2024/04/25
۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
خلاصه داستان، بازیگران و نقد فیلم هفت بهارنارنج

خلاصه داستان، بازیگران و نقد فیلم هفت بهارنارنج

موضوع فیلم هفت بهارنارنج چیست؟ غیر از علی نصیریان کدام بازیگران در آن بازیگرده اند و چه نقدهایی بر این فیلم نوشته شده است؟

دوات آنلاین -فیلم هفت بهارنارنج اولین ساخته بلند سینمایی فرشاد گل سفیدی است که داستانی عاشقانه دارد و بازی استاد علی نصیریان در آن مهر تاکیدی بر این است که حتما باید فیلم را تماشا کرد.

 

خلاصه داستان فیلم هفت بهارنارنج

فیلم هفت بهارنارنج عشقی پر شور میان طلعت و شمس را به تصویر می کشد و البته در این میان مشکلاتی نیز وجود دارد، از جمله ابتلای آقا شمس به فراموشی.

 

بازیگران فیلم هفت بهارنارنج

علی نصیریان، لادن مستوفی، سارا رسول‌زاده، فرهاد آئیش و هومن حاجی عبداللهی در این فیلم سینمایی بازی کرده اند.

عکسی از فیلم هفت بهارنارنج

نقدهایی بر فیلم هفت بهار نارنج

در ادامه 3 نقد بر این فیلم سینمایی را بخوانید:

 

ضعف و قوت های هفت بهارنارنج

مجتبی اردشیری، منتقد سینما در ایرنا نوشت: نخستین ساخته بلند سینمایی فرشاد گل‌سفیدی از آن دست فیلم‌های سلامتی است که کثرت چندانی در سینمای ما ندارند.

 

«هفت بهارنارنج»، سه مسیر روایی را به موازات یک‌دیگر پیش می‌برد؛ بحث اصلی، جنون عشق است. موضوع دوم، بحث فراموشی و استیصال آقاشمس (علی نصیریان) است و در نگاه سوم، بحث شکست زمان مطرح می‌شود.

 

فیلم یک سکانس افتتاحیه درست دارد. سیاست محتوایی فیلم، سوار بر حقانیت است و به همین دلیل، بحث شکست زمان که به هم‌صحبتی آقا شمس با طلعتی (لادن مستوفی) محدود می‌شود، از همان نخستین دقایق فیلم، برای مخاطب مشخص می‌سازد که حقیقی نیست.

 

این، یک سیاست درست و صادقانه برای فیلمی است که نه می‌خواهد گدایی ترحم کند و نه با بیانی اغراق‌آمیز، مخاطب خود را تحت تاثیر و تاثر قرار دهد. بنابراین با چنین پیش‌فرضی، مخاطب، تکلیف خود را با فیلم، از همان ابتدا می‌داند.

 

در بحث فراموشی که بیشترین دقایق داستان را به خود اختصاص می‌دهد، نوآوری چندانی دیده نمی‌شود. زیرکی فیلمنامه در آن بود که به‌شکلی تک‌بعدی به داستان ورود نکرد و چون ۲ پیرنگ روایی قدرتمند داشت، خلاء این نوآوری، چندان برای مخاطب آزاردهنده نشد.

 

البته که فیلم، از همان سکانس‌های نخست، خود را بی‌ادعا نشان می‌دهد و این باور را به مخاطبش می‌قبولاند که در اتمسفری شاعرانه و انسانی قدم برداشته که تمام آن، ناشی از جبر زندگی است. این مقوله جبر، بدون تلاش دراماتیک، جنس صریح رئالیستی خود را به مخاطب نشان داده و به همین دلیل، مورد پذیرش و مقبولیت قرار می‌گیرد.

 

البته که در سراسر اثر، نوعی شلختگی غیرملموس دیده می‎شود که ناشی از عدم‌مهندسی سه رکن اصلی روایت است. به‌عنوان مثال، مخاطب در یک‌سوم ابتدایی داستان، معاشقه‌های پینگ‌پونگی خوبی میان آقاشمس و طلعتی می‌بیند اما به‌یک‌باره که موضوع حیات نباتی طلعت نشان داده می‌شود، این سکانس‌ها نیز رها شده و دیگر دیده نمی‌شوند. هم‌چنان‌که بخش اعظم فیلم، سوار بر موضوع آلزایمز و ناتوانی آقاشمس می‌چرخد که سبب می‌شود تا کنش‌مندی در بحث عشق آقاشمس نسبت به همسرش، بیشتر نمود دیالوگی داشته باشد تا اکت‌های بیرونی و مشخص.

