طلاق به خاطر خوردن تن ماهی
دعوا زن و شوهر بر سر درست کردن شام باعث شد کار آنها به دادگاه خانواده کشیده شود.
دوات آنلاین -زندگی ۱۴ماهه یک زوج جوان پس از خوردن تن ماهی از هم پاشید. این زوج هفته گذشته به دادگاه خانواده تهران رفتند و درخواست طلاق دادند. آنها بر سر خوردن شام با هم درگیر شده بودند و این درگیری در نهایت به یکی از پروندههای دادگاه خانواده تبدیل شد تا قاضی دادگاه درباره درخواست جدایی آنها حکم صادر کند.
شام پرماجرا
تپش جام جم نوشت: زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: آقای قاضی شوهرم تصور میکند که برای خانهاش کلفت گرفته است. او مرتب از من توقع دارد همهچیز را تمیز کنم، غذای خوب بپزم، هیچوقت حاضر نیست غذای حاضری بخورد و همیشه سر این موضوع با هم بحث داشته و درگیر شدهایم. دیگر از دست کارها و غر زدنهایش خسته شدم. هربار از سر کار میآید به همه چیز گیر میدهد؛ اینکه چرا خانه کثیف است، چرا ظرفها را نشستی و چرا غذا درست نکردی. مگر وظیفه من فقط غذا درست کردن و تمیزکاری است. چون سرکار نمیروم و شاغل نیستم، دلیل بر این نیست که هر شب غذا درست کنم.
۱۴ماه است که دارم رفتارهایش را تحمل میکنم، تا اینکه یک شب وقتی منصور از سر کار به خانه برگشت، سفره را پهن کردم. آن شب تن ماهی با برنج داشتیم. منصور وقتی سر سفره نشست، طبق معمول شروع کرد به غر زدن که چرا تن ماهی داریم. در صورتیکه میدانم تن ماهی دوست دارد. او فقط میخواهد سر من غر بزند و با من لج کند. آن شب هم آنقدر غر زد که بالاخره من هم خسته شدم. بعد از شام منصور همچنان داشت با من دعوا میکرد این چه شامی بود که خوردیم. به من کنایه زد که از صبح خسته شدی از بس غذا پختی و کار کردی. من هم از کوره در رفتم. همه ظرفها را شکستم و حتی به آشپزخانه رفتم و تمام وسایل را شکستم. خیلی ناراحت بودم و تحمل این رفتارها را نداشتم. دعوای ما آنقدر بالا گرفت که همسایهها آمدند. منصور هم از خانه رفت و همان زمان تصمیم به جدایی گرفتیم.
از غذای حاضری خسته شدم
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسر من اهل کار کردن نیست. هر شب خسته از سر کار میآمدم و میدیدم شام نیمرو داریم یا کنسرو باید بخوریم، خیلی حالم گرفته میشد. او میدانست که من چقدر خسته و گرسنه هستم و میداند چه غذاهایی دوست دارم ولی در این مدت خیلی کم برایم غذا درست کرده است.
از بس کنسرو و غذای حاضری خوردم، خسته شدم. خودم اگر در خانه باشم، میتوانم آشپزی کنم ولی من سر کار میروم. در صورتیکه لاله سر کار نمیرود و از صبح تا شب خانه است. بعضی از شبها دلم نمیخواست به خانه بروم. برای همین از او میخواستم به خانه مادرم یا مادرش برویم ولی مگر چقدر میتوانیم به خانه این و آن برویم تا اینکه شب آخر وقتی دیدم غذا تن ماهی است، باز هم از کوره دررفتم. عصبانی شدم و با هم دعوایمان شد. لاله آن شب آبروی مرا برد. فحاشی کرد و همه ظرفها را شکست، بهطوریکه همسایهها جمع شدند. من هم تصمیم گرفتم دیگر در کنار این زن زندگی نکنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
12jav.net