تاریخ/ سلسله اشکانیان از ظهور تا سقوط
سلسله اشکانیان در ایران چگونه شکل گرفت و چطور منقرض شد و از بین رفت؟ پادشاهان اشکانی در ایران چه کارهایی انجام دادند؟
دوات آنلاین-شاهنشاهی اشکانیان (۲۴۷ پیش از میلاد-۲۲۴ پس از میلاد) در تاریخ ایران به سبب رهایی بخشیدن ایران از تسلط بیگانگان، احیای دولت ملی و البته به سبب بلندمدتترین سلطنت خاندانی که قریب به پنج سده به درازا کشید، اهمیتی بینظیر دارند. پهناوری دولت اشکانیان در دوره اقتدار از رود فرات در بینالنهرین تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس را شامل میشد.
ریشه اشکانیان
اشکانیان، خاندانی آریایی از طوایف پارتی بودند. محدوده جغرافیایی سکونت پارتیها، منطقه وسیعی بود که از غرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای خزر، از شمال به ترکستان، از شرق به رود تجن و در جنوب به سیستان محدود میشد. اساس زندگی پارتیها بر شبانکارگی استوار بود. زندگی سخت شبانی، مقتضیاتی همچون صبر و تحمل در برابر مصایب طبیعی، بدنهای ورزیده و تبحر در سوارکاری، شکار و جنگ را الزام میکرد. خصوصیاتی که طوایف پارتی در واقع نیز به آن شهرت داشتند. بیهوده نبود که نام طوایف پارتی در زبان فارسی، گره خورده با پهلوان و پهلوانی جاودانه شد.
قیام اشکانیان علیه یونانیان
با حمله اسکندر مقدونی به ایران در سال 330 پیش از میلاد، حکومت هخامنشیان سقوط کرد و ایران بهدست فاتح بزرگ مقدونی افتاد. اسکندر در 327 پیش از میلاد درگذشت و قلمرو حکومتش میان سرداران او تقسیم شد. در این میان، ایران نصیب یکی از این سرداران بهنام سلوکوس نیکاتور شد. سیاست سلوکوس و جانشینان او در ایران، مبنی بر نژادپرستی و احداث شهرهای یونانینشین در ایران و اسکان دادن یونانیان در آن شهرها بود.
این شیوه حکومت که با تحقیر ایرانیان در سرزمین خودشان همراه بود، احساسات ملی ایرانیان را جریحهدار میکرد. اما قیام علیه بیگانگان، عاقبت بر سر حادثهای که ظاهراً مسألهای شخصی بود، آغاز شد. ارشک یا اشک، از سرکردگان پارتی بود و در شهر استوا(قوچان) سکونت داشت. ارشک اطلاع یافت که فرماندار یونانی شهر به برادر خوبروی او، تیرداد، سوءنظر دارد. ارشک که این موضوع را اهانتی بزرگ به شرف خاندان خود میدانست، مردم شهر را به قیام علیه یونانیان فراخواند. در شورشی که به رهبری ارشک درگرفت، فرماندار یونانی استوا کشته شد. ارشک، سپس به سوی اشاک (عشقآباد امروزی) حرکت کرد. در اوایل سال 250 پیش از میلاد، عشق آباد را تصرف کرد، اعلام استقلال کرد و بر تخت سلطنتی نشست که به افتخار خود او سلطنت اشکانیان نامیده شد. از آن پس تمام پادشاهان اشکانی، که ارشک را برگزیده خداوند و دست انتقام خدا از بیگانگان تلقی میکردند، به احترامش، نام او را به نام خود میافزودند.
