2024/10/05
۱۴۰۳ شنبه ۱۴ مهر
پیشنهادات ما
پدر و مادر غزاله حاضر به بخشش آرمان نشدند

پدر و مادر غزاله حاضر به بخشش آرمان نشدند

آرمان: من عاشق غزاله بودم همه شما می‌دانید که چقدر او را دوست داشتم. از روی نادانی حماقت کردم و سرم در آخر عمرم پایین است.

دوات آنلاین -از شامگاه دوازدهم اسفند‌۹۲ که پدر و مادر غزاله برای پیدا کردن دخترشان خانه را ترک کردند تا روز گذشته که بار دیگر به جلسه صلح و سازش در دادسرای امور جنایی تهران دعوت شدند، هیچ نشانی از دختر نوجوانشان پیدا نکردند. آرمان، عامل این پرونده جنجالی که از آن زمان بازداشت شده، به جرمش اعتراف کرده، به مرگ محکوم شده و تا پای طناب‌دار هم رفته با اینکه این روز‌ها نفس‌هایش به شماره افتاده راز پنهان کردن جسد را نزد خودش نگه داشته‌است. رازی که برملا شدن آن شاید بتواند زندگی را به او بازگرداند.

 

به نوشته روزنامه جوان، پرونده جنجالی آرمان و غزاله تمامی مراحل اجرای حکم را طی کرده و رئیس قوه‌قضائیه هم گفته است که نیازی به استیذان جدید برای اجرای حکم ندارد و همان استیذان قبلی کافی و کامل است. الان پرونده آرمان روی میز قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی، معاون دادستان تهران قرار دارد و قرار است چنانچه اولیای‌دم او را نبخشند به زودی حکم قصاص اجرا شود. قبل از این قاضی محمد شهریاری با برگزاری حدود ۲۰‌جلسه صلح و سازش با حضور، خبرنگاران حوزه حوادث، هنرمندان و پیشکسوتان عرصه ورزش تلاش زیادی برای جلب رضایت انجام داده‌بود، اما هیچ کدام به نتیجه نرسیده‌است. خانواده غزاله در آخرین جلسه صلح و سازش تنها شرط بخشش را پیدا کردن جسد دخترشان اعلام کردند، اما هیچ‌کس ردی از جسد غزاله نداشت.

 

صبح دیروز قاضی محمد شهریاری با برگزاری جلسه صلح و سازش با حضور پدر و مادر غزاله و پدر و مادر آرمان و خود آرمان در دفتر کارش آخرین تلاش‌های خود را برای بخشیدن زندگی به آرمان انجام داد، اما در نهایت جلسه بی‌نتیجه ماند و قرار شد اولیای‌دم به زودی نظر خود را اعلام کنند.

 

بخشش آرمان نام غزاله را ماندگار می‌کند

جلسه ساعت ۱۱ صبح در محل دفتر سرپرست دادسرا شروع شد. پدر و مادر غزاله یک طرف میز نشسته بودند و پدر و مادر آرمان هم که لباس سیاه به تن داشتند در طرف دیگر میز نشسته بودند. لحظاتی بعد آرمان در حالی که دست و پای در غل و زنجیر بود با بدرقه مأمور زندان وارد اتاق شد و در صندلی روبه‌روی قاضی شهریاری نشست و چشمانش را به زمین دوخت.

 

قاضی شهریاری جلسه را آغاز کرد و گفت: در این مدت جلساتی زیادی برای جلب رضایت برگزار کردم و الان هم هنوز معتقدم حلاوتی که در گذشت است در انتقام و قصاص نیست. به همین خاطر دوباره شما را دعوت کردم که به آرمان زندگی دوباره ببخشید. مطمئن هستم که با قصاص به آرامش نمی‌ر‌سید و غزاله هم دوباره به زندگی بر نمی‌گردد، اما بخشش آرمان نام غزاله را ماندگار خواهد کرد و شما می‌توانید وجهه مصالحی دریافت کنید و برای غزاله مدرسه، خیریه یا مجموعه ورزشی بنا کنید که تا ابد ماندگار و خیر آن همیشه جاری باشد، اما با قصاص آرمان همه چیز تمام می‌شود و دیگر اثری از کار خیر نمی‌ماند.

 

وی در ادامه به پدر و مادر غزاله گفت: شما در جلسه قبلی شرط گذاشته بودید که اگر جسد غزاله را پیدا کنید آرمان را می‌بخشید، اما به نظر من جسد دست یافتنی نیست. اگر آرمان یا خانواده‌اش در جریان جسد بودند حتماً اعلام می‌کردند، چون جان او در دستان شما است. ما پرونده‌های زیادی داشتیم از جمله پرونده قتل‌های خرمدین که جسد را در سطل زباله انداخته بود، اما پیدا نشد.

 

قاضی شهریاری در پایان گفت: طبق گزارشات مسئولان زندان و اندرزگاهی که آرمان در آنجا حبس است وی در این مدت هفت‌سال و نیم که در زندان به سر می‌برد، مرتکب هیچ خطا و جرمی نشده است که نشان می‌دهد اتفاق هم برنامه‌ریزی شده نبود و الان هم وی به شدت پشیمان است که به نظر من استحقاق بخشش از طرف شما را دارد. هر چند که این حق شما است که او را ببخشید یا او را قصاص کنید، اما می‌دانید لذتی که در بخشش است در قصاص نیست.

