خلاصه داستان، نقد و بازیگران فیلم هوک
موضوع فیلم ایرانی هوک چیست؟ آن را ببینیم یا نه؟ کدام بازیگران در فیلم بازی کرده اند؟
دوات آنلاین -فیلم هوک ساخته حسین ریگی است که وقایع آن در استان سیستان و بلوچستان می گذرد و از جمله فیلم هایی است که برای یک بار هم که شده باید آن را تماشا کرد.
حسین ریگی قبل از ساختن هوک فیلم لیپار را کارگردانی کرده بود و حالا باز هم سراغ سوژه ای از استان سیستا و بوچستان رفته است. خودش در این باره گفته: این استان پتانسیلهای بسیار خوبی برای کار دارد و به عبارتی بهشت مستندسازی و سوژه پردازی است. همان طور که سینما به این استان کوتاهی کرده من سعی می کنم به سیستان و بلوچستان به دید دیگری نگاه کنم.
خلاصه داستان فیلم هوک
فیلمنامه هوک را مهدی تراببیگی نوشته و در خلاصه داستان آن آمده است: «دو برادر ورزشکار بلوچ برای رسیدن به آرزوهای بلندپروازانه خود تلاش میکنند.»
در این فیلم شیرهان نوجوانی بلوچ است که آرزو دارد روزی قهرمان ملی بوکس شود. در این راه برادرش میرهان که یکی از بوکسورهای سرشناس استان است تلاش دارد مسیر را برایش هموار سازد اما وقوع حادثه ای سبب میشود تا شکل زندگی شیرهان دگرگون شود.
بازیگران فیلم هوک
امیر جعفری، رویا تیموریان، امیرمهدی ژوله، علیرضا جعفری، علی اوسیوند، مهتاب ثروتی، محسن آشتیانیپور، سبحان رخشانی، آرزو تاجنیا، سعید رضاییکیا و… بازیگران فیلم ایرانی هوک هستند.
نقدهایی بر فیلم هوک
در ادامه 2 نقد بر فیلم سینمایی هوک را بخوانید:
ویژگی های مثبت هوک
نساء نیکو، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران در ایرنا نوشت:... دومین ساخته حسین ریگی فیلمساز بلوچ سینمای ایران باز هم به سراغ یک فیلم بومی در زادگاه خود رفته است و اشراف او به سیستان و بلوچستان سبب شده تا شاهد تصاویر بکر و بدیعی از جاذبه های محیطی این استان باشیم، ریگی مبنای فیلم خود را ورزش بوکس حرفه ای قرار داده که شاید اصلی ترین عامل محرکه او برای این فیلم و این موضوع کسب نخستین مدال تاریخ بوکس ایران در مسابقات قهرمانی جهان توسط دانیال شه بخش ورزشکار ایرانی الاصل بلوچستانی در سال ۱۴۰۰ باشد.
ریگی همچون فیلم قبلی اش فیلمی را با موضوع نوجوانان و جوانان ساخته و به نظر می رسد دغدغه دوم این فیلمساز پس از پرداختن به مسائل زادگاه خود توجه به حوزه جوانان و نوجوانان است.
فیلم در بخش ساختاری خود دو ویژگی خوب و قابل تامل دارد، اولی استفاده از لوکیشن های بسیار زیبا و چشم نواز و حتی تعجب آور تا جایی که اگر به اقلیم سیستان و بلوچستان اشاره نشود وجود چنین جاذبه های زیبایی تا حد زیادی برای بیننده ای که سیستان و بلوچستان را از روی تصاویر و فیلم های خبری دیده غیر قابل باور است و در این حوزه فیلمبرداری شهرام نجاریان در به تصویر کشیدن این جذابیت ها که عمدتا با نماهای لانگ شات و یا نماهای هوایی همراه است این حیرت و زیبایی را توامان تقویت می کند.
