دوات آنلاین -فیلم جنگل پرتقال اولین ساخته بلند سینمایی آرمان خوانساریان است که رسول صدرعاملی تهیه کنندگی آن را برعهده دارد. داستان این فیلم و نقد آن در ادامه آمده است.
خلاصه داستان فیلم جنگل پرتقال
به نوشته فیلیمو داستان فیلم جنگل پرتقال درباره معلمی به نام «علی بهاریان» و با نام هنری «سهراب بهاریان» است که در رشته نمایشنامهنویسی تحصیل کرده و حالا پس از سالها بیکاری به تازگی در یک مدرسه به عنوان معلم ادبیات مشغول به کار شده است. معلمی آنچنان سختگیر که در عرض ۳ روز ۵ نفر را از کلاس اخراج میکند و حالا از طرف مدیر تهدید میشود که اگر تا ۲ روز دیگر مدرک تحصیلیاش را تحویل ندهد عذرش را از مدرسه میخواهند!
اینگونه است که آقای معلم علیرغم میل خود به شهر محل تحصیلش در «تنکابن» میرود و به این ترتیب فیلم بر بستر روایتگری این سفر پیگیری شده و با شکافتن شخصیت فرهیخته و معلم ادبیات خود به ارایه شخصیتی از او مبادرت میورزد که سالها پیش در دانشگاه دختری عاشقپیشه را مورد آزار و اذیت روانی قرار داده است و… این دانشجوی بازیگری را دچار سرخوردگی و بیآبرویی اجتماعی ساخته است و…
بازیگران فیلم جنگل پرتقال
میر سعید مولویان، سارا بهرامی و رضا بهبودی بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.
نقد فیلم جنگل پرتقال
در ادامه 3 نقد بر این فیلم را بخوانید:
دوری از شعارزدگی
علیرضا بهرامی در ایسنا نوشت: ... یکی از کارکردهایی که نگاههایی در حوزه هنر، برای یک محصول و اثر هنری قایلند، نشر برخی مفاهیم یا انتقال پیام از ذهن فرستنده (فیلمساز) به ذهن دریافتکننده پیام (مخاطب) است. اینجا همانجاست که مهلکه شعارزدگی برای یک فیلم بهعنوان اثر هنری که قرار بوده برمبنای زیباییشناسی ساخته شده باشد، شکل میگیرد.
فیلم سینمایی جنگل پرتقال،از این قاعده مستثنا نیست. اما بیشک این فیلم جزو آن دسته از آثار هنری تصویری قرار میگیرد که هم مفهومی را به چالش میکشد (پیامرسانی) و هم از شعارزدگی به دور است.
اساسا آنان که به چنین کارکردی برای سینما اعتقاد دارند، معتقدند فیلمهایی که در جهان ساخته میشود، به 2 دسته تعلق دارند: آنهایی که فقط تفریحیاند و مخاطب هنگام خروج از سالن سینما به پروسه فراموشی سریعشان وارد میشود، و آنهایی که مخاطب پس از خروج از سینما تازه درگیر اندیشه و تفکر درباره پیام فیلم میشود. اما آیا این دو حتما در تنافر جدی با هم قرار دارند و در کنار هم ممکن نیستند؟
قصه فیلم جنگل پرتقال مشهود است که از تجربههای زیستی و نوستالژیهای نویسنده و کارگردان برآمده است. تحصیلکردگان تئاتر دانشگاه تنکابن در بدنه هنرهای نمایشی، عملا یک جمعیت در کنار دیگر جمعیتهای مشابه هستند. قصه این فیلم نیز در ارتباط با همین گروه شکل گرفته است. ازسوی دیگر قصه فیلم جذابیتهای مخاطبپسند را دارد؛ یک درام عاشقانه در بستر جغرافیای شمال کشور، با جذابیتهای خاص خودش.
حال در همین بستر است که قرار است انتقال پیام درباره یک چالش قدیمی اما در شکل مدرن، مربوط به آدها شکل بگیرد؛ به چالش کشیدن آنهایی که در گفتار، مدعی یک سری مفهومهای اجتماعی و اخلاقیاند اما در کردار، همواره نقضکننده آنها. در واقع همان "ریاکاری" که حالا در بستر مدرن شبکههای اجتماعی به خود رنگ دیگری گرفته است.
