طلاق به خاطر پول سیب زمینی و پیاز
شرط زن جوان برای نصف کردن هزینه های زندگی کار آنها را به دادگاه خانواده رساند.
دوات آنلاین -حساب کتابهای سهیلا با شوهرش در نهایت به بهای از بین رفتن زندگی مشترکش منجر شد. او که برای هر خرید از شوهرش نصف هزینهها را میگرفت، هرگز تصورش را نمیکرد به خاطر همین مسأله، کارشان به دادگاه خانواده تهران کشیده شود.
با زنم غریبه ایم
تپش جام جم نوشت: وقتی مرد جوان در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیشان و علت درخواست طلاق به قاضی گفت: پنج سال است دارم با سهیلا زندگی میکنم. ولی هنوز هم انگار با هم غریبهایم. سهیلا برای من و زندگیمان ارزش قائل نیست. او از همان روزهای اول شروع کرد به حساب کتاب خرجهایمان؛ به من گفت باید نصف هر خرجی را که برای خانه میکند، پرداخت کنم.
من در ابتدا قبول کردم و حرفی نداشتم. تصور نمیکردم سهیلا تا این اندازه جدی باشد. اما از همان زمان تا الان سهیلا حتی اگر هزار تومان هم برای خانه خرید کند، شب به شب نصف آن را از من میگیرد. حتی اگر پول نداشتهباشم هم به من فشار میآورد و عذابم میدهد تا پول را پرداخت کنم. باور نمیکردم او به خاطر پول با من اینطور رفتار کند. پنج سال است دارم تحمل میکنم. هر لحظه به خاطر پول به من فشار میآورد. حتی به خاطر هزار تومان هم مرا تحت فشار قرار میدهد. دیگر از این رفتارهایش خسته شدهام. در این همه سالی که با هم زندگی میکنیم مرتب به خاطر پول با هم دعوا داشتهایم. سهیلا حتی اگر یک کیلو سیبزمینی هم بخرد آخر شب هزینه آن را جلوی من میگذارد و از من میخواهد همان لحظه نصف پولش را پرداخت کنم. اگر پرداخت نکنم کلی جنجال به راه میاندازد. انگار قرار است فرار کنم. او مثل دزدها با من رفتار میکند. گاهی اوقات به خاطر پول به من توهین میکند. حتی جلوی بقیه هم آبرویم را میبرد. این حساب کتابهای سهیلا مرا دیوانه کردهاست. نمیدانم دیگر چطور باید با او رفتار کنم. برای همین خسته شدهام. او که بعد از این همه سال هنوز هم مرا قبول ندارد و مثل غریبهها با من رفتار میکند، بهتر است از من جدا شود و خودش به راحتی برای زندگی خودش هزینه کند. سیب زمینی و پیاز چه هست که به خاطر هزینهاش باید من و سهیلا دعوا و درگیری داشته باشیم.
هزینه های زندگی
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: «آقای قاضی من و سامان از اول با هم توافق کردیم هزینههای زندگی را نصف نصف پرداخت کنیم. یعنی درآمد سامان از من خیلی بیشتر است. با این حال من قبول کردم نصف تمام هزینههای زندگیمان را پرداخت کنم. ولی نمیتوانم از پس همه آن بربیایم. شوهرم درآمد خوبی دارد اما سامان هر بار برای هر پولی که میخواهد هزینه کند، کلی غر میزند. یا الکی میگوید ندارم. ما هر بار سر همین موضوع با هم جنگ و دعوا داریم و دیگر نمیتوانم این موضوع را تحمل کنم. او همیشه از من طلبکار است. انگار که من باید کل هزینههای زندگی را پرداخت کنم و اگر خرجی کردم نباید پولش را از شوهرم بگیرم. در صورتیکه ما با هم توافق کردهایم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
12jav.net