کارآگاهان در حال تحقیق درباره ماجرای ربوده شدن دختری 14 ساله هستند تا بفهمند این دختر با نقشه خودش به خانه مرد جوان رفت یا از سوی او ربوده شد.

این دختر به دنبال یک دوستی مجازی وارد مسیری شد که زندگی اش را تباه کرد.

آن پسر قول داده بود که با من ازدواج می کند و در کنار هم خوشبخت می شویم ولی مدتی بعد ادعا کرد خانواده اش مخالف ازدواج با دختری هستند که در فضای مجازی پرسه می زند.

به خانه میثم رفتم ولی وقتی خودم را تنها دیدم وحشت سراسر وجودم را فراگرفت. تازه فهمیدم که میثم اصلا قصد ازدواج با مرا ندارد و تنها به عنوان یک دوست خیابانی با من ارتباط برقرار کرده است.

ارتباط من و احسان هر روز بیشتر می شد تا جایی که ساعت های زیادی را با او می گذراندم. این ماجرا ادامه داشت تا این که یک روز...

وقتی تصمیم به قطع رابطه گرفتم آن ها تهدید کردند که از این رابطه غیراخلاقی فیلم های سیاه تهیه کرده اند و بدین ترتیب قصد دارند دوباره مرا هدف بازیچه های شیطانی خودشان قرار بدهند.

فریب لبخندهای هوس آلود را خورده بودم، در یک فرصت مناسب از خانه فرار کردم، نزد آن پسرها رفتم و ...

این دختر وقتی با قول ازدواج پسرعمویش مواجه شد خواسته او را بدون فکر کردن به عواقبش پذیرفت و با وی همراه شد.

هر روز علاقه ام به ساسان بیشتر می شد به گونه ای که دیگر نمی توانستم روزی را بدون او تحمل کنم. او نیز از وابستگی هایش به من می گفت و مدعی بود هیچ چیزی در این دنیا نمی تواند جایگزین عشقش شود اما...

2 پسر جوان دختر را با چاقو تهدید و بعد از سرقت اموالش او را در بزرگراه رها کردند.

دختر فریب خورده می‌گوید: بااتفاقی که ر داده نمی داند چه کار و آبروی از دست رفته اش را چگونه جمع کند.

وقتی به خانه پسرخاله پارسا رفتم هیچ کسی آن جا نبودو فهمیدم او به من دروغ گفته است. پارسا مرا آزار داد و من می خواستم از او شکایت کنم اما به خاطر آبرویم صرف نظر کردم تا این که ...

ماموران 5 روز بعد از مفقود شدن این دختر او را در خانه مرد اغفالگر پیدا کردند.

آن پسر علاوه بر مصرف روان گردان به مشروبات الکلی نیز اعتیاد داشت و با زنان و دختران غریبه زیادی در ارتباط بود. وقتی این موضوع را فهمیدم که از نظر عاطفی به او دل باخته بودم ...

دخترجوانی که به خاطر 15 میلیون تومان وام با مردی آشنا شده و می‌گوید از سوی او مورد تعرض قرار گرفته است وقتی هدف اخاذی مرد جوان قرار گرفت از دادگاه درخواست کمک کرد.

خجالت می کشیدم آن چه را در خلوت مان رخ داده بود برای پدر و مادرم بازگو کنم به همین دلیل با اشتباه بزرگ دیگری یک تصمیم احمقانه گرفتم و با خوردن مقداری سم دست به خودکشی زدم اما خوشبختانه مادرم متوجه شد.

مدتی ذهنم درگیر پیشنهاد پسر غریبه بود تا این که یک روز بالاخره دلم را به دریا زدم و با برداشتن شناسنامه ام از خانه فرار کردم و راهی دیار غربت شدم.

روزی در مسیر مدرسه یک موتورسوار جوان مدتی مرا تعقیب کرد و زمانی که دیدم دست بردار نیست برگشتم تا دلیل کارش را بپرسم که با لبخند زیرکانه او مواجه شدم و ...

بعد از دو سال فهمیدم که هدف او از این ارتباط عاطفی ازدواج نیست و مانند گذشته قصد دارد از من سوء استفاده کند. با وجود این من او را دوست دارم چرا که هیچ گاه مرا به خاطر سرراهی بودنم سرزنش نکرد و...

متهم: وقتی شبنم وارد خانه شد شیطان در من نفوذ کرد و دست به این کار زدم.