ویژگی دوم استفاده قوی و پر رنگ از موسیقی بلوچی است که توسط فردین خلعتبری ساخته شده و به طرز حیرت آوری زیباست و نقش تاثیر گذاری در کلیت ساختار «هوک» دارد. بجز این دو عامل شاید کمتر بتوان به عامل اثر گذار دیگری در «هوک» اشاره کرد، فیلمنامه ای که توان همراه ساختن مخاطب با خود را ندارد.
ریتم قصه در روایت کند است و قصه جلو نمی رود و آنقدر حواشی مختلف در قالب داستانک های ریز و درشت بر داستان و هسته اصلی درام چیره شده که در نهایت نیز نمی توان سیر تحول شخصیتی شیرهان در انتهای فیلم را به راحتی باور کرد و مورد پذیرش قرار داد.
بازی های ضعیف و تصنعی بازیگران حرفه ای مثل امیر جعفری و علی اوسیوند و رویا تیموریان که تلاش کرده اند تا با نزدیک شدن به لهجه بلوچی کاراکترهای خود را برای تماشاگر باور پذیر سازند و در این بخش هیچگونه موفقیتی کسب نکرده اند و در این حوزه بازی های ضعیفی را شاهد هستیم که البته در این بین انصافا نباید از بازی چشمگیر بازیگر نوجوان نقش نوجوانی شیرهان و نقش آفرینی متفاوت امیر مهدی ژوله در نقش کهور (دلال مبارزات زیرزمینی بوکس) به سادگی عبور کرد.
ریگی در «هوک» تلاش کرده تا در بخش فیلمنامه و ساختار به جذابیت های گیشه ای اثرش نیز نیم نگاهی داشته باشد و اگرچه نسبت به لیپار این نگاه قویتر و پخته تر شده اما همچنان نقص هایی در اثر وجود دارد. نقص هایی که توانست با بازنویسی فیلمنامه و توجه ویژه به برخی نقاط عطف و در ساختار نیز با بهره گیری از یک مشاور کار بلد و حرفه ای تا حدود زیادی برطرف شود تا تماشاچی با داستان و اثر باور پذیرتر و پذیرفتنی تری مواجه شود که در هر صورت این نقایص همچنان باقی است و بعید به نظر میرسد این اثر در زمان اکران عمومی بتواند نظر مساعد و مثبت تماشاچیان سینمای ایران را به سادگی به سوی خود جلب کند.
خوب و بد فیلم هوک
محمد قربانی، منتقد سینما نیز در ایرنا نوشت: فیلمنامه هوک یک فیلمنامه استاندارد و آکادمیک است که به تماشاگر اجازه میدهد تا انتهای فیلم قصه را دنبال کند. اما فیلم از موقعیتهایی ضربه میخورد که توسط فیلمساز زیست نشده اند؛ از رینگ بوکس گرفته تا مهمانی شبانه دلال فیلم.
«هوک» یک نیمه اول خوب و یک نیمه دوم متوسط دارد، نقطه قوت فیلم نقطه ضعف قریب به اتفاق فیلم های سینمای ایران است، هر چند فیلمنامه «هوک» بسیار آشناست و فیلمنامه نویس کار خارق العاده ای نکرده اما در سینمای ایران همین که نقاط اصلی فیلمنامه سر جایشان باشند و اوج ها و عطف ها قابل تشخیص، یک موفقیت بزرگ رقم خورده است، فیلمنامه «هوک» یک فیلمنامه استاندارد و آکادمیک است که به تماشاگر اجازه میدهد تا انتهای فیلم قصه را دنبال کند.
فیلم درباره پسربچه بلوچی به نام شیران است که با تشویق برادرش به مسیر قهرمانی ورزش بوکس پا می گذارد، نیمه اول فیلم که مربوط به دوران کودکی و نوجوانی پسرک است کارگردانی دقیقی دارد. نماهای درشت از شیران که او را برجسته و به عنوان سوژه اصلی معرفی میکند خیلی به اندازه است.
