نقدی بر فیلم تومان؛ فضای توهمی و شخصیت بیهدف
فیلم تومان از سوی منتقدان زیادی نقد شده و برخی آن را پسندیده و برخی نیز از آن انتقاد کردهاند. نقدی که در ادامه میآید نظری منفی درباره فیلم است.
دوات آنلاین-«تومان»، فیلمی درباره شرط بندی است که در نهایت مخاطب متوجه نمیشود در نقد آن است یا در دفاع از آن؟ در سکانسهایی در مقام منتقد قرار میگیرد و در لحظاتی مبلغ آن.
فارس با مقدمه بالا در نقدی نوشت: فیلم روایتگر قصه چند پسر جوان در منطقهای است که به نظر میرسد استان گلستان باشد، آنها دور هم جمع شدهاند و انگار از زیر بته سر بیرون آوردهاند! نه پدری دارند و نه مادری و هیچ شناسنامهای از آنها به مخاطب ارائه نمیشود.
تعدادی جوان بیش فعال در فیلم تومان
سرخوش و بیش فعال هستند. اما این انرژی اساسا صرف ورجه ورجههای بیخودی روزانه میشود تا کار و تلاش برای کسب معاش. داوود همه کاره و رئیس جمع است. درآمد این جمع 5-6 نفره از راه شرط بندی است. شرط بندی روی مسابقات اسب دوانی. بگذریم از فضای توهمی شرطبندی در مسابقات که فضای ساخته شده مانند فیلمهای خارجیست. گویی شرطبندی قانونی و رسمی است. عدهای خانم با لباس رسمی در استادیوم، پشت رایانه نشسته و شرطبندیها را ثبت میکنند!
داوود قمارباز انگار عاشق است اما عشقش را هم بیدلیل و شکلی احمقانه طرد میکند. با پول شرطبندی روی بازیهای فوتبال، آن هم با ریسکهای بالا میلیاردر میشود. کار به جایی میرسد که برای باخت دوستش در مسابقات اسبدوانی شرط میبندد اما از شکست و فلج شدنش ناراحت و عصبی میشود.
یکدفعه زمان میشود به فصلی دیگر و داوود با با ریشی بلند که کنج عزلت گرفته دیده میشود. جلال باز هم شرط میبندد و مدام میبرد. از اینجا به بعد فیلم هذیانیتر و سکانسها و رفتارها نامفهومتر میشود.
یکباره میبینیم که عزیز، دوست و دست راست داوود دوست دختر پیدا کرده و به دلیل نامعلومی میخواهد دوستش لباسی را بپوشد که دوست دختر داوود پوشیده است! بعد این دو سر از یک خانه در میآورند و در آن خانه برادر فلجش نشسته و تصور میکند او همان دوست داوود است و عزیز به داوود خیانت کرده است.
بیشتر بخوانید: نقدی بر فیلم عامه پسند؛ زنی محکوم به شکست
در ادامه یکباره اینگونه القا میشود که عزیز پیامی به داوود فرستاده و داوود به هم میریزد. تا آخر هم معلوم نمیشود داوود چه پیامی دریافت کرده و اصلا چه میداند. اما به یکباره میبینیم که میانه این دو شکراب شده و مدتیست با هم ارتباطی ندارند.
سکانسهای بیمنطق در فیلم
از این سکانسهای یک دفعهای و بیمنطق در فیلم زیاد است. سکانس سر بریدن اسب. سکانس گیر کردن ماشین داوود در بین جمعیت و فریاد او. یک سکانس احمقانهای که عزیز یاد داوود میافتد و نامزدش را که فردا قرار است با او ازدواج کند در بین مزارع گندم رها میکند و کارت دعوت را به دست میگیرد و به سمت کلبه جنگلی داوود میرود. سکانس دعوای داوود و عزیز در وان حمام، شرطبندی عمدی برای باخت و هدر دادن پولها در برابر سکانس بردن اسب شماره 9 با دهها دوز و کلک تنها به خاطر اینکه داوود روی آن اسب شرطبندی کرده است.
بیشتر بخوانید: معرفی کامل فیلم شنای پروانه + خلاصه داستان، بازیگران و چند نقد
داوود یکباره 600 میلیارد تومان میبرد و به تهران که میرسد روی بازیای که 4 دقیقه تا پایان باقی مانده روی 2 گل شرطبندی میکند. یعنی میخواهد 600 میلیون را ببازد اما در 4 دقیقه پایانی باز هم شرط را میبرد و خودش از این برد تعجب میکند.
داوود به دنبال چیست؟ معلوم نیست. رفتارهای او بیشتر به بیماری روانی شباهت دارد تا یک انسان عادی. هیچ کارش منطق ندارد و کاملا بیهدف است. هم در شرطبندیها و باختهای عامدانه و بردن با تقلب و هم در مواجه به دوستان و دختر مورد علاقهاش.
12jav.net