دوات آنلاین-بهاره کیان افشار متولد 12 اردیبهشت 1364 در تهران و فارغ التحصیل لیسانس مهندسی کامپیوتر است. او با وجود مخالفت خانواده فعالیت اش در بازیگری را شروع کرد البته طراحی و تبلیغات شغل اصلی اش است و می گوید عاشق تئاتر است.
علاقه به بازیگری
کیان افشار گفته است: از دوم دبستان تئاتر را شناختم و از آن سن تجربه اش کردم از همان موقع هم همیشه می گفتم، بزرگ شوم بازیگری را انتخاب می کنم و از همان زمان هم پدر و مادرم تمایلی به انتخابم نشان نمی دادند.
در دوران دبیرستان دوست داشتم به مدرسه تئاتر و رشته هنر بروم ولی پدر و مادرم شدیدا مخالف بودند و مثل خیلی از پدر و مادرها دوست داشتند فرزندانشان پزشکی بخوانند.
در حالی که من هم اصلا علاقه ای به رشته های علوم تجربی نداشتم. بنابراین دیپلم ریاضی فیزیک گرفتم و در دانشگاه هم رشته فنی مهندسی خواندم.
او گفته است: از آنجا که خانوادهام در دوران نوجوانی همیشه مخالف حضورم در دنیای تئاتر بود، عطش بازیگری در من بیشتر میشد. طبیعی است وقتی انسان را از چیزی منع کنند اتفاقا بیشتر به سمت آن جذب میشود؛ به خصوص اگر این مساله در نوجوانی اتفاق بیفتد چون در این سن همهمان کمی خودسر و کلهشق هستیم. (میخندد) راضی کردن خانوادهام برای ورود به دنیای بازیگری با سختی همراه بود و زمان زیادی برد اما خوشبختانه در نهایت توانستم راضیشان کنم؛ به شکلی که الان جزو حامیان و مشوقان اصلی من و بسیار همراه هستند و کارهایم را با علاقه پیگیری میکنند و حتی وقتی برخی پیشنهادها را رد میکنم میگویند: « اینقدر سخت نگیر » یا میگویند « بهاره چرا اینقدر کمکار شدهای؟ » (میخندد) من فکر میکنم اگر انسان اراده کند میتواند سرنوشتش را بهنفع آرزوهایش تغییر دهد.
شاعری
از سنین پایین بواسطه علاقه شخصى پدرم همیشه به شعر و ادبیات پارسی علاقه داشتم و دارم گهگاهی هم دستی بر قلم دارم و از چینش كلمات كنار هم لذت میبرم.
ترانه و متنهای ادبی را بسیار دوست دارم و خودم هم ترانه و متون ادبی می نویسم. آقای بهرام رادان، پیش از اینكه بازیگر شوم از دوستان من بودند و پس از ورودم به دنیای بازیگری این دوستی بواسطه همكاری پررنگ تر شد او ترانه های مرا خواندند و از چهار، پنج تا از این ترانه ها در آلبومشان استفاده كردند.
شغل دوم
کار دکوراسیون و تبلیغات را که دو رشته مجزا هستند، به عنوان کسب درآمد دارم و خیلی در آنها فعال هستم ولی انگیزه ام برای زندگی و مسیر پیش روی بازیگری و تئاتر است.
درست است كه بازیگری به شكل جدی را با بازی در سریال آغاز كردم اما انگیزه ام از بازیگر شدن، حضور روی صحنه تئاتر بوده و هست همچنان از بازی در تئاتر بیشترین لذت را می برم.
نحوی بازیگر شدن
کیان افشار فعالیت اش را با گروه تئاتر آزیتا حاجیان در ماه های اول سال 83 شروع کرد. سپس با معرفی تینا پاکروان (همکلاسی دوران دبیرستانش) به محمدرضا شریفی نیا باعث شد در سریال کلاه پهلوی بازی کند.