همچنین دوربین با دادن نماهای pov از طرفی تماشاگر را با پسرک همراه میکند و از سوی دیگر او را ناظر وقایع کودکی خود به تصویر میکشد، وقایعی که قرار است در بزرگسالی به کمکش بیایند اما کارگردانی در نیمه دوم افت میکند. جایی که وارد دوران جوانی شیران میشویم و ناگهان دوربین غالباً سینمایی فیلم، جای خود را به دوربین تلویزیونی میدهد.
فیلم خیلی خوب شروع میشود و به سرعت رابطه پسربچه و برادر بزرگترش و همچنین رابطه هر دو آنها با مادرشان را می سازد، جغرافیا در فیلم معنا دارد و تصاویر از طبیعت، چابهار صرفاً توریستی نیستند و کارکرد دارند برای مثال دریای فیلم اصلا دکوری نیست، فیلمساز با آن کار میکند و از دریا فانوس خیال میسازد.
تا جایی که پسرک میتواند پس از مرگ برادرش زیر آب دریا با او ملاقات کند، دریایی که هم پدر و هم برادر پسرک را در خود غرق کرده اما همچنان محترم و الهام بخش است، فیلمساز اقلیمش را دوست دارد و این عشق به وطن در فیلمش انعکاس پیدا کرده، اتفاقاً فیلم از موقعیت هایی ضربه میخورد که توسط فیلمساز زیست نشده اند؛ از رینگ بوکس گرفته تا مهمانی شبانه دلال فیلم همچنین از حضور بازیگران غیر بومی اش نیز آسیب دیده است.
فیلمساز نمیتواند باشگاه بوکس و بعد از آن رینگ مسابقه بسازد با یک پوستر از جو فریزر روی دیوار مسئله حل نمیشود کاش فیلمساز، فیلم «عزیز میلیون دلاری» کلینت ایستوود را میدید که با وجود ضعف هایش از عهده ساختن و معرفی باشگاه بوکس روابط و ضوابط درون باشگاه بوکسرها و به طور کلی ورزش بوکس برآمده است.
علاوه بر این که امیر جعفری در نقش مربی بازی بدی را ارائه میدهد در فیلمنامه هم برای مربی گری اش موقعیتی طراحی نشده او فقط در یک مسابقه دو بار فریاد میزند «آپر» و دیگر هیچ. البته در لحظه هم شاگردش یک ضربه پانچ میزند نه آپرکات، انگار امیر جعفری صرفاً برای دادن پند اخلاقی در فیلم کاشته شده است اما با این وجود او بدترین بازیگر فیلم نیست؛ ژوله از همه به ویژه بازیگران بومی خیلی عقب تر است.
تنها بازیگر غیر بومی ای که از عهده کار برآمده رویا تیموریان در نقش مادر است. پایان فیلم هم چنگی به دل نمیزند، مسابقه نهایی شیران که در آن تصمیم میگیرد بین قهرمانی و جوانمردی جوانمردی را انتخاب کند، باید با خود او تمام میشد نه با مربی اش که پس از فهمیدن ماجرا با رضایت و در حالی که سایه بوکسرها پشت سرش افتاده از سالن خارج می شود.
کاش به جای مربی، شیران از سالن بیرون میآمد و پشت سرش سایه سکوی قهرمانی ای می افتاد که از کودکی آرزویش را داشت و روی دیوار کارگاه نقاشی اش کرده بود، به ضعف های فیلم جای خالی موسیقی زیبای بلوچی را هم اضافه کنید.
در انتهای یادداشت باید بگویم که با همه این اوصاف، فیلم «هوک» نمره قبولی می گیرد چرا که فیلمسازی پشت دوربینش ایستاده که با خودش و تماشاگر صادق است او مردمش را دوست دارد و برایشان احترام قائل است. برای ادامه دوران حرفه ای حسین ریگی آرزوی موفقیت میکنم.
12jav.net