گفتوگو با زن و شوهر نابینایی که گزارشگر و نویسنده برنامههای رادیویی هستند
وقتی متوجه شدم که نمیتوانم ببینم با گوشهایم با اطراف ارتباط گرفتم. به همه صداها با دقت گوش میدادم و حافظه خوبی هم داشتم. از گوشه نشینی و زانوی غم بغل گرفتن بدم میآمد و دوست داشتم مثل همه بچهها بازی کنم و شاد باشم.
دوات آنلاین-میگوید بچه که بود شخصیتش به «الفت» قهرمان شیار 143 شباهت داشت و رادیو را از خودش دور نمیکرد. به قول خودش نابینایان مشتری پروپاقرص رادیو هستند و به نوعی رادیو باز. اشکان آذر ماسوله جوان 29 ساله نابینا معتقد است دنیای نابیناها با دنیای مردم بینا هیچ تفاوتی ندارد و یک جوان نابینا با انگیزهای بیشتر و امید بیشتری به آینده گام بر میدارد.
علاقه اشکان به رادیو پای او را به این رسانه گرم باز کرد و امروز بهعنوان تهیهکننده و برنامهساز در رادیو تهران فعالیت میکند. او شهریور ماه سال گذشته زندگی تازهای را در کنار همسرش آغاز کرد. الهه قائدی جوان 32 ساله که نیمه بینا است پس از آنکه توانست به خانواده ثابت کند یک جوان نابینا هم توانمند است با اشکان ازدواج کرد. این زوج جوان در کنار هم زیباییها را با چشم دل حس میکنند.
- علاقهمندی به رادیو از کجا شکل گرفت؟
اشکان: مادرزاد نابینا به دنیا آمدم و خیلی زود فهمیدم که با بقیه تفاوت دارم. البته من تنها نبودم و برادر بزرگترم هم مثل خودم نابیناست و این مشکل ژنتیکی است. وقتی متوجه شدم که نمیتوانم ببینم با گوشهایم با اطراف ارتباط گرفتم. به همه صداها با دقت گوش میدادم و حافظه خوبی هم داشتم. از گوشه نشینی و زانوی غم بغل گرفتن بدم میآمد و دوست داشتم مثل همه بچهها بازی کنم و شاد باشم. رادیو دوست صمیمی من بود و از کودکی همیشه رادیو خانه ما روشن بود و به برنامههای مختلف آن گوش میدادم. همین علاقه باعث شد تا در همه مسابقههای رادیویی شرکت کنم یا بهعنوان شنونده تماس بگیرم و درباره برنامه نظر بدهم.
وقتی صدای من از رادیو پخش میشد حس عجیبی پیدا میکردم. آن روزها خودم را بهعنوان گوینده پشت میکروفون و درحال اجرای برنامه تصور میکردم. کمکم با بچههای رادیو و مجریهای برنامههای مختلف دوست شدم. همین دوستی باعث شد تا سال 81 بهعنوان طراح سؤالات برای مسابقات رادیو ورزش شروع به کار کنم. برای این مسابقات، سؤالات ورزشی طراحی میکردم و سالها این همکاری ادامه داشت تا اینکه سال 86 و در سن 18 سالگی بهعنوان گزارشگر مسابقات ورزشی نابینایان با رادیو ورزش همکاری کردم. گزارشگری حس خیلی خوبی به من میداد و در ابتدای سن جوانی احساس میکردم خیلی زود بزرگ شدهام.
- چطور وارد عرصه برنامهسازی رادیویی شدی؟
سال 88 اولین طرح برنامه رادیویی را نوشتم و سال 90 اولین برنامه خودم را بهنام شکوه اراده که برای روز جهانی عصای سفید ساخته شده بود اجرا کردم. این اولین اجرای من بود و امروز 7 سال از آن روز میگذرد. سالها در رادیو فصلی و رادیور ورزش برای معلولان برنامه ساختم و سال 94 بود که طرح برنامه 6 نقطه را برای رادیو تهران نوشتم و شهریور 95 اولین برنامه آن روی آنتن رفت. این برنامه هفتهای یک بار جمعه شبها پخش میشود و تا به امروز 81 قسمت آن تولید شده. این موفقیت بزرگی برای من بود. از اسفند سال گذشته هم بهعنوان کارشناس ورزشی و گزارشگر با یک تلویزیون اینترنتی همکاری میکنم و مسابقات نابینایان را گزارش میکنم. من تنها گزارشگر ورزش نابینایان هستم و بهعنوان کارشناس ضمن تحلیل رقابتهای ورزشی نابینایان مسابقات والیبال، گلبال و... نابینایان را هم گزارش میکنم.