آغاز سلطنت اشکانیان در ایران
اشکانیان در سال 250 پیش از میلاد سلطنت خود را در منطقهای کوچک آغاز کردند. اما نبردهای آنان با سلوکیان برای آزادسازی سراسری ایران، حدود یک قرن به درازا کشید. ارشک در 248 پیش از میلاد درگذشت و برادرش تیرداد با عنوان اشک دوم جانشین او شد. تیرداد، گرگان را نیز به قلمرو اشکانیان افزود. چند سال بعد تیرداد در 217 پیش از میلاد، سلوکیان را در شمال خراسان شکست داد و قلعه داریوم (درهگز امروزی) را بنا نهاد. بزرگترین پیروزی تیرداد در 214 پیش از میلاد با فتح شهر سلوکی هکاتوم پولیس در حوالی سمنان امروزی بهدست آمد. این شهر که بعدها صد دروازه نامیده شد، از مهمترین پایتختهای اشکانیان تا پایان عمر حکومت آنها باقی ماند. اما نبرد نهایی اشکانیان با سلوکیان در ایران در عصر فرمانروایی مهرداد اول (اشک ششم) رقم خورد.
اوج قدرت سلسله اشکانی
مهرداد اول در 171 پیش از میلاد بر تخت نشست. مهرداد در سال 164 پیش از میلاد، به سوی غرب ایران و ایالت ماد لشکر کشید. پس از فتح ماد؛ عیلام و پارس را نیز بهنام اشکانیان گشود. مهرداد سپس به سوی بابل حرکت کرد و بابل را در مدت کوتاهی تقریباً بدون خونریزی فتح کرد. با فتح ماد، پارس و بابل، مهرداد، خود را برای نخستین بار شاهنشاه خواند.
بیشتر بخوانید: پرچم ایران؛ از هخامنشیان تا کنون
آخرین هدف برای درهم شکستن نهایی قدرت بیگانگان یونانی، شهر سلوکیه پایتخت سلوکیان یونانی بود که در ساحل رود دجله قرار داشت. مهرداد، برای تسخیر سلوکیه ناچار از جنگ با دیمیتریوس پادشاه سلوکی شد. در این جنگ اشکانیان مقتدرانه نیروهای سلوکی را درهم شکستند و دیمیتریوس نیز به اسارت افتاد. با سقوط شهر سلوکیه در سال 140 پیش از میلاد، حکومت سلوکیان یونانی، پس از نزدیک به دو قرن به طور کامل از فلات ایران برچیده شد.
مهرداد اول در سال 137 پیش از میلاد، درگذشت. در دوران سلطنت او اشکانیان از یک دولت محلی و منطقهای به یک امپراطوری جهانی تبدیل شدند. قلمرو اشکانیان در پایان عمر مهرداد اول از بابل در قلب بینالنهرین تا اعماق هندوستان گسترش یافت.
نقطه دوم اوجگیری قدرت اشکانیان، مربوط به سالهای حکومت مهرداد دوم (اشک نهم) بود. اشک نهم در سال 124 پیش از میلاد به پادشاهی رسید و سی و هفت سال سلطنت کرد. مهرداد دوم، پس از فتح ارمنستان در مرزهای غربی امپراطوری، متوجه مرزهای شرقی شد. او قبایل سکا را در نواحی شرقی ایران مطیع کرد. پس از آن برای توسعه قلمروی امپراطوری، تا حوالی هیمالیا در شرق و تا دریاچه آرال در سمت ماوراءالنهر را فتح و به قلمرو اشکانیان اضافه کرد. دوران حکومت مهرداد دوم، نقطه اوج قدرت اشکانیان و نهایت توسعه ارضی امپراطوری آنان بود.
رابطه با امپراطوری روم
اگرچه میان اشکانیان و رومیان بر سر تسلط بر ارمنستان، تنشهایی به وجود آمده بود، اما هیچ یک منجر به درگیری نظامی همه جانبه نشد. برخوردهای نظامی اشکانیان با امپراطوری روم، در زمان ارد دوم (اشک سیزدهم)، آغاز شد.
در این دوره بر اثر تنشهایی که میان سرداران بزرگ رومی و سنای روم پیش آمده بود، سه نفر از سرداران رومی قدرت را میان خود تقسیم کرده و حکومتی سه گانه در قلمرو روم ایجاد کرده بودند. این سه سردار، ژولیوس سزار، پمپیوس و مارکوس کراسوس بودند.
