طلاق به خاطر زیاد گریه کردن همسر
زنم جلوی همه گریه می کند و من باید منت او را بکشم تا آرام شود. دیگر آبرویی برایم نمانده است.
دوات آنلاین -ناصر وقتی دید که شیوا سر هر مساله ای اشک می ریزد و گریه می کند، تصمیم گرفت برای همیشه از این زن جدا شود. او که از گریه های بیش از حد همسرش عصبانی شده بود، بعد از یک جنجال زناشویی، راهی دادگاه خانواده شد و درخواست طلاق داد.
دلیل درخواست طلاق
تپش جام جم نوشت: این مرد وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفته درباره ماجرای زندگی اش گفت: حدود پنج سال است که همسرم را می شناسم. تقریبا یک سال پیش با هم ازدواج کردیم ولی در این مدت که او را شناختم، مثل بچه ها مرتب اشک می ریخت.
از همان روزهای اول متوجه گریه های بیش از حدش شدم ولی اهمیتی ندادم. سال ها گذشت و من هر بار سر هر مساله ای فقط باید گریه های شیوا را می دیدم تا این که با هم ازدواج کردیم. حالا که زندگی مشترکمان شروع شده تازه متوجه شده ام تصور می کردم در زندگی بزرگ و عاقل تر می شود و دیگر رفتارهای بچگانه ندارد اما بدتر هم شد. او دیگر حتی جلوی بقیه هم از گریه کردن خجالت نمی کشد.
کافی است کسی به او حرفی بزند. اشک می ریزد. فرقی برایش ندارد که کجاست و پیش چه آدم هایی نشسته است. جلوی همه گریه می کند و من باید منت او را بکشم تا آرام شود. دیگر آبرویی برایم نمانده است. جلوی خانواده و دوستانم همیشه از رفتارهای بچگانه او خجالت کشیدم. اگر از مادرم حرف بشنود اشک می ریزد و دیگر ساکت نمی شود. یا گاهی وقتها زمانی که به خانه می آیم او را در حال گریه کردن می بینم.
دلیلش را که می پرسم، می گوید مثلا از فلان دوستش ناراحت شده است. خودم هم که اصلا جرات نمی کنم حرفی به او بزنم، چون می دانم باید ساعت ها گریه شیوا را تحمل کنم. دیگر جانم به لبم رسیده و تحمل این زن برایم غیرممکن شده است.
بار آخر وقتی گریه کرد با هم دعوا کردیم. درگیر شدیم و این درگیری به جنجالی بزرگ تبدیل شد. در نهایت هم تصمیم گرفتم برای همیشه از این زن جدا شوم. دیگر نمی توانم به زندگی در کنار او ادامه دهم. این زن حاضر نیست کمی از رفتارهای بچگانه اش را تغییر دهد.
بهانه ای برای طلاق
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، همسرم به دنبال بهانه ای برای جدایی بود. وگرنه چه کسی به خاطر گریه تصمیم به طلاق می گیرد. من وقتی عصبانی یا ناراحت می شوم، ناخودآگاه اشک می ریزم. دست خودم نیست.
در این مدتی که با او آشنا شده ام، همیشه در حقش خوبی کردم و همیشه با او مهربان بوده ام. هیچ وقت با ناصر بدرفتاری نکردم. هیچ وقت سعی نکردم دلش را بشکنم یا به دوستان و خانواده اش بی احترامی کنم، همیشه به او احترام گذاشتم. ولی حالا او به دلیل گریه کردن ، با من درگیر می شود، به من توهین می کند و در نهایت هم می گوید که می خواهد برای همیشه از من جدا شود. برای همین من هم دیگر نمی خواهم در کنار این مرد زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی مرد جوان حاضر به ادامه زندگی مشترک نبود. برای همین رسیدگی به این پرونده به جلسه آینده موکول شد.
12jav.net