برای پیشبرد این قصه، 2 بازیگر با پیشینه تئاتری هم انتخاب شدهاند که استاندارد لازم بازیگری را بهعنوان سرمایه خویش در خدمت کار میگیرند. هیچکدام هم به اغراقهای تئاتری در بازیگری دچار نمیشوند که این هنر کارگردان بهعنوان بازیگردان نیز میتواند باشد. بازیها برای مخاطب جذاب است اما درباره شخصیت زن داستان که سارا بهرامی ایفاگر نقش اوست، چالش انطباق ویژگیهای تیپیک کاراکتر با جغرافیایی که به آن تعلق دارد، مشهود است.
با همه این وصفها، شخصیتپردازی در فیلمنامه و بازی بازیگران کاملا در خدمت تعادل و در نتیجه رضایت نسبی مخاطب قرار دارد. این درام عاشقی لحظههای عاطفی ملتهب یا گرهها و تعلیقهای خاصی ندارد. از طرفی همین مخاطب هم پیشتر به آثاری در جغرافیای شمال کشور با تم عاشقانه، همچون فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» صفی یزدانیان روی خوش نشان داده است، پس دلیلی وجود ندارد که به آزار کشانده شود. حتا انتخاب نام فیلم هم با چنین خصیصهای انجام شده است.
جنبههای فنی فیلم جنگل پرتقال نیز هیچکدام نه ناهنجاری دارند، نه خلاقیت خاصی؛ فیلمبرداری، نور، صدا، طراحیها و همه و همه انگار یک لابراتور کلاس درس عملی رشته سینما هستند و قرار است قاعدهمندی را برای طرف خود به نمایش بگذارند.
اما با این وجود، هم مفهوم کلی مورد نظر داستان و هم خردهپیرنگهایش انگار باز همگی در راستای بیان این مفهوم و پیام کلی هستند: تفاوت در نگاه ماست...
از اینها گذشته، در این کلاس سینمایی یک گوشهی دیگر هم وجود دارد؛ کم نبودهاند بازیگرانی که جایزه نقش مکمل را برای یک نقشآفرینی کوتاه به خود اختصاص دادهاند؛ ولو در کارنامه کاری خودشان، یک تکرار بر مبنای شناخت قبلی از تواناییهای تیپیکال بوده باشد. در فیلم جنگل پرتقال نیز برای رضا بهبودی اینچنین است.
جنگل پرتقال؛ فیلم از دست رفته
محمد قربانی، منتقد سینما در ایرنا نوشت: «جنگل پرتقال» خوب شروع میشود، ناامیدکننده ادامه مییابد و با بیانیه تصویری فیلمساز به پایان میرسد. فیلم داستان نویسندهای است که در یک مدرسه به تدریس ادبیات مشغول است و در سفر دوباره به محل تحصیلش، با ماجراهایی مربوط به گذشتهاش روبهرو میشود.
فیلم موفق میشود در آغاز، یک کلاس درس خوب در مدرسه بسازد و توضیح دهد که چرا نویسنده از کارش راضی نیست. ما در ابتدای فیلم، با یک ضعف شخصیتی مواجه میشویم که میتوانست موتور محرک فیلم باشد. نویسنده به دلیل ناموفق بودن در نویسندگی، شخصیتی عبوس پیدا کرده که مرتباً در حال تحقیر دیگران، به ویژه در زمینه نویسندگی است.
همین مسئله و بعد سفر نویسنده به محل تحصیلش، این نوید را میدهد که قرار است این ضعف شخصیتی، اولاً مورد کندوکاو قرار گیرد و ثانیاً پس از سیر و سلوک شخصیت، برطرف شود؛ اما متأسفانه این اتفاق نمیافتد. هرچند فیلمساز در صحنه آخر، ادعا میکند که این سیر طی شده. نویسنده در این صحنه، در مواجهه با جاده مسدودشده، ابتدا تصمیم میگیرد برگردد، اما بعد پیاده میشود و سعی میکند راه را باز کند. این بیانیه تصویری فیلمساز است. چرا که در فیلم منحنی شخصیت طی نمیشود و تحولش، باسمهای به نظر میرسد.