کیان افشار گفته است: من سال ۸۳ به پروژه کلاه پهلوی دعوت شدم. همان موقع هفت ماه بود که در گروه تئاتر خانم حاجیان تمرین می کردم. خانم پاکروان – که همکلاسی دوران دبیرستانم بودند – من را به آقای شریفی نیا معرفی کرد. همان یکی دو جلسه اول که رفتم سر صحنه کلاه پهلوی، عوامل تصمیم گرفتند من نقش «شادی مستشارنیا» را بازی کنم. تیر ۸۵ بود که تصویربرداری کلاه پهلوی کلید خورد.
عملا قرار بود پروژه یک سال و نیم طول بکشد ولی ما نزدیک به ۷-۶ سال مشغول کار بودیم. در همه آن سال ها، چند تئاتر کوچک هم کار کردم. در همه آن مدت منتظر بودم کلاه پهلوی تمام شود و بتوانم بیشتر فعالیت کنم ولی خب، نمی شد. هیچ وقت نمی دانستی بعد از یک هفته چه کار خواهی داشت. به خاطر همین نمی شد به هیچ پروژه ای قول داد.
اتفاق خوشایند
من برای مسیر بازیگر شدنم، هیچ برنامه ریزی دقیقی نداشتم. اتفاقی که برایم افتاد واقعا مثل یک هدیه از سمت خدا بود. اگر تصمیم داشتم که از سنی شروع به بازیگری کنم، می رفتم کلاس بازیگری و بعد تئاتر را شروع می کردم و … ولی برایم پیش آمد. الان هم حضور در کلاه پهلوی، برایم اتفاق خوشایندی محسوب می شود؛ اتفاقی که البته ساده نبود. شاید خیلی ها بگوید چرا سه تا نقش اول این سریال را تازه کارها بازی می کنند؟
جواب این است که هیچ بازیگری حاضر نبود ۷-۶ سال با دستمزد، شرایط و بی برنامگی مقطعی که داشتیم، با پروژه کنار بیاید. برای ما بازیگرهای جوان، کار در کنار بزرگان و پیشکسوتان کلاه پهلوی مثل یک دانشگاه محسوب می شد. برای اینکه هم در آن کار می کردیم، هم آموزش می دیدیم. من در تمام مدت کار کلاه پهلوی صبور شدم. صبری که هر بازیگری به ویژه در تلویزیون به آن نیاز دارد.
کسب تجربه
من آدم تجربه گرا و ریسک پذیری در بازیگری هستم. یکی از محاسن کارگردان جوان، این است که گیرنده هایش باز است. حرف و انتقاد و پیشنهاد را می شنود، چون خودش را در ابتدای مسیر می داند، ظرفیت بیشتری برای دریافت نظرات عوامل از خودش نشان می دهد. مقابلش کارگردانی که سن و سالی از او گذشته هم برای خودش سبک پیدا کرده، هم خودباوری دارد. البته خودباوری که منفی نیست. این خودباوری از تجربه ای می آید که شاید میزانش ۱۰ برابر جویای نام بودن در جوانی می ارزد.
من به عنوان بازیگر سعی می کنم به هر دو این کارگردان ها اعتماد کنم. هنوز هم دوست دارم با کارگردانی پخته کار کنم چون از او چیزهای زیادی می گیرم. چشم هایم را می بندم، خودم را به او می سپارم و آنچه را که بگوید انجام می دهم و از حاصلش هم لذت می برم. کارگردان جوان هم من را به خلاقیت، تکاپو، جست و جو و پیشنهاد دادن وادار می کند. پیش آمده که فیلم کوتاهی از تیم های جوان به من پیشنهاد داده اند و با کمال میل قبول کردم؛ یعنی اصلا در هیچ کدام از این تجربه ها را روی خودم نبستم.
دغدغه شهرت ندارم
می خواهم بازیگر خوبی باشم. دلم می خواهد وقتی اسمم در ۶۰-۵۰ سالگی می آید، بگویند فلانی بازیگر خوبی بود. این برایم بهترین هدیه است تا اینکه معروف شوم و ستاره معروف و ستاره شدن ممکن است برای هر کسی برحسب شانس اتفاق بیفتد ولی برای بازیگر خوب بودن شانس دخیل نیست و تلاش، زحمت و صبر مهم است.
