معرفی کامل فیلم سمفونی نهم؛ خلاصه داستان، بازیگران و نقد

دوات آنلاین-فیلم سمفونی نهم ساخته محمدرضا هنرمند کارگردان نام آشنا است که مرگ را سوژه اصلی خود قرار داده است. معرفی این فیلم و خلاصه‌ای از چند نقد را بخوانید:

فیلم‌ها و سریال‌های محمدرضا هنرمند

محمدرضا هنرمند بعد از فیلم عزیزم من کوک نیستم 17 سال فیلم نساخت تا این‌که سمفونی نهم را کارگردانی کرد.

هنرمند در تلویزیون سه سریال پرببیننده ساخته است: آشپزباشی، زیر تیغ و کاکتوس.

این کارگردان همچنین فیلم‌های مطرح زیادی را در کارنامه اش دارد و البته در کمدی موفق‌تر عمل کرده است. او این فیلم‌ها را ساخته است:

گورکن (۱۳۶۳)/ زنگ‌ها (۱۳۶۴)/ ردپایی بر شن (۱۳۶۶)/ دزد عروسک‌ها (۱۳۶۸)/ دیدار (۱۳۷۳)/ مرد عوضی (۱۳۷۶)/ مومیایی ۳ (۱۳۷۸) و عزیزم من کوک نیستم (۱۳۸۰)

خلاصه داستان فیلم سمفونی نهم

اول از اسم فیلم شروع کنیم این فیلم نهمین ساخته محمدرضا هنرمند است بنابراین سمفونی نهم او محسوب می شود. از طرفی سمفونی نهم یکی از شاهکارهای بتهوون است که با عنوان سمفونی مرگ هم شناخته می‌شود و این فیلم نیز درباره مرگ است.

در خلاصه‌ رسمی داستان این فیلم آمده است: «شاید عاشق شدن آخرین فرصت هرکسی برای آدم بودن است. شما هم موافقید؟»

اما این خلاصه موضوع را روشن نمی‌کند.

داستان فیلم سمفونی نهم درباره یک پزشک جراح به نام راحیل با بازی ساره بیات است که برای انجام تنها خواسته همسرش با مرد مرموزی با بازی حمید فرخ نژاد ملاقات می‌کند اما با این کار سرنوشتش را برای همیشه تغییر می‌دهد.

سمفونی نهم از آخرین نبرد کوروش کبیر با سکا‌ها و زخمی شدنش در این جنگ شروع می‌شود و در ادامه به زمان حال می‌آید و راحیل را نشان می‌دهد که با کاماروی قدیمی خود، از جاده‌ای قدیمی و دورافتاده راهی سیرچ است. در میان راه راحیل بنزین تمام می‌کند و مرد مرموزی به کمک او می‌آید.

در میان قصه راحیل، سری به امیرکبیر و آخرین ساعات زندگی‌اش می‌زنیم و حتی به آلمان و مخفیگاه هیتلر می‌رویم و در پایان، قصه تلخ عشق رابعه و بکتاش را می‌بینیم.

بازیگران فیلم سمفونی نهم

حمید فرخ‌نژاد، ساره بیات، محمدرضا فروتن، پژمان بازغی، علیرضا کمالی، مهرداد صدیقیان، هدی زین‌العابدین، منوچهر آذر، حمیدرضا مولانا، مارین ون هولک ، داریوش رشادت، حسن شیرزاد و پوریا تهرانی در این فیلم بازی کرده‌اند.

بازیگر خارجی سمفونی نهم

مارین ون هولک بازیگر زن خارجی فیلم سمفونی نهم است.

مارین ون‌هولک به نوشته ویکی پدیا در آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی لندن و مدرسه موسیقی و درام گیلدهال آموزش بازیگری دیده ‌است.

او علاوه بر بازیگری کمپانی تئاتر خودش را با نام «آلیس را ملاقات کن» تأسیس کرده‌ است.

مارین در سال ۲۰۱۴ برای فعالیت‌های حرفه‌ای به تهران آمد و در نمایش‌های "ردپای صورتی"، "باغبان مرگ" و "از زیرزمین تا پشت‌بام" بازی کرد که برای بازی در این نمایش آخر در جشنواره تئاتر فجر ۲۰۱۷ نامزد دریافت تندیس بهترین بازیگر زن شد.

نقد فیلم سمفونی نهم

خلاصه‌ای از چند نقد درباره سمفونی نهم در ادامه آمده است:

فرارو نوشت: بن‌مایه و تم اصلی روایت «سمفونی نهم»، جذاب و جدید است و در فضای یکنواخت واقع‌گرای سینمای ایران، تجربه‌ای متفاوت محسوب می‌شود. هنرمند به‌خوبی توانسته با کمترین نشانه‌ها، بیشترین ارتباط را میان خرده روایت‌هایش برقرار کند و رفت‌وآمد‌های زمانی را برای بیننده جذاب نگاه دارد و سرنوشت تمامی آدم‌هایی که بیننده می‌داند چه خواهد بود را برایش مهم و حیاتی سازد.

پرویز جاهد، منتقد سینما نوشت: محمدرضا هنرمند فیلمساز مرگ اندیشی است، اما مرگ اندیشی او از جنس برگمان یا درایر نیست بلکه کمی شبیه وودی آلن است. حدود ۳۰ سال پیش وقتی فیلم «زنگ ها»‌ی او را در جشنواره فیلم فجر دیدم، هم از موضوع آنکه مرگ بود و هم شیوه پرداخت فیلم خوشم آمد. بعد‌ها گویا هنرمند فیلم‌های دیگری هم پیرامون مرگ ساخت که من ندیدم. فیلم «سمفونی نهم» او در ادامه همان تم و همان حال و هوا ساخته شده است.

بیشتر بخوانید: نقد فیلم سمفونی نهم  ساخته محمدرضا هنرمند

نماوا نوشت: هنرمند، در ورای قصه فانتزی‌اش از مرگ و هم‌سفر شدن با ملک‌الموت، از تاریخ برادرکشی‌ها، حسادت‌ها و جنایات بشر می‌گوید. اما ایراد کار در این است که این قصه‌ها، در عین جذابیتشان به‌صورت مستقل، در کلیت فیلم، شبیه شاخ و برگ اضافه به قصه‌ای می‌مانند که از اساس ظرفیتش را ندارد. در حقیقت، قصه راحیل، در میان سایر قصه‌های فیلم، از همه کم‌اهمیت‌تر است و رابطه چندانی با بیننده برقرار نمی‌کند.

در این میان، «سمفونی نهم»، برای قصه‌اش، زیادی طولانی است و این به همان ظرفیت قصه اولیه بازمی‌گردد. به همین دلیل است که سفر به آلمان و لحظات آخر اوا بروان و هیتلر، عشوه‌گری اوا براون برای ملک‌الموت و فرارش به همراه هیتلر، روبه‌رو شدن راحیل با یک زوج آلمانی پیر و فرتوت در میان بیابان که راهی آرژانتین هستند، گرچه بار فانتزی و نیمه سورئال فیلم را به بیننده منتقل می‌کند، اما نقش چندانی در روایت کلی ندارد و فقط روایت را طولانی‌تر می‌کند.

همان‌طور که وقتی راحیل به سیرچ میرسد با یک فرشته دیگر روبرو می‌شود که حضور یا عدم حضورش در قصه کلی تفاوتی ایجاد نمی‌کند، درست مثل قصه راننده تریلی فراری که راحیل چند بار در طول سفرش با او روبرو می‌شود، اما هیچ‌گاه این برخوردها، تأثیری در سفر راحیل نمی‌گذارد.