 

با این وجود اما اتمسفر کلی فیلم، این پیام را به مخاطب رسانده که آقاشمس، متحمل ناراحتی بسیاری از حیات نباتی همسرش است و همچنان امید دارد تا وی به زندگی معمول بازگردد. این گزاره به اندازه‌ای در کلیت فیلم پررنگ است که مخاطب، متوجه این میزان شلختگی در ساختار روایی کار نشده و با جدیت، داستان را دنبال می‌کند.

 

البته که کلیت فیلم، سینمادوستان را به یاد آثاری چون عشق هانکه و پدر فلوریان زلر می‌اندازد اما گل‌سفیدی به خوبی توانسته داستان را ایرانیزه کرده و در یک فرهنگ فولکوریک، حوایج مطرح‎‌شده در داستان را به موضوع نهال‌ها و شکوفه‌های بهارنارنج و گره زدن پارچه به آن ربط دهد.

 

در این کار، یک بازی درخور توجه از علی نصیریان می‌بینیم و قدرت اعجاب‌انگیزی که سبب می‌شود تا این بازیگر، یک‌تنه فیلم را با اکت‌های درونی و بیرونی، به جلو پیش ببرد. قطعا باید منتظر افتخارآفرینی این بازیگر پیش‌کسوت در شب اختتامیه جشنواره امسال بمانیم.

 

هفت بهارنارنج، در تقدیس عشق است. به‌خوبی توانسته از هزلیات و اضافات دوری کند و فیلم سلامتی را به مخاطب تحویل دهد که قابلیت این‌همانی دارد. فیلمی که بدون خرید ترحم، می‌تواند مخاطب را به دنیای تنهای آقاشمس وارد کرده و یک روایت‌گری ساده و بدون پیچش‌های مرسوم دراماتیک را به انجام برساند.

 

سینمای درام‌زده ما، احتیاج فراوانی به آثاری از این دست دارد.

عکسی از فیلم هفت بهارنارنج

تاثیر علی نصیریان بر فیلم

حمید عبدالحسینی در سینماخانه نوشت: در اینکه علی نصیریان بازیگر بی بدیلی است و همچنان در این سن و سال توان و ظرفیت های فوق العاده ای دارد تردیدی نیست اما اینکه بخواهیم فیلمی بسازیم که او به دلیل این سابقه، ۸۰ و چند دقیقه بار اثر را به دوش بکشد؛ به زعم نگارنده فی نفسه نمی تواند باعث جذابیت و تعقیب مخاطب گردد.

 

در «هفت بهار نارنج» با یک موقعیت طرفیم که بدون هر نوع افت و خیز و اضافه شدن رویداد و یا واقعه ای صرفاً برپایه مجموعه ای دیالوگ به پیش که نه، بلکه در همان نقطه آغازین متوقف می ماند و حتی آوازهای گاه و بی گاه نصیریان نیز مانع از کندی و رخوت حاکم بر فیلم نمی شود. از جمله امتیازهای اندک فیلم فیلمبرداری و قاب های چشم نواز و حرکت های دوربین فیلمبردار (کارگردان) است که گویا در زمینه تصویر تمرکز بیشتری داشته تا کارگردانی.

 

وجود کاراکترهایی همچون هومن حاجی عبداللهی و یا فرهاد آئیش فاقد هر نوع تاثیر بر روند فیلم اند و می توانند به راحتی حذف گردند.

 

هفت بهار نارنج به عنوان یک فیلم تلویزیونی برای پخش عصرگاهی یک بعد از ظهر آدینه گزینه بهتری است تا روی پرده جشنواره فیلم فجر، موضوعی که گویا در نظر فیلمساز کاملا برعکس بوده است.

 

نقدی منفی بر هفت بهار نارنج

محمد قربانی، منتقد سینما در ایرنا نوشت: هفت بهارنارنج» خیلی وقت تلف می‌کند، فیلم می‌توانست پنجاه دقیقه اول را در پنج دقیقه خلاصه کند و سراغ شخصیت‌هایش برود. فیلم، ماجرای پیرمردی (با بازی علی نصیریان) است که حواس‌پرتی دارد و با خاطرات همسرش زندگی می‌کند.

