ازدواج پنهانی دختر 12 ساله با مرد افغان
آن زمان زندگی خیلی سختی داشتم و به همین خاطر تصمیم گرفتم از خانهمان فرار کنم. مادرم و داییام مرا آزار و اذیت میکردند و گاهی هم مرا به شدت کتک میزدند.
دوات آنلاین -زنی نوجوان که ششسال قبل همراه مردی افغان از خانهشان به ترکیه گریختهبود در حالی که صاحب سه فرزند شده ماجرای فرارش از خانه را برای پلیس شرح داد.
به نوشته جوان، چند روز قبل زن میانسالی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از مرد افغانی که شش سال قبل دختر ۱۲سالهاش را ربودهبود، شکایت کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: ۲۵مهرسال۹۴ مرد افغانی به نام محبت الله دختر ۱۲سالهام پرناز را ربود. محبتالله در ساختمان روبهروی ما کارگری میکرد که دخترم را فریب داد و او را ربود و من هم از او شکایت کردم، اما مأموران متوجه شدند او همراه دخترم به صورت غیرقانونی به کشور ترکیه گریختهاست. پس از آن دیگر خبری از دخترم و مرد افغان نبود تا اینکه یک روز قبل مرد ناشناسی با من تماس گرفت و گفت اگر ۲ میلیارد تومان به او بدهم محل زندگی دخترم را به من نشان میدهد. او شماره کارتی هم برای من فرستاد و قرار شد دوباره با من تماس بگیرد.
با شکایت زن میانسال تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند. مأموران پلیس در بررسی شماره تلفن همراهی که با شاکی تماس گرفتهبود به رد پای پسر افغانی به نام بشیر رسیدند و او را بازداشت کردند. بشیر در بازجوییها گفت: چند روز قبل یکی از دوستانم به نام محبتالله به سراغم آمد و تلفن همراه مرا گرفت و دقایقی با زنی حرف زد.
در تحقیقات بعدی پلیس مشخص شد محبتالله در آن تماس با مادر پرناز حرف زده است و شماره کارت بانکی خودش را به او داده است.
ازدواج پنهانی
بدین ترتیب مأموران پلیس پس از شناسایی خانه محبت الله در شهرک مرتضی گرد در جنوب تهران راهی آنجا شدند. مأموران وقتی در خانه را زدند زن جوانی در را باز کرد و خود را پرناز معرفی کرد و گفت: همسر محبتالله است و الان هم دو پسر و یک دختر دارد.
بنابراین مأموران پلیس محبتالله و پرناز را برای تحقیقات به اداره پلیس منتقل کردند که پرناز در ادعایی گفت: ششسال قبل از خانهمان فرار کردم و به میل خودم همراه محبت الله شدم و به کشور ترکیه رفتیم. آن زمان من همراه مادرم زندگی میکردم و زندگی خیلی سختی داشتم و به همین خاطر تصمیم گرفتم از خانهمان فرار کنم. مادرم و داییام مرا آزار و اذیت میکردند و گاهی هم مرا به شدت کتک میزدند. آنها دوست نداشتند من از کارهایشان سر در بیاورم و به همین سبب مادرم همیشه به من شربت خوابآور میداد و وقتی میخوابیدم در خانه مان مهمانیهای آنچنانی برگزار میکردند. یک روز شربت خواب آور را نخوردم و خودم را به خواب زدم و ساعتی بعد دیدم که دوستانش به خانه ما آمدند و شروع به خوشگذرانی کردند.
من خسته شده بودم و از طرفی هم با محبت الله رابطه دوستی داشتم و پس از اینکه عقد کردیم تصمیم گرفتیم به کشور ترکیه برویم. آنجا او باغداری میکرد و من هم برای خانوادهای آشپزی میکردم تا اینکه گفتم دلم برای مادرم و ایران تنگ شده و او هم مرا به ایران آورد. شوهرم با تلفن همراه یکی از دوستانش با مادرم حرف زد که بگوید ما به ایران آمدهایم و میخواهیم او را ببینیم، اما او به دروغ از شوهرم به اتهام اخاذی شکایت کردهاست. محبت الله هم در بازجوییها صحبتهای همسرش را تأیید کرد. تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد.
12jav.net