در این میان، کراسوس، درصدد برآمد تا با تسخیر قسمتهای وسیعی در آسیا، قدرت خود را بر امپراطوری روم تحمیل کند. او در سوریه که مقر فرماندهیاش بود، خود را امپراطور خواند و دستور حمله به قلمرو اشکانیان را صادر کرد. کراسوس در اول مه 53 پیش از میلاد، در رأس چهل هزار نیروی جنگی، با بستن پل بر رودخانه فرات وارد بینالنهرین شد.
ارد دوم که جنگ با رومیان را ناگزیر میدید، سپاه خود را به دو بخش تقسیم کرد. بخش کوچکتر را به سوی مرزهای ارمنستان فرستاد تا از احتمال کمک آنها به رومیان جلوگیری کند. بخش اصلی سپاه نیز تحت فرمان سردار بزرگ اشکانی؛ سورنا، به مقابله با کراسوس مأمور شد. برخورد میان دو سپاه در نهم ژوئن 53 پیش از میلاد، در حران، منطقهای در شمال میانرودان (بینالنهرین) بین اورفه و راسالعین صورت گرفت. در این جنگ که تنها یک روز به طول انجامید، سورنا، لشکر روم را تار و مار کرد. بهطوری که از رومیان در پایان نبرد، قریب بیست هزار کشته باقی مانده بود. کراسوس و فرزندش پولیبیوس نیز کشته شدند. سر کراسوس را به نشان پیروزی، در سلوکیه به اشک سیزدهم تقدیم کردند. نبرد حران، حاکمیت اشکانیان را تا آن سوی رود فرات تثبیت کرد و امپراطوری اشکانیان را بهعنوان ابرقدرت جهان آن روز معرفی کرد.
سقوط سلسله اشکانیان
از اوایل قرن سوم میلادی، آثار ضعف و فروپاشی در ساحت قدرت اشکانی رخ مینمود. با این حال اگر ضربهای داخلی به حکومت اشکانیان وارد نمیشد، آنها احتمالاً میتوانستند تا مدتها در برابر فشارهای خارجی مقاومت کنند. ضربهای که در نهایت به فروپاشی امپراطوری اشکانیان انجامید، ضربهای داخلی بود که از ایالت پارس، خاستگاه هخامنشیان، بر آنان وارد آمد.
ایالت پارس که خاستگاه هخامنشیان بود، بیشترین ضربه و خسارت را از حمله یونانیان به ایران متحمل شد. بنابراین پارسیان، کینهای قدیمی از یونانیان در دل داشتند. این عداوت پارسیان با روی کار آمدن اشکانیان بیش از پیش افروخته شد. درست است که اشکانیان، حاکمیت یونانیان بر ایران را برانداختند و حکومت ملی را در ایران احیا کردند. اما علاقه آنها به فرهنگ یونانی که در عنوان فیل هلن که برخی از شاهان اشکانی داشتند، آشکار میشد، مورد نفرت پارسیان بود. از اینرو پارسیان مترصد فرصتی بودند تا هم اشکانیان را براندازند و هم نفوذ فرهنگ یونانی را از میان بردارند.
اردشیر بابکان از خانوادهای از روحانیون زرتشتی پارس بود. اردشیر با متحد کردن طوایف پارس در 224 میلادی علیه اردوان پنجم (ارشک بیست و نهم)، شورش کرد. در نبردی که در دشت هرمزدگان در حوالی گلپایگان روی داد، سپاه اشکانی شکست خورد و ارشک بیست و نهم که مقدر بود آخرین پادشاه اشکانیان باشد، در میدان نبرد کشته شد. به این ترتیب حکومت اشکانیان، پس از چهارصد و هفتاد و چهار سال به نقطه پایان خود رسید.
منبع: ایران- مجتبی شهرآبادی/ دانشجوی دکترای تاریخ
12jav.net