اسرار ناگفته زندگی ناصرالدین شاه به روایت برادرزادهاش
یکی از رفتارهای عجیب و غریب ناصرالدینشاه که گاه طاقت اطرافیان او را طاق میکرد، توجه به «ببری خان»، گربه مخصوصش بود. این گربه، در تمام تفریحات و گردشهای شاه، او را همراهی میکرد و کار به جایی رسیده بود که حتی در انجام امور حکومتی و قضایی هم دخالت داشت.
دوات آنلاین-خاطرهنویسی و سفرنامهنویسی در دوره قاجار، رونق فراوانی داشت؛ شاهد ما بر این مدعا، تعدد آثار این حوزه است که امروزه در اختیار ما قرار دارد و میتواند شواهدی از ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی این دوره تاریخی را در اختیار ما بگذارد. اینکه چرا چنین رویکردی در دوره قاجار باب شد را باید در میل و علاقه سلاطین این دودمان، به ویژه ناصرالدینشاه قاجار برای ثبت خاطرات روزانه جستوجو کرد. یکی از مهم ترین خاطرات روزانه برجا مانده از دوره قاجار، خاطرات قهرمانمیرزا سالور، ملقب به «آجودان حضور» و «عینالسلطنه» است.
این خاطرات که به گفته زندهیاد دکتر ایرج افشار، مصحح آن، مفصلترین خاطرات روزانه عصر قاجار و بلکه تاریخ ایران محسوب میشود، در برگیرنده اطلاعات بسیار ارزشمند و ذیقیمتی از دوره قاجار است. «عینالسلطنه»، برادرزاده ناصرالدینشاه بود و به عنوان یک شاهزاده تراز اول، میتوانست به راحتی در دربار حضور یابد و شاهد شکل گیری و بروز بسیاری از وقایع باشد. قهرمانمیرزا، عمری نسبتاً طولانی یافت و در مهرماه سال 1323، بدرود حیات گفت. خاطرات او، افزون بر اطلاعاتی درخور توجه از اوضاع سیاسی و اجتماعی دوره قاجار، در برگیرنده زوایای کمتر دیده شدهای از زندگی سلاطین این دودمان است. در این بین، خاطرات عینالسلطنه از دوران جوانیاش و حضور در دربار ناصرالدینشاه، بسیار خواندنی و نشان دهنده ویژگیهای شخصیتی و رفتاری این شاه قاجار است؛ شاهی که حدود 50 سال بر این کشور حکومت کرد و هر آنچه خواست، انجام داد.
اسباب تفریح قبله عالم!
یکی از تفریحات ناصرالدینشاه هنگام گشت و گذار، دست انداختن اطرافیان و وادار کردنشان به انجام کارهایی بود که بلد نبودند. وقتی خنده او شروع میشد، اطرافیان حق نداشتند تکان بخورند تا خنده و قهقهه شاه تمام شود. قهرمانمیرزا، ذیل خاطرات مورخ 18 ذیالحجه سال 1305(5 شهریور 1267) مینویسد: «به اتفاق آقای عمادالسلطنه سوار شدیم. امروز روز آش است ... اعلیحضرت قدرقدرت همایونی در صدر جلوس فرموده بودند. عمله طَرَب [هم] بودند. تمام ملتزمین رکاب نشسته و مشغول پاک کردن(پوست کندن) کدو و بادمجان بودند. ذات همایونی فرمودند: کی آمدی؟ عرض کردم: دیروز. اذن جلوس دادند. در زیر دست حضرت والا نشستم. فرمودند: کدو پاک کنید! ... بسیاری کدو پاک کردم. از بس که چاقو بد بود، تمام دستم را تول کرد(تاول زد) ... اسباب خنده زیاد اعلیحضرت همایونی شد.»
پاچهخواری هنگام هوا کردن بالون
ناصرالدینشاه به اختراعات جدید علاقه نشان میداد و مشاهده کار آن ها، یکی از اقسام تفریح و سرگرمی وی هنگام تفرج در بیرون قصر بود. این اختراعات، عموماً از سوی فرنگیها به ایران آورده و به نمایش گذاشته میشد.
عینالسلطنه که خود شاهد یکی از این برنامهها بوده است، مینویسد: «یک شنبه، هشتم - ... امروز بالون در بیرون دروازه شمیران در حضور مبارک هوا میکنند ... بیست دقیقه گذشت، بالون حاضر شد. در نشیمنگاه خود نشست. یکی تپانچه در کردند. بالون را ول کرده به هوا بلند شد. مثل گلوله تند میرفت.» اما ظاهراً ناصرالدینشاه از بالون هواکردن خوشش نیامد و اضطراب وجود او را فراگرفت. قهرمان میرزا مینویسد: «اعلیحضرت وحشت غریبی کردند ... گاهی بالا را نگاه میکردند، گاهی فحش میدادند که چادر را خلوت کنید که اگر روی ما بیاید دَر برویم! گاهی دیرک چادر را پناه خود قرار میدادند ... آجودان مخصوص هم لاینقطع ذکر میگفت و همانطور که رسم اوست تعجب میکرد و حرفها میزد ... طوری همه ادنی و اعلی در چادر به هم ریخت و اطراف شاه را گرفتند و صداها بلند کرده به خیال خود چیزها برای آرامش شاه میگفتند که سگ صاحبش را نمیشناخت. تمام هول شاه محض این بود که مبادا [بالون] از بالا روی ایشان بیفتد!»
عزل و نصبهای گربه شاه!
یکی از رفتارهای عجیب و غریب ناصرالدینشاه که گاه طاقت اطرافیان او را طاق میکرد، توجه به «ببری خان»، گربه مخصوصش بود. این گربه، در تمام تفریحات و گردشهای شاه، او را همراهی میکرد و کار به جایی رسیده بود که حتی در انجام امور حکومتی و قضایی هم دخالت داشت.
عینالسلطنه مینویسد: «این گربه به اندازهای تقرب داشت که به تحریر راست نمیآید. مثلاً اگر استدعای عفو واجبالقتلی را میکردند و آن عریضه به گردن گربه انداخته به حضور روانه میکردند، فوراً عفو و اغماض و ازدیاد مرسوم و مواجب و منصب، جوابش بود. اگر عزل حاکمی یا صاحبمنصبی که از آن معتبرتر و کاریتر نبود، میکردند، فوراً معزول و مغضوب میشد. گربه متصل مشغول صدارت و عزل و نصب بود و در حقیقت امور دولتی تماماً به دست او میگذشت. هر وقت گربه ناخوش میشد، حکما و اطبا، حتی دکترهای فرنگی میآمدند و معالجات میکردند. گربه در بستر نرمی مثل حریر خوابیده و جمعی از متعلقین، از خانم و کنیز و نگهبانهای مخصوص از آن پرستاری میکردند.» قهرمانمیرزا نقل کردهاست که یک بار شاه، برای درمان «ببریخان»، 10 هزار تومان خرج کرد و لابد در این بین، بساط سوءاستفاده از علاقههای عجیب و غریب شاه، برای همه اطرافیان طمّاع وی، گسترده بود. در چنین شرایطی بود که به روایت عینالسلطنه، استاد یوسف نجارباشی، با پرداخت دویست تومان، به درجه سرهنگی و سرتیپی نظام مفتخر میشد و بر اساس درجه اعطایی، از خزانه مملکت مواجب میگرفت.
منبع: خراسان- جواد نوائیان رودسری
12jav.net