من سالها است که دارم بازی می کنم ولی تازه کم کم دیگران درباره بازیگری ام حرف می زنند و کارم دیده شده. این دغدغه را ندارم که چرا زودتر شناخته نشدم. من آنجایی بودم و هستم که می خواستم باشم. من وقتی نمی توانستم به واسطه مخالفت خانواده ام به سمت بازیگری بیایم، گفتم خوب است چون حداقل مشهور هم نمی شوم! چون یک جورهایی از شهرت می ترسم.
چیزی که من از بازیگری می خواهم، لذت خودم از آن اتفاق است. اگر دیگران هم از آن لذت من، لذت ببرند و تحسینش کنند، کار برایم خیلی مطلوب است.
چهره
چهره من گاهی نه تنها کمک حال من نیست، بلکه مانع من برای حرکت است. برای اینکه من از اول بازیگری را به خاطر نقش آفرینی و تجربه های مختلف از شخصیت های گوناگون و لذت از این کار انتخاب کردم. چهره ام شاید بعضی جاها کمکم کند ولی ویژگی است که نه خودم ایجاد کرده ام، نه می توانم از خودم بگیرم. تا امروز با نگاهی که به مسیرم داشته ام چهره ام بیشتر برایم مضر بوده.
به هر حال هر چهره ای وجوهی از شخصیت را دارد. یعنی هم می توانم منفی باشم، هم می توانم پاک و معصوم و مهربان باشم. من تمام تلاشم را می کنم که از آنچه به عنوان چهره در اختیار من است، در راستای آن نقش استفاده درست کنم.
هیچ وقت سعی نکرده ام چیزی را تبلیغ کنم که فقط به چهره من برگردد. هیچ وقت نخواسته ام چیزی را مثل یک شیء ارائه کنم. واقعا دلم می خواهد درباره کارم که برایش وقت گذاشته ام، صحبت کنم. واقعا دلم می خواهد که درست باشم و درست پیش بروم.
اهل ماجراجویی هستم
ما خانوادگی -به صورت شاید بیمارگونه- عشق سفر رفتن داریم. (میخندد) دو لذت بزرگ زندگی من تئاتر و سفر هستند. سفر به کسب تجربه، ایده و دیدگاههای جدید کمک میکند.
سفر در عین ماجراجویی، آرامشبخش است و حال انسان را بهتر کرده و انرژی دوباره به ما میدهد. بهخاطر لطف پدر و مادرم که خیلی اهل سفر بوده و هستند، ایران را حسابی گشتهام و بسیارى جاهای دیگر هم رفتهایم. حتی به مناطقی سفر کردهام که شاید بهخاطر شرایط سختی که وجود دارد، هر کسی علاقهمند نباشد به آنجا برود؛ چون تنها نمیتوان برای لذت بردن به این مناطق رفت و باید اهل کشف کردن و کسب تجارب جدید و ماجراجویی بود و روحیه بالاى تطبیق با شرایط متفاوت را داشت.
زندگی سالم
طبیعتا بازیگران باید زندگی سالمی داشته باشند. زندگی سالم و توجه به سلامت، ورزش و تغذیه مناسب قطعا در سلامت جسمی، شادابی چهره و تداوم عمر جوانی یک بازیگر موثر است. مطالعه، داشتن تفریح، خواب و استراحت بهموقع، سفر، برنامه غذایی مفید و سالم و… همگی به سلامت روح و جسم کمک میکنند.
نیکوکار بودن بازیگر، ریا نیست
من برخلاف برخی از همکارانم که فکر میکنند حضور بازیگران در انجمنهای خیریه به شکلی که رسانهای شود ممکن است شبیه تظاهر شود، اتفاقا حضور بازیگران و افراد و چهرههای شناختهشده در کارهای خیر و انجمنهای خیریه را دوست دارم و حتی فکر میکنم این از وظایف یک بازیگر است که مشوق مردم و سایر چهرههای شناختهشده برای حضور در این برنامههای نیکوکارانه باشد و بهطور مداوم به دیگران یادآوری کند که در کنار آنها افراد نیازمند بسیارى وجود دارند که باید به یاد آنها هم باشند و تا حد توان کمک کنند.
