قتل فجیع پدر به دست پسر دانشجو
این پسر به دلیل اختلاف با پدر روانپزشک خود او را هدف ضربات متعدد چاقو قرار داد و به قتل رساند.
دوات آنلاین -هفت ساعت مات و مبهوت در کنار جسد پدرش نشسته بود. باور نمیکرد که با دستان خودش پدرش را غرق در خون کرده است. آنقدر کنار جسد پدرش ماند تا بالاخره زنگ در را زدند و او خودش در را باز کرد و تسلیم پلیس شد. پسر تحصیلکردهای که درست روز سیزدهم فروردین ماه پدر روانپزشک خود را به قتل رساند. او پس از دستگیری اعتراف کرد که به خاطر جدایی پدر و مادرش دچار بیماری روحی شده و پدرش را مقصر همه این اتفاقات میدانست. او از اینکه در ایام نوروز نمیتوانست تمام خانوادهاش را کنار هم ببیند ناراحت بود و همین ناراحتی او را به جنون رساند.
شهروند نوشت: ساعت هفت صبح روز چهاردهم فروردین ماه بود که ماجرای این جنایت به ماموران کلانتری باغ فیض گزارش شد. مردی میانسال با پلیس تماس گرفته و خبر از کشتهشدن دوستش داده بود. بلافاصله موضوع به ماموران پلیس آگاهی و بازپرس کشیک جنایی گزارش شد و آنها در محل حاضر شدند. محل قتل طبقه هجدهم برجی در غرب تهران بود. وقتی ماموران وارد خانه شدند، با جسد مردی مواجه شدند که با ضربات زیاد چاقو کشته شده بود. پسر جوانی کنار جسد پدرش مات و مبهوت مانده بود.
مرد میانسالی که با پلیس تماس گرفته بود، در تحقیقات به ماموران گفت: «مقتول از دوستان صمیمی من بود که به تنهایی زندگی میکرد. او چند سال قبل از همسرش جدا شده بود. پسرش هم در بلوک روبهرویی به تنهایی زندگی میکرد. چند ساعت قبل مادرش با من تماس گرفت و گفت که پسرش با او تماس گرفته و گفته که پدرش را کشته است. من هم بلافاصله به خانه آنها رفتم و وقتی در زدم، پسر دوستم در را باز کرد. او چاقو به دست بود و اضطراب داشت. همانجا در اتاق نشیمن و کنار کاناپه جسد دوستم را دیدم و با پلیس تماس گرفتم.»
با این اظهارات پسر ٢٢ ساله مقتول دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و اختلافات خانوادگی و کینه از پدرش را انگیزه خود از این جنایت اعلام کرد. در حال حاضر نیز تحقیقات درخصوص این پرونده برای کشف زوایای پنهان آن همچنان ادامه دارد.
گفت و گو با قاتل
این در حالی است که پسر ٢٢ ساله در گفتوگو با «شهروند» جزئیات بیشتری از این جنایت را روایت کرد و در حالی که همچنان شوکه بود، از چند ساعت تنهایی با جسد پدرش گفت:
*چرا پدرت را کشتی؟
او باعث از هم پاشیده شدن خانوادهمان شده بود. چهار سال قبل از مادرم جدا و زندگی ما از همان زمان نابود شد.
*چرا پدرت را مقصر میدانی؟
چون او باعث شد مادرم برود. اگر رفتارهای او نبود، الان همگی کنار هم زندگی میکردیم. ولی آنقدر بدرفتاری کرد که درنهایت به طلاق ختم شد. مادرم در کرج به تنهایی زندگی میکند. پدرم هم در خانه خودش بود. من هم مجبور شدم در خانهای دیگر زندگی کنم. برای همین همیشه از پدرم کینه داشتم و ناراحت بودم. چون این جدایی زندگی مرا هم خراب کرد.
*زندگی تو چرا خراب شد؟
چون دچار بیماری روحی و روانی شدم و در این چهار سال کارم به بستری و مصرف دارو کشید، طوری که یک سال پیش سه ماه بستری شدم. به خاطر این جدایی من ضربه روحی بدی خوردم.
*از روز حادثه بگو؟
روز سیزدهم فروردین ماه بود. من به خانه پدرم رفتم تا به او سری بزنم. از همان ابتدای عید نوروز، ناراحت بودم. چون خانوادهمان از هم پاشیده بود و در این تعطیلات کنار هم نبودیم. مجبور بودم یک بار به مادرم سر بزنم و یک بار هم به پدرم. من بلوک روبهروی برج پدرم زندگی میکردم. وقتی به آنجا رفتم باز هم سر همین موضوع با هم جر و بحث کردیم. به پدرم گفتم تو باعث شدی شب عیدی ما از هم دور باشیم و هر کس یک جا زندگی کند. همین مسأله باعث مشاجرهمان شد. تا اینکه ساعت ١٢ شب دوباره دعوایمان بالا گرفت. من هم نفهمیدم چه شد، کنترلم را از دست دادم و چندین ضربه چاقو به او زدم.
*چاقو را از کجا آوردی؟
از وقتی بیماری روحی گرفتم، نمیدانم چرا ولی همیشه یک ترسی در من وجود داشت. احساس امنیت نداشتم. برای همین همیشه یک چاقو با خودم حمل میکردم. عادت کرده بودم. بدون چاقو احساس امنیت نداشتم. آن شب هم با همان چاقویی که همیشه همراهم بود، پدرم را کشتم.
*بعد از قتل چه کار کردی؟
تا یک ساعت مات و مبهوت مانده بودم. شوکه بودم. فقط جسد پدرم را نگاه میکردم. تا اینکه به خودم آمدم و با مادرم تماس گرفتم و گفتم پدرم را کشتم. چون من بیماری روحی دارم، مادرم باور نکرد. با این حال با دوست پدرم تماس گرفت. او هم خودش را به خانه رساند. من هم تا وقتی او برسد، یعنی حدودا ساعت هفت صبح کنار جسد پدرم نشستم.
*درس میخوانی؟
بله. دانشجوی رشته صنایع هستم.
*شغل پدرت چه بود؟
او روانپزشک بود و وضع مالی خوبی داشت.
12jav.net