جدی اما مثل حسن ابوقریب بیاعصاب، تکرو و بیزار از تشریفات.
امیر جدیدی در "روز صفر" یک تنه بار دستگیری "عبدالمالک" را به دوش کشید. او قهرمان فیلم بود. آنقدر قهرمان که لحظاتی حتی در باور هم نمیگنجید. از آلمان تا پاکستان و سپس افغانستان و دستآخر در دبی سایه به سایه "مالک" را تعقیب کرد و انگار این همه "بارِ بر دوش" به او نمیآمد. نه توانسته بود مثل "حسنِ تنگه ابوقریب دوستداشتنی و تو دل برو باشد و نه مثل "آریا" در فیلم "من" و "یاسرِ عرق سرد" بدرخشد. هر چند که در اکثر نماهای فیلم حی و حاضر بود. بازی جدیدی در برخی پلانها خیلی اغراق شده بود.
صحنه تکاندهنده فیلم را اما مهدی قربانی بازی کرده بود. در نقش یک نوجوان انتحاری، لُخت و مات که چندین کیلیو بمب به جلیقه دارد و بهت و ترس و دلهره و بی اعتمادی، اینکه آیا "عبدالمالک" راست میگوید؟ یک لحظه پس از تکه تکه شدن درهای بهشت برایش باز میشود؟!
فیلم "روز صفر" از کوههای خاکستری نزدیک مرز ایران و پاکستان با چند نمای تکاندهنده شروع شد. پلان شلوغ ابتدای فیلم التهاب را کلید زد و تقریبا تا نیمههای داستان ادامه داشت. در جای جای فیلم، بریدههایی از جنایتهای "جندالله" به تصویر کشیده میشود و اگر پایان فیلم را نمیدانستیم این دلهره ما را میکُشت که این همه بمبِ دست ساز و کودک و مرد انتحاری که "عبدالمالک" راهی کرده، قرار است ایران را ببرند روی هوا، آن هم توی یک روز و یک لحظه. وای که چه مصیبتی میشد اگر پایان داستان را نمیدانستیم و وای اگر "مالک" را نگرفته بودند.
خدا را شکر آخر ماجرا را همه میدانستیم. قرار نبود بمبی بترکد، و نوجوان انتحاری دکمه را وسط جمعیت فشار دهد. هواپیمای حامل عبدالمالک ریگی با یک عملیات پچیده اطلاعاتی در آسمان ایران توسط دو جنگنده به فرودگاه بندرعباس هدایت شد و "مالک" سرانجام دستگیر شد. کت و شلوار کرم به تن و چشم بندی به چشم اولین تصویر متفاوتی بود که پس از سالها جنایت از عبدالمالک ریگی منتشر شد که از پلههای هواپیما به همراه چند مامور نقابدار پایین میآمد.
مالک دستگیر شد و سیاوش قصه کلاه به سر کشید و ناشناس راهی خیابان شد. آرزو کرد "کاش اگر گلولهای هم به سمتش شلیک شود در وسط کویر باشد یا در دل دریا، که کسی صدایش را نشنود و دلی نلرزد. قرار بود جنگ برای ما باشد نه برای مردم."
12jav.net