طلاق از زن حواس پرت به خاطر آتش گرفتن خانه
زوجی میانسال بعد از 40 سال زندگی مشترک راهی دادگاه خانواده شدند تا از هم جدا شوند.
دوات آنلاین -سهلانگاری زن میانسال برایش دردسرساز شد. او به خاطر اینکه باعث آتشسوزی خانهشان شد، در فهرست طلاق قرار گرفت. شوهر این زن وقتی متوجه شد همسرش با حواسپرتی باعث آتشسوزی شده است، جنجال بزرگی به راه انداخت؛ به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق از همسرش را ارائه کرد.
زنم حواس پرت است
تپش جام جم نوشت: این مرد وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: ۴۰ سال است با محبوبه زندگی میکنم. این اواخر از رفتارهایش خسته شده بودم. او تبدیل شده به یک زن حواسپرت؛ انگار دیگر زندگی برایش مهم نیست. از صبح که بیدار میشود، برای خودش به اینطرف و آنطرف میرود. حتی به من نمیگوید کجا میرود. بارها با او تماس گرفتهام و جواب تماسهایم را ندادهاست.
یک روز کامل پیدایش نمیکردم، بعد میفهمیدم به خانه دوستش رفته و صدای تلفن همراهش را نشنیدهاست. همیشه سر این موضوع با هم درگیر بودیم. بچههایمان همه ازدواج کردهاند و سر خانه و زندگی خودشان رفتهاند. این زن در خانه نمیماند. شبها که خسته از سرکار برمیگردم، حتی یک غذای درست و حسابی هم جلویم نمیگذارد. خانه همیشه به هم ریختهاست. بارها به خاطر شلختگی با او دعوا کردهام ولی به حرفم گوش نمیکند. قبلا خیلی به حرفم گوش میکرد و به زندگیمان اهمیت زیادی میداد. اما حالا برایش مهم نیست من چه میگویم.
برایش اهمیتی ندارد زندگیمان به هم ریخته است. حتی گاهی اوقات به خانه میروم و میبینم هیچکس نیست. بعد میفهمم به خانه فرزندمان رفتهاست، آن هم بدون اینکه به من بگوید یا از من هم بخواهد به آنجا بروم. همه رفتارهایش را تحمل کردم تا اینکه چند روز پیش محبوبه با گریه تماس گرفت و گفت خانهمان آتش گرفته و همه چیز سوختهاست. وقتی خودم را به آنجا رساندم، فهمیدم محبوبه یادش رفته زیر سماور را خاموش کند. او از خانه بیرون رفته و چند ساعت بعد خانهمان آتش گرفتهاست. همه زندگیمان سوخت. محبوبه با این سهلانگاریاش زندگیمان را نابود کرد. همان زمان تصمیم گرفتم برای همیشه از این زن جدا شوم. من دیگر نمیتواند به زندگی با او ادامه دهم.
من هم طلاق می خواهم
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی بعد از ازدواج بچههایم، خیلی در خانه تنها شدم. شوهرم هم صبح تا شب سرکار است. او خودش هم وقتی سرکار است جواب تلفن نمیدهد. برای همین احساس کردم دچار افسردگی شدهام. همین باعث شد کمی به فکر خودم باشم. برای همین سعی کردم روزها کمتر در خانه بمانم.
یا به خانه دوستم، یا همسایه یا فرزندانم میروم. وقتی در خانه تنها هستم حالم بد میشود. ولی شوهرم به جای اینکه مرا درک کند، هر روز با من درگیری و دعوا داشت تا اینکه خانهمان آتش گرفت. من سن و سالم رفته بالا و کمی حواسپرت شدهام. شوهرم نباید به خاطر این موضوع با من چنین رفتاری میکرد. او آبروی مرا جلوی داماد و عروسها و حتی همسایه ها برد. هرچه از دهنش در آمد به من گفت. من هم دیگر نمیخواهم در کنار این مرد زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
12jav.net