من خیلی سال پیش از آنکه وارد بازیگری شوم بهواسطه شرایط سختی که در زندگیام پیش آمد، با بنیاد خیریه بهنام دهشپور آشنا شدم. مادر یکی از دوستان نزدیکم مدیرعامل این موسسه هستند و من هم برای آنکه حواسم از موقعیت سختی که برایم پیش آمده دور شود، با این موسسه به صورت داوطلبانه همکاری کردم. وقتی به نیت کمک وارد این موسسه شدم و مشکلات مردم را دیدم، تازه فهمیدم من واقعا هیچ مشکلی ندارم و خیلی هم آدم خوشبختی هستم.
با قاطعیت میتوان بگویم این موسسه یکی از سالمترین بنیادهای خیریه است. من پیش از شروع بازیگری هفتهای دست کم دو روز به این موسسه یا بیمارستان سر میزدم اما در حال حاضر بهخاطر مشغلههایم کمتر میتوانم حضور داشته باشم البته سعی میکنم به انواع دیگر و شاید بیشتر از پیش مفید باشم و با آشنا کردن همکاران و اطرافیانم به این موسسه کمک کنم.
هرکس مسوول رفتار خودش است
سینما و تلویزیون و افرادی که در آن فعالیت میکنند نمونهای از جامعه هستند و این افراد هیچ فرقی با سایر افراد اجتماع ندارند و دلیل حرف و حدیثهایی که وجود دارد فقط به این خاطر است که آدمهای فعال در این حوزه شناختهشدهتر از سایر حرفهها و افراد هستند.
بهنظر من هرکس مسوول رفتار خودش و مسوول آگاهانه یا ناآگاهانه بودن این رفتار است. کسی که اهدافش در زندگی مشخص باشد، نوع رفتارش با اطرافیان و عملکردش را منطبق با شخصیت و اهدافش تنظیم میکند و این موضوع هیچ ارتباطی با اینکه فردی در سینما شاغل باشد یا در سایر حیطهها ندارد.
جراحی زیبایی
متعادل بودن در هر چیزی بهترین است و افراط قطعا خوب نیست. در مورد جراحیهای زیبایی هم فکر میکنم اگر این جراحی بتواند به رفع نقایص منجر شود نه تنها هیچ ایرادی ندارد که خیلی هم خوب است. چرا باید حالا که دنیای پزشکی اینقدر پیشرفت کرده کسی بهخاطر داشتن نقصی که میتواند با استفاده از علم آن را برطرف کند، از این کار منع شود؟ اما اگر این کارها بهخاطر پیروی از مد و دنبالهروی از سایر افراد باشد، برایم عجیب و غیر قابل قبول است.
در مورد بازیگران شاید این مورد کمی سختگیرانهتر باشد چون مخاطب بازیگر را بهواسطه چهرهاش میشناسد و اگر با تغییری بزرگ مواجه شود شاید تغییر آن چهره را نپذیرد یا به سختی با آن کنار بیاید.
قطعا هیچ چهرهای بینقص نیست اما اشکالات کوچک را میتوانیم بپذیریم و شاید همین چیزهایی که بهنظر خودمان اشکال و ایراد هستند اتفاقا چهرهمان را بهتر کنند یا نکتهای شوند برای تمایز و خاص و متفاوت بودن از سایر چهرهها. بهنظرم بیشتر از آنکه روی ظاهر زیبایمان حساس باشیم بهتر است این حساسیت را صرف زیبایی باطن، بهداشت و سلامت روح و جسممان کنیم و همانقدر که نگران خرید لوازم آرایش خوب و گرانقیمت هستیم، در خرید لوازم بهداشتی و ورزشى نیز دقت داشته باشم.
منابع: پرشین وی - فوتوکده
12jav.net