 

همه گریستند

در ادامه پدر آرمان در حالی که گریه امانش نمی‌داد از خانواده غزاله درخواست بخشش کرد. وی گفت: کاش می‌شد الان به جای این جلسه که برای نجات جان انسانی تلاش می‌کنیم جلسه خواستگاری برای آرمان و غزاله می‌داشتیم نه الان که درباره حادثه تلخ و وحشتناکی حرف بزنیم که دل همه ما را به درد می‌آورد. از روزی که این حادثه رخ داد هر روز کینه و نفرت بیشتری به خاطر ندانم کاری‌های ما اضافه شد و الان همراه همسرم آمده‌ام فقط برای طلب بخشش هر چند که وقتی چهره خانم شکور و آقای شکور را می‌بینم شرمنده می‌شوم که این درخواست را به زبان بیاورم.

 

وی در حالی که صدای گریه‌اش در جلسه پیچیده شده بود به پسرش گفت: آرمان نه تنها شما را سیاه‌پوش کرد که ما را هم به خاک سیاه نشاند. او با ندانم کاری‌هایش اشتباه بزرگ و غیر قابل بخششی را رقم زد. آن‌ها در اوج دوران جوانی عاشق و دلباخته هم بودند و احساساتی فکر می‌کردند و آن روز هم آرمان خطای بزرگی را مرتکب شد. آرمان تو مگر پدر نداشتی، مادر نداشتی چرا چنین خطای بزرگی کردی؟ چرا پس از این حادثه موضوع را به ما نگفتی که الان به خاطر جسد غزاله شرمنده پدر و مادرش نشویم. زندگی همه ما را سیاه کردی. (گریه امانش نمی‌دهد و اشک پهنای صورت همه افراد حاضر در جلسه را پوشانده است.)

 

زانو زدن مقابل مادر غزاله

پس از التماس‌های پدر آرمان، مادر آرمان مقابل مادر غزاله زانو زد و درخواست ببخشش کرد.

 

وی در حالی که بغض و گریه گلویش را گرفته بود با التماس‌های زیاد گفت: من و شما مادر هستیم و می‌دانم دراین مدت چه به شما گذشته است. رنج و درد در چهره شما نمایان است و من هم شرمنده هستم که درخواست گذشت دارم، اما چه کنم که مادرم. فرزند کوچکم که الان ۱۷‌ساله‌است در آن زمان از آرمان برای خود بت ساخته بود، اما آرمان او را هم نابود کرد. الان او دراین مدت چند بار دست به خودکشی زده است و از بیماری روحی و روانی رنج می‌برد به خاطر این حادثه تلخ. فکر می‌کنم که شما مرا هم در این حادثه مقصر می‌دانید، اما من مادرم و باور کنید اگر آن روز اطلاعی داشتم نمی‌گذاشتم الان شرمنده شما باشم. شما بزرگواری و مادری کنید آرمان را به من ببخشید.

 

خطایی بزرگ کردم

در ادامه جلسه نوبت به آرمان رسید. وی در حالی که اشک می‌ریخت و اظهار پشیمانی می‌کرد، گفت: من عاشق غزاله بودم همه شما می‌دانید که چقدر او را دوست داشتم. از روی نادانی حماقت کردم و سرم در آخر عمرم پایین است. من که تا آن زمان اصلاً بازداشتگاه ندیده بودم و حتی مورد انضباطی در مدرسه هم نداشتم الان هفت‌سال و نیم است که در زندان هستم و روز شب نگاهم به دیوار است. این حق من است و هر بلایی هم که سر بیاید کم است، چون خطای بزرگی را مرتکب شدم. ما همیشه با هم بودیم حتی زمانی که برای گواهینامه به عکاسی رفت و موارد دیگر. الان از مادر و پدر غزاله می‌خواهم مرا ببخشند هر چند می‌دانم درخواست بزرگ و سختی است.

 

کمرم شکست

سپس مادر غزاله رو به آرمان کرد، گفت: شما چطور عاشق دخترم بودی که به او آسیب زدی و او را با میله بارفیکس به قتل رساندی؟ تو با این خطایی که کردی کمر من و شوهرم را شکستی. اگر آرتین (برادر کوچک آرمان) شما آسیب دید، در قتل دخترم هزاران آرتین ما هم آسیب دیدند. من مادرم و نمی‌توانم شما را ببخشم، چون شما ما را برای همیشه سیاه پوش کردید و حتی جسد دخترم را از ما دریغ کردی.

 

پدر غزاله هم گفت: دراین مدت ما سختی‌های زیادی کشیدیم. هر زمانی که پیگیر پرونده دخترم بودیم به ما به چشم متهم نگاه می‌کردند. اصلاً کسی برای آرامش ما گامی برنداشت و از همه بدتر پدر آرمان همیشه سعی داشت حق را ناحق کند. در صورتی که اگر من جای پدرش بودم می‌گذاشتم حق اجرا شود و پسرم پای چوبه دار برود و ناحق نمی‌کردم. ما از اول گفته بودیم که درخواست قصاص داریم و الان هم می‌گوییم که قصاص می‌خواهیم.

 

در پایان جلسه در حالی که پدر و مادر غزاله از جلسه خارج می‌شدند آرمان و مادرش با گریه و التماس دوباره‌ای درخواست بخشش کردند.

12jav.net

 

پیشنهادات ما
کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.