نگاهی به فیلم خجالت نکش به کارگردانی رضا مقصودی
از نکات مثبت متون طنزی که مقصودی تا کنون به نگارش درآورده، رعایت ظرافت و پرهیز از تنش و هجو در بیان مفاهیم است. پروراندن شخصیت ها و قابل قبول کردن آنها به منظور همراه کردن مخاطب از دیگر شاخصه آثار طنز مقصودی چون؛«لیلی با من است»، «همیشه پای یک زن در میان است» و یا «من سالوادر نیستم» و حتی «پاداش» است.
دوات آنلاین-خجالت نکش تبیین موقعیتی است که در بیننده آن، شادی و نشاط ایجاد می کند.همچنین به خوبی و خوشی به پایان می رسد، اما بواسطه مفهومی که موجبات خنده تماشاگرانش را فراهم می کند، غنای لازم را نیز دارد. این فیلم به عنوان نخستین تجربه کارگردانی رضا مقصودی، اثری روستایی، گرم و ساده است.فیلمی به ظاهر ساده اما با لایه های مختلف طنز سیاسی و حتی اعتراضی نرم به قوانین متغیر، سهل انگارانه است. قوانین متزلزلی چون تنظیم جمعیت که در نهایت به بن بست جدی تری همانند فرسوده شدن جامعه در آینده انجامید.
از نکات مثبت متون طنزی که مقصودی تا کنون به نگارش درآورده، رعایت ظرافت و پرهیز از تنش و هجو در بیان مفاهیم است. پروراندن شخصیت ها و قابل قبول کردن آنها به منظور همراه کردن مخاطب از دیگر شاخصه آثار طنز مقصودی چون؛«لیلی با من است»، «همیشه پای یک زن در میان است» و یا «من سالوادر نیستم» و حتی «پاداش» است. او در نخستین قدم در حوزه نگارش، اولین جایزه خود را نیز دریافت می کند اما در ادامه با حوصله به کار می پردازد و طی ۲۳ سال تنها ۱۰ فیلمنامه او ساخته می شود.
عامل مشترک در همه انواع کمدی، وجود رگه های مضحک در رفتار و عملکرد انسان هاست و نیز کوشش در جهت خنداندن تماشاگر ، به واسطه خطاها و ناکامی های آدم هایی کمی کند ذهن تر یا باهوش تر از خود آنان. در حالت اول ، تماشاگر خود را برتر از قهرمان کمدی می پندارد و به این حس برتری دامن می زند و در حالت دوم که قهرمان از او برتر است، جهان را از چشم او می بیند. از این منظر فیلم سینمایی«خجالت نکش»، ماجرای برتری هوش نیست بلکه غلظت احساسات، اعتماد و تلورانس باورهای فردی زیرسایه باورهای جمعی و خرافی را در یک روستا به عنوان ساده ترین نظام اجتماعی یک جامعه به تصویر می کشد.
رضا مقصودی فیلمنامه نویس متبحر حوزه طنز است که در نخستین تجربه کارگردانی خود به جای اینکه دوربینش را در شهر و جوامع شهری به حرکت درآورد، در یک روستای دورافتاده و خلوت با جمعیت اندک بساط خنده اش را می گستراند. در حقیقت یک قصه جمع و جور با هزینه تولید کمتر پیش نیاز غلبه بر خجالتی است که اواز آن فیلم می سازد.
«خجالت نکش» قصه مشخص و سر راستی دارد وبه سرعت سراغ اصل ماجرا می رود. موضوع کنترل یا عدم کنترل جمعیت که مساله روز اجتماع است.
بنا بر تصمیمات چند سال اخیر دولت، قطار متوقف شده جمعیت بعد از بیست و اندی سال با تعویض ریل و فشار و هل کلام مسوولان به دنبال افزایش سرعت و قدرت سفر از نو آغاز کرده است. متاسفانه از دهه ۷۰ بحث کنترل جمعیت و تنظیم خانواده شعار ملی شد که در یک بازنگری در دهه ۹۰ زمان انقضای آن فرا رسید. این اتفاق موقعیت های طنز جدیدی بوجود می آورد که دست فیلمساز را در بازی با این مضمون باز می گذارد.