 

فیلمساز بیش از نیمی از فیلم را صرف پنهان کردن این مسئله می‌کند که آن‌چه پیرمرد از همسرش می‌بیند، خیالی است. ماجرایی که خیلی زود برای تماشاگر لو می‌رود و کش‌دار شدنش، دخل فیلم را آورده است. حتی در جاهایی فیلمساز با هدف پنهانکاری، دست به فریب تماشاگر می‌زند.

 

مثلاً جایی که زن که خودش حاصل خیالات و اوهام پیرمرد است، این که چند ساعت قبل با او به گردش رفته بوده را تکذیب می‌کند. بامزه این‌جاست که به محض این که تماشاگر مطلع می‌شود که هر آن‌چه از زن دیده مربوط به خیالات مرد بوده، ناگهان دیگر اثری از زن باقی نمی‌ماند. هیچ توضیحی هم در این باره داده نمی‌شود که چرا به یکباره خیالبافی‌های مرد به پایان می‌رسد.

 

«هفت بهارنارنج» که می‌خواهد یک عشق اساطیری روایت کند، باید به جای موش و گربه‌ بازی تخیلی یا واقعی بودن زن، سراغ شخصیت پیرمرد می‌رفت، عشقش به همسرش را می‌ساخت، دردها و رنج‌هایش را روایت می‌کرد و تنهایی‌اش را شرح می‌داد؛ اما متأسفانه سراغ هیچ‌کدام از این‌ها نرفته است. چیزی که از عشق می‌بینیم هم بسیار سبک و لوس است.

 

قطعاً عشق نزد یک پیرمرد، تفاوت‌های بسیاری با عشق نزد یک جوان سی-چهل ساله دارد؛ اما آن‌چه از شخصیت اصلی می‌بینیم، اعم از زیر آواز زدن‌های گاه و بی‌گاه و رقصیدن‌ها و شوخی‌های بی‌موردش، چیزی از عمق عشق او به دست نمی‌دهد.

 

فیلم که باید درونیات شخصیتش را توضیح دهد و به همین دلیل اساساً فیلم کلوزآپ است، حتی یک کلوزآپ معنادار ندارد که بتواند تماشاگر را به شخصیت و رنج‌های شخصیت اصلی نزدیک‌تر کند. به جایش «هفت بهارنارنج» پر شده از نماهای کارت‌پستالی و اغلب لانگ از طبیعت شمال کشور که هیچ تأثیر و نقش دراماتیکی هم ندارند.

 

چند نمای لانگ و اکسترم‌لانگ هم از خانه پیرمرد داریم که کاری از پیش نمی‌برند؛ چرا که خانه‌ای ساخته نشده که حالا دور و نزدیک بودنش تأثیری بر حس مخاطب داشته باشد. اگر زن و مرد فیلم، عشقشان و خاطره‌شان ساخته می‌شد، آن‌وقت بود که خانه و همین‌طور فاصله‌اش از دوربین معنی داشت.

 

کارگردانی فیلم هم چنگی به دل نمی‌زند و دوربین نقشی در روایت ندارد. حتی در جاهایی از فیلم، شاهد غلط‌های فاحش تکنیکی، به ویژه در قاب‌بندی هستیم. در چند صحنه می‌بینیم که نیمه سمت چپ قاب، کاملاً خالی گذاشته شده است. سمتی که جای سوژه است و خالی ماندنش خیلی تو ذوق می‌زند. جالب این‌جاست که در یکی از این پلان‌ها، انگار فیلمبردار متوجه ماجرا می‌شود و برای پر کردن سمت چپ، به راست پن می‌کند.

 

بهترین سکانس فیلم، جایی است که پرستار در حال ترک کردن پیرمرد است. در این سکانس، پرستار و نصیریان، هر دو بازی خوبی دارند و برای لحظاتی جدا شدن آن‌ها تماشاگر را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. اما متأسفانه این سکانس به دلیل عدم پرداخت درست شخصیت پرستار و رابطه‌اش با پیرمرد، جدا از بقیه فیلم می‌ایستد.

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.