- جوان نابینا چه تفریحی دارد و روزش چگونه سپری میشود؟
تفریح جوانان نابینا هیچ تفاوتی با جوانان بینا ندارد. آنها هم عاشق قدم زدن در طبیعت، سیگار کشیدن و رفتن به کافه و مکانهای تفریحی هستند. شاید تنها تفاوت یک نابینا با افراد بینا در نوع استفاده از بقیه حواس باشد. اگر ما چشم نداریم اما میتوانیم همه زیباییها و خوبیها را حس و گاهی لمس کنیم. اگر جوان نابینا از گوشه نشینی و انزوا خارج شود، میتواند بهعنوان یک عضو از جامعه با دیگران ارتباط برقرار کند. امروزه جوانانی که توانایی دیدن دارند وقتی کنار هم هستند به جای صحبت، ساعتها در گوشیهایشان غرق میشوند ولی یک جوان نابینا براحتی با دیگران ارتباط برقرار میکند و میتواند همصحبت بسیار خوبی باشد. جوان نابینا یکی است مثل همه با این تفاوت که در دنیای یک جوان نابینا دورنگی وجود ندارد. اگر افراد بینا زیباییهای اطراف را میبینند ما آن را حس میکنیم، لمس میکنیم و بو میکنیم. جوان یعنی دنیایی از شادابی و انرژی و نشاط که جامعه باید از این انرژی استفاده کند. این انرژی در جوانان نابینا چند برابر است اما متأسفانه هیچ اهمیتی به این انرژی و پتانسیل داده نمیشود.
- چطور با همسرت آشنا شدی و خانواده همسرت چه واکنشی به درخواست ازدواج تو داشتند؟
سه سال قبل وقتی همراه با گروه برنامهساز برای بررسی وضعیت معلولان و نابیناها به استانهای مختلف سفر میکردیم در سفر مشهد با همسرم آشنا شدم. در انجمن نابینایان فعالیت میکرد و در این سفر حضور داشت. همسرم تنها فرزند خانواده است و نیمه بیناست. بعد از آشنایی، بهعنوان برنامهنویس و دستیار تهیهکننده و کارگردان در برنامههای رادیویی ما حضور پیدا کرد.
در کنار او برنامه بخوبی تولید میشد. وقتی به خواستگاریاش رفتم خانواده همسرم ابتدا موافق نبودند. به هرحال تنها فرزند خانواده بود و آینده دخترشان برای آنها بسیار مهم بود. سه سال طول کشید تا اینکه موافقت کردند و شهریور ماه سال گذشته عقد کردیم و تیرماه امسال هم زندگی مشترک ما آغاز شد. بهعنوان یک جوان نابینا احساس خوشبختی میکنم و هرچند گاهی در تنهایی از اینکه چشمانم نمیبیند گلایه کردهام اما از اینکه در کنار همسرم زندگی پر نور و عاشقانهای دارم خوشحالم.
- بهعنوان دختری که با وجود کم بینایی زندگی در کنار یک جوان نابینا را انتخاب کردی، بهتر از هرکسی میتوانی بگویی دنیای جوانان نابینا چه تفاوتی با دیگران دارد؟
الهه: من تنها فرزند خانواده هستم و بهدلیل بیماری آلبینیسم یا زالی نیمه بینا شدم. وقتی اشکان به خواستگاریام آمد، پدر و مادرم از اینکه بخواهند تنها فرزندشان را به دست یک جوان نابینا بسپارند نگران بودند. اما من به اشکان ایمان داشتم و میدانستم او توانایی اداره یک زندگی مشترک را دارد و سرانجام توانست این تواناییها را به خانوادهام ثابت کند. من در مدارس عادی درس خواندهام و فارغالتحصیل کارشناسی حسابداری هستم.
بعد از فارغالتحصیلی بهعنوان مسئول روابط عمومی در انجمن نابینایان مشغول به کار شدم. کار در این انجمن باعث شد تا بخوبی با تواناییها و دنیای افراد نابینا آشنا شوم. یک جوان نابینا هیچ مشکلی جز ندیدن ندارد و به نظر من ندیدن هم مشکل نیست. بالا بردن انگیزه جوانان نابینا به اطرافیان بستگی دارد. وقتی در جمع با یک نابینا مواجه میشویم برای صحبت کسی را که میبیند انتخاب میکنیم و تصور میکنیم کسی که نمیتواند ببیند درکی هم ندارد و حتی نمیتواند بشنود و این امر باعث پایین آمدن اعتماد به نفس فرد نابینا میشود.
- روزهای یک دختر نابینا چگونه میگذرد؟
جوان باید پویا و با نشاط باشد وبه نظر من سن شناسنامهای نمیتواند ملاک جوانی درنظر گرفته شود. در بین نابینایان کسانی هستند که با وجود سن بالا اما دل بسیار جوانی دارند. دختران نابینا بسیار با استعداد و توانمند هستند و باید این عرصه به آنها داده شود تا خودشان را نشان دهند.
من از نوجوانی داستان کوتاه مینوشتم و علاقه زیادی به نویسندگی داشتم و همین امر باعث شد بهدنبال علاقهام بروم. نباید یک دختر جوان تنها بهدلیل نابینا بودن در کنج خانه بماند. او هیچ تفاوتی با دیگر دخترها ندارد و میتواند همه مسائل اطراف را از راههای دیگر بهتر درک کند.
من از اینکه میتوانم در رادیو مانند دیگر برنامهنویسها کار کنم، خوشحالم و امیدوارم روزی جامعه به این درک برسد که جوانان نابینا هم میتوانند در سازندگی کشور نقش داشته باشند.
منبع: ایران
12jav.net