بیشتر طنز ارائه شده در«خجالت نکش» کلامی و تصویری و عنصر تکرار است. متاسفانه فیلم از همین تکرار موقعیت های طنز لطمه می خورد. مانند ماجرای پرت کردن کفش یا تکرارجمله «ما می توانیم» از سوی قنبر یا یک سری حالاتی که نشان از ساده لوحی بیش از حد شخصیت هاست که در بعضی مواقع از باورپذیری آن می کاهد. فیلم روستایی و ساده است. از یک طبقه معمولی است و هیچ ادعایی ندارد. فیلم منطبق بر تعریفی که ارائه می دهد بیرون زدگی ندارد. قاب بندی های آن ، استاندارد اما معمولی است. همین سادگی و نگاه سهل به ماجرا باعث می شود فیلم تا حدی به سمت آثار تلویزیونی غش کند. از این منظر که در برخی صحنه ها و موقعیت ها فاقد پیچیدگی های یک اثر سینمایی در مضمون و تصویر است.
نقطه قوت فیلم بازی و کنتراست خوب احمد مهرانفر و شبنم مقدمی در نقش قنبر و صنم است. زوج نامتعارفی که ترکیب جالبی را به نمایش می گذارند. صنم زنی است که به لحاظ فیزیکی قوی و درشت هیکل است اما برعکس قنبر مردی کوتاه قد، ضعیف و نحیف، سهل انگار و تا حدی نابخرد است که به لحاظ فکری زیر سایه زن قرار دارد اما چموشی های خود را دارد. همین ماجرا باعث می شود شرایط ویژه طنزی بوجود آید. استفاده از قواعد کلاسیک و مشخص کمدی پایه اصلی این اثر است. با این وجود در پرورش داستان فیلم ساده انگاری هایی وجود دارد که به نظر می رسد بیشتر خواست و اراده نویسنده است تا خود متن. مانند پذیرش سریع موضوع بچه دار شدن به منظور رسیدن به گره بعدی داستان و ماجرای گم شدن نوزاد و در نهایت پرداختن به موضوع تعقیب و گریز. داستانی که با تکرار مانند زمانی که بچه از روی پل می افتد، لوس شده و لو می رود. به همین دلیل در پایان وقتی صنم می آید و رو به جمعیت می گوید این بچه مال من است، پایان دلچسبی برای آنهمه تعقیب و گریز نیست. در صورتی که مخاطب توقع دارد قنبر به عنوان پدر و مرد ماجرا را لو بدهد. چون سابقه اش بر این بنا شده است. بنابراین سکوت قنبر در این صحنه نیز بیشتر به نظر خواست نویسنده باز می گردد تا اقتضای داستان.
در دید کلی «خجالت نکش» کمدی شریف، محتاط و مفرح است. به هر بهانه سخیفی خنده نمی گیرد. کنایه وار به تاثیر سیاسی سیاست مداران و تصمیمات عجولانه و گاهی اوقات کم فکری آنها می پردازد.نتیجه آن را بر زندگی مردم و اینکه چه سرنوشتی برای شان رقم می زند را به گونه ای جالب و زیرپوستی نقد می کند. البته آن قدر ها هم به آن نمی پردازد و به اصطلاح مته به خشخاش نمی گذارد. در نتیجه عواقب جدی و تراژیکی هم شکل نمی گیرد. فیلمی که می توانست قبض و بسط محکم تری داشته باشد اما با ترجیح سازنده در همان سطح روستایی خود باقی می ماند و از خنکای سایه طنزی که می گستراند، لذت می برد.
منبع: بانی فیلم- سمانه احمدی
12jav.net