چیزی که در فیلمنامه جای خط اصلی روایت را میگیرد، رابطه عاطفی نویسنده در دوران دانشگاه است. این ماجرا باید قبل از رسیدن نویسنده به شهر محل تحصیلش کاشته و به عنوان گره روانی نویسنده تثبیت میشد؛ اما چیزی که در فیلم میبینیم این است که نویسنده از لابهلای خاطرات همکلاسیهای قدیمش، یاد عشق قدیمیاش میکند و انگار پس از پانزده سال و از سر بیکاری، پی رابطهاش را میگیرد. همچنین فیلمساز نمیتواند از پس ساختن یک عشق قدیمی و توضیح دقیق علت نافرجامی آن بر بیاید.
گویا او ابداً شخصیتهایش را نمیشناسد و به همین دلیل از نزدیک شدن به آنها و رابطهشان نیز میترسد. این مسئله، در جاهایی مثل صحنه قرار زن و مرد، لو میرود؛ ملاقاتی که فیلمساز آن را در اکسترملانگ کارگردانی کرده است. صحنههای گفتگوی نویسنده هم با آدمهایی که هنوز در شهر و دانشگاه آشنای او هستند، صرفاً با هدف ارائه اطلاعات مستقیم تعبیه شدهاند و قرار است جای موقعیتهای نمایشی را بگیرند.
جالب اینجاست که خود کارگردان، جاهایی از پرگویی فیلمنامه مطلع است. برای مثال میتوان به صحنهای اشاره کرد که نویسنده و استاد سابقش در یک نمای مدیوم در حال گفتوگو هستند و جایی از صحبت طولانی آنها، کارگردان برای کمتر خسته شدن تماشاگر، به یک نمای لانگ کات میدهد. این در حالی است که اتفاقاً نویسنده در همان لحظه در حال حرف زدن از درونیات خود است و دوربین باید به او نزدیک باشد.
طرف دیگر ماجرای عشقی، ضعف دیگر فیلم است. دختری که پس از ضربه خوردن از نویسنده، ادعا کرده که حافظهاش را از دست داده و چیزی از گذشته به یاد نمیآورد. فیلمساز تا یکسوم پایانی فیلم، این مسئله را که دختر فراموشی نگرفته و صرفاً برای پاک کردن ننگ گذشته دست به چنین کاری زده، از تماشاگر پنهان میکند. در حالی که میتوانست با نزدیک کردن دوربینش به او، تعلیق بسازد و فیلم را به حدس و گمان تماشاگر نسپارد. جالب اینجاست که در انتها، شکست عشقی دختر که برای او تبدیل به یک تروما شده، با یک هدیه ساده فراموش میشود.
«جنگل پرتقال» میتوانست با یک شخصیتپردازی و فیلمنامه دقیقتر، فیلم خوبی باشد که متأسفانه از دست رفته است.
روایت و شخصیت پردازی خوب جنگل پرتقال
ندا الماسیان طهرانی، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران نیز در ایرنا نوشت: «جنگل پرتقال» حدیث نفس کارگردان فیلم است، روایتگر طیف وسیعی از آدمهای با استعدادی است که فکر میکنند هیچکس به استعداد آنها اهمیت نمیدهد.
جنگل پرتقال زندگی سهراب بهاریان نمایشنامهنویس ناموفقی را روایت می کند که به تازگی معلم دبیرستان شده است. دانش آموزان و مدیر مدرسه، رضایتی از شیوه برخورد او هنگام آموزش ندارند. حال پس از پانزده سال در یک سفر یک روزه به شهری که زمانی در آن تحصیل کرده است با واقعیتی رو به رو میشود...
نخستین ساخته آرمان خوانساریان فیلمساز جوان سینمای ایران که پیشتر تجربههای موفقی در عرصه ساخت فیلم کوتاه را نیز در کارنامه خود دارد ساختهای قابل قبول است. از خوانساریان نویسندگی فیلمنامه ابر بارانش گرفته را به همراه مجید برزگر در خاطر داریم. فیلمی که در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و نازنین احمدی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را برای بازی در این فیلم گرفت و نام فیلم هم از شعر خانهام ابریست اثر نیما یوشیج گرفته شده بود. مکان ضبط آن فیلم هم شمال کشور بود مکان ضبط این فیلم نیز شمال کشور است. و مشخصا دلبستگی خوانساریان به این بخش از سرزمین ما را نمایان میکند.
