2024/10/30
۱۴۰۳ چهارشنبه ۹ آبان
پیشنهادات ما
طلاق به ‌خاطر جشن‌ تولد مادرزن

طلاق به ‌خاطر جشن‌ تولد مادرزن

مرد جوان می‌گوید من و همسرم هیچ اختلافی با هم نداشتیم. فقط گاهی وقت‌ها مادرزنم با من لجبازی می‌کرد و در زندگی‌مان مشکل و اختلاف می‌انداخت.

دوات آنلاین -زن جوان وقتی برای مادرش تولد می‌گرفت، هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که این جشن به قیمت پایان زندگی مشترک با شوهرش تمام شود. او که می‌خواست مادرش را خوشحال کند، به‌جای یک جشن خانوادگی آن را مفصل‌تر برگزار کرد اما شوهرش که به‌خاطر مرگ عمویش عزادار بود، دعوای بزرگی به‌راه‌انداخت؛ دعوایی که زوج جوان را برای حل اختلاف‌شان به دادگاه خانواده کشاند.

 

لجبازی های مادرزن

تپش جام جم نوشت، مرد جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: دو سال است که در کنار نوشین زندگی می‌کنم. ما هیچ اختلافی با هم نداشتیم. فقط گاهی وقت‌ها مادرزنم با من لجبازی می‌کرد و در زندگی‌مان مشکل و اختلاف می‌انداخت. تا این‌که چند وقت پیش عموی من براثر یک حادثه رانندگی فوت کرد.

 

من عمویم را خیلی دوست داشتم. از طرفی تمام فامیل به‌خاطر مرگ او در شوک به سر می‌بردند. همه‌مان به‌شدت ناراحت بودیم و هر شب و هر روز گریه می‌کردیم. حتی پسرعمویم از ناراحتی در بیمارستان بستری شد و ما باید به او هم سر می‌زدیم. در این میان که ما عزادار بودیم، نوشین به من گفت تولد مادرش است و اگر اجازه می‌دهم کیک کوچکی بگیرد و به خانه آنها برود تا مادرش خوشحال شود. من هم حرفی نزدم و قبول کردم. به نوشین گفتم خودش به‌تنهایی به خانه مادرش برود، چون من عزادار هستم و نمی‌توانم برای گرفتن تولد به خانه مادرزنم بروم.

 

نوشین هم قبول کرد و به خانه مادرش رفت اما همان شب متوجه شدم که مادرزنم چند نفر از دوستان و بستگانش را دعوت کرده و به‌جای تولد ساده، یک جشن مفصل برگزار کرده است. وقتی این موضوع را شنیدم به‌شدت شوکه و عصبانی شدم. باور نمی‌کردم که مادرزنم چنین کاری کرده باشد. او احترام مرا که عزادار هستم نگه‌ نداشت و یک جشن‌تولد مفصل گرفت. درصورتی‌که هر سال جشن‌ تولد پدرزن و مادرزنم یک جشن ساده خانوادگی بود که ما با خریدن کیک دور هم جمع می‌شدیم و هدیه‌های‌مان را می‌دادیم اما این‌بار که من عزادار هستم، چنین جشنی را به‌پا کردند.

 

من هم از روی عصبانیت به آنجا رفتم و جشن را به‌هم‌ زدم. بعد از آن چنان دعوایی به‌پا شد که درنهایت من و نوشین تصمیم گرفتیم برای همیشه از هم جدا شویم.

 

کاری از دستم ساخته نیست

در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، شوهرم فقط به خاطر مادرم چنین جنجالی به راه انداخته است. درصورتی‌که او مادرم است و احترامش برایم واجب. نمی‌توانم به خاطر شوهرم به او بی‌احترامی کنم. بارها با شوهرم دراین‌باره صحبت کردم و گفتم که اگر مرا دوست دارد، این رفتارها را تحمل کند. باور کنید بارها با مادر خودم هم صحبت کردم و حتی چند باری با او دعوا کردم ولی کار دیگری از دستم برنمی‌آید. او مادرم است و نمی‌توانم ارتباطم با او را قطع کنم. این جشن‌تولد را هم خودش برگزار کرد.

 

 من هیچ نقشی نداشتم و نمی‌دانستم که قرار است چنین جشنی برگزار شود. وقتی به خانه مادرم رفتم گفت که دوستان و بستگانش را دعوت کرده تا دور هم جشن بگیریم. راستش من هم ناراحت شدم ولی با خودم گفتم دراین‌باره بعدا با مادرم صحبت می‌کنم. ولی شوهرم آن شب به خانه مادرم آمد و جشن را به‌هم‌زد. او کلی به مادرم و من بدوبیراه گفت و به همه خانواده‌ام توهین کرد. پیش همه خجالت کشیدم و آبرویم رفت. او با این کارش مرا خرد کرد و آبرویم را پیش همه برد.

 

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

12jav.net

 

پیشنهادات ما
کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.