طلاق زوج جوان یک هفته بعد از ازدواج
من از روز اول ازدواجمان به خاطر دوری از خانوادهام خیلی افسرده بودم. توقع داشتم شوهرم به خاطر دل من هم شده، خودش پیشنهاد بدهد سری به خانوادهام بزنیم اما ...
دوات آنلاین -منصور و پوران زندگیشان بعد از یک هفته به دادگاه خانواده کشیده شد. آن هم بعد از دعوا به خاطر اینکه تعطیلات را در خانه کدام خانواده بمانند. ماجرا از این قرار بود که درست یک هفته بعد از ازدواج منصور و پوران، شروع تعطیلات چندروزه بود. منصور میخواست به شهرستان و نزد خانوادهاش برود ولی پوران اصرار داشت به شهر پدرش سفر کنند. همین دعوا زندگی این زوج را به یکی از پروندههای دادگاه خانواده تهران تبدیل کرد.
ازدواجم اشتباه بود
تپش جام جم نوشت: مرد جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره علت درخواست طلاق خود گفت: «آقای قاضی تازه یک هفته است که ازدواج کردهام، ولی در همین مدت کوتاه متوجه شدهام چه اشتباهی کردهام. پوران آن زنی نبود که فکرش را میکردم. او فقط به خاطر یک تعطیلات ساده، زندگیمان را به جهنم تبدیل کرد. فقط یک هفته از شروع زندگی مشترکمان گذشته بود، که تعطیلات چند روزه شد. خیلی خوشحال بودیم و میخواستیم برنامهای برای خودمان بچینیم اما چون تازه از سفر ماهعسل برگشته بودیم، تصمیم گرفتیم به یک شهرستان نزدیک برویم و سری به خانوادههایمان بزنیم.
خانوادههای ما هردو در شهرستانهای مختلف زندگی میکنند. من حتی به پوران گفتم پیش خانواده شما برویم؛ ولی خواهرم تماس گرفت و گفت در خانه مادرم مهمانی گرفتهاند و چند نفر از بستگانمان از شهرهای مختلف به آنجا میروند. او دعوت کرد ما هم به آنجا برویم. برای همین به پوران گفتم پیش خانواده من برویم؛ اما او رفتاری کرد که هنوز هم شوکهام. داد و دعوا به راه انداخت. گفت از همین الان میخواهم او را مجبور کنم فقط با خانواده من رفت و آمد داشته باشیم.
خیلی برایم عجیب بود. من فقط به خاطر مهمانی، از همسرم خواستم تعطیلات را به شهرستان محل زندگی خانوادهام برویم. ولی او قهر کرد. هرچه اصرار کردم،به سفر نیامد. حتی راضی شدم به خانه پدرش برویم، ولی لج کرد و گفت حاضر نیست به سفر بیاید. تمام روزهای تعطیل را در خانه بودیم و دعوا میکردیم. حتی از همسرم خواستم آشتی کنیم و به یک سفر دیگر برویم؛ ولی فایدهای نداشت. او کوتاه نیامد. برای همین من هم تصمیم گرفتم از این زن برای همیشه جدا شوم.»
شوهرم کتکم زد
در ادامه زن جوان نیز به قاضی گفت: «آقای قاضی ما قرار بود به خانه پدرم برویم. من از روز اول ازدواجمان به خاطر دوری از خانوادهام خیلی افسرده بودم. توقع داشتم منصور به خاطر دل من هم شده، خودش پیشنهاد بدهد سری به خانوادهام بزنیم. ولی خودم پیشنهاد دادم و او هم با تردید قبول کرد. ولی بعد دوباره آمد و گفت که باید پیش خانوادهاش برویم. من هم ناراحت شدم و اشک ریختم؛ ولی منصور به جای دلجویی، مرا کتک زد. تازه فهمیدم او مردی خشن است و دست بزن دارد. فقط به خاطر یک سفر، مرا به باد کتک گرفت. برای همین من هم حاضر نشدم کوتاه بیایم. چون اگر کوتاه میآمدم، او یاد میگرفت هر بار، مرا کتک بزند و بعد از آن با یک معذرتخواهی ساده، قضیه را فیصله بدهد.»
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
12jav.net