قصه فیلم، روایتگر طیف وسیعی از آدمهایی است که در زندگی روزانهمان میتوانیم تعدادی از آنها را مشاهده کنیم. آدمهای با استعدادی که فکر میکنند هیچکس به استعداد آنها اهمیت نمیدهد و از همه هم انتظار دارند به آنها توجه کنند و آنها را قبول داشته باشند و عقایدشان مورد قبول مخاطب و جامعه واقع شود و در نهایت نیز به جایی نمیرسند. البته چنین موضوعی در جای خود یک موضوع تکراری در سینمای ایران است اما خوانساریان نویسنده فیلمنامه به دلیل تحصیلات خود که در رشته تئاتر بوده با هوشمندی و درک صحیح از فضای حاکم بر روحیات و رفتار افراد تحصیلکرده در حوزه تئاتر، سهراب فیلم خود را یک فارغ التحصیل تئاتر معرفی میکند و به شکلی شاید با حدیث نفس خود خوانساریان در این اثر مواجه باشیم.
داستان به شکل مناسبی روایت میشود و شخصیتهای اصلی نیز پرداخت خوبی دارند. اگرچه دغدغههای نویسنده در بخش محتوا نیز قابل تامل است. سرنوشت تحصیلکردگان رشته تئاتر در کشور که اکثرا جذب رشته و شغل تخصصی خود نمیشوند یکی از این موارد است که خوانساریان در فیلمنامه خود با ظرافت به آن پرداخته است؛ عارضه و نقیصهای که امروزه روز گریبانگیر بسیاری از فارغالتحصیلان رشتههای مختلف شده است به گونهای که درصد بالایی از آنان نمیتوانند در بازار کار جذب رشته تخصصی خود شده و به ناچار برای گذران زندگی از همه آرمانهای خود فاصله گرفته و با واقعیات موجود مجبور به کنار آمدن میشوند.
نکته مهم دیگری که در جنگل پرتقال وجود دارد نقد قضاوت عجولانه است. نقدی که از یک عارضه بسیار نادرست اجتماعی در جامعه کنونی پرده بر میدارد. عارضه ای به نام انتشار تصاویر و عکسهای خصوصی افراد در فضاهای عمومی که مخاطب بدون آگاهی از پیشینه و پسینه این اسناد قضاوت نادرستی درباره افراد میکند و همین نکته آسیبهای بسیار مخرب اجتماعی را در جامعه بوجود آورده و حتی به برخی آسیبهای موجود نیز دامن می زند.
عشق اما مقولهای است که پررنگتر از سایر مفاهیم در جنگل پرتقال وجود دارد. این عشق گسترهای وسیع را در بر میگیرد. از عشق به هم نوع تا عشق به تحصیل و عشق به کار و غیره و از این منظر خوانساریان مفهوم زیبایی را از عشق ارائه داده که که در نوع خود جالب و پذیرفتنی است.
ساختار جنگل پرتقال ساختاری مناسبی است. چه در انتخاب فضای فیلم در شمال کشور و دریا که همواره در همه فصول دیدنی است و وقتی این لوکیشن روی پرده سینما خودنمایی میکند زیباییهای آن بیش از پیش دیده میشود. بازی بازیگران فیلم نیز قابل قبول است.
میر سعید مولویان که پیشتر بازیاش را در فیلم تومان دیده بودیم اینبار در جنگل پرتقال تصویری بسیار خوب از یک تحصیلکرده رشته تئاتر را به نمایش میگذارد و البته نباید از بازی روان و صمیمی رضا بهبودی و بازی خوب سارا بهرامی نیز چشم پوشی کرد. فیلم زبان و بیانی مناسبی نیز در ساختار دارد و از ریتم خوبی بهره میبرد ریتمی که با چاشنی عشق و موسیقی و چالشها و فراز و نشیب های دوران دانشجویی سخن میگوید و دیدنش به شکلی باعث حال خوب تماشاگر میشود.
12jav.net