قتل خاله به خاطر پول مواد مخدر
در یک لحظه عصبانی شده و روسری را دور گردنش انداختم و دو طرف آن را کشیدم. وقتی به خودم آمدم، خفه شده بود. وقتی خمار میشدم، هیچی نمیفهمیدم.
دوات آنلاین -هنوز خمار است و بدن درد دارد. بیحوصله به پرسشها جواب میدهد و نشانهای از عذاب وجدان یا ناراحتی در چهرهاش دیده نمیشود. او به اتهام قتل خاله اش دستگیر شده است. گفت و گوی تپش جام جم با این متهم را بخوانید.
انگیزه جنایت
* چه کسی را کشتهای؟
خالهام را.
*چرا؟
چون پول نداد.
*چرا باید پول میداد؟
خمار بودم و نیاز به پول داشتم تا مواد بخرم. سراغ او رفتم تا پول بگیرم اما نداد.
*هرکسی به تو پول نمیداد را میکشتی؟
نه. خالهام پول داشت اما نداد. وضع مرا دید ولی مقاومت کرد.
*وضعت؟
یک روز بود مواد نکشیده بودم. عصبی و کلافه بودم. ۱۰۰هزار تومان خواستم که فهمید برای مواد میخواهم. گفت برای مصرف مواد پول نمیدهد. در یک لحظه عصبانی شده و روسری را دور گردنش انداختم و دو طرف آن را کشیدم. وقتی به خودم آمدم، خفه شده بود. وقتی خمار میشدم، هیچی نمیفهمیدم.
*بعد چه کردی؟
خانه را گشتم و مقداری پول پیدا کردم و بیرون زدم. با آن پول مواد کشیدم. وقتی حالم سرجایش آمد، تازه فهمیدم چه کردهام. خیلی ترسیده بودم.
*چطور دستگیر شدی؟
وقتی جسد پیدا شد، پلیس تحقیقاتش را آغاز کرد. با بررسی در خانه متوجه شدند هیچ اثری از ورود بهزور نیست به همین دلیل گزینه اولشان من شدم.
*چرا تو؟
چون تنها معتاد فامیل هستم و به خانه خالهام رفتوآمد داشتم.
*رابطهتان خوب بود؟
او همیشه به من کمک میکرد. خیلی سعی کرد مرا ترک دهد اما من اهل ترک نبودم.
گرفتاری در دام اعتیاد
*چند وقت است معتادی؟
چهار سال میشود.
*چه چیزی میکشی؟
شیشه، هروئین.
*چطور معتاد شدی؟
مثل همه باید بگویم رفیق ناباب. مدتی بود با خانوادهام مشکل پیداکرده بودم. من نوجوان بودم و دوست داشتم مستقل باشم اما خانوادهام روی رفتوآمدم خیلی نظارت داشتند. مثل بچهها باید قبل از تاریک شدن هوا به خانه برمیگشتم. این رفتار پدر و مادرم باعث شد من از آنها دور شوم. مخفیکار شده بودم. به بهانه رفتن به کتابخانه به قهوهخانه میرفتم. با قلیان شروع کردم به سیگار رسیدم و بعد هم با گل موادمخدر را شروع کردم.
*خانواده میدانستند معتادی؟
اوایل نه. از پساندازم مواد میکشیدم و آنها هم به من شک نمیکردند. وقتی پولهایم تمام شد، سرقت از پدر و مادرم را شروع کردم. طلاهای مادرم را برداشته و به ساقی میدادم و جایش مواد میگرفتم. مادرم متوجه کم شدن طلاهایش شد و همین اعتیاد مرا رو کرد.
*واکنش آنها چه بود؟
پدرم بعد از اینکه حسابی کتکم زد، مرا از خانه بیرون کرد و دیگر به خانه برنگشتم.
*شبها کجا میخوابیدی؟
مدتی به خانه خالهام میرفتم اما پدرم متوجه شد و از او خواست مرا راه ندهد. خالهام از ترس پدرم قبول کرد و کارتنخواب شدم.
*هزینه موادت را از کجا میآوردی؟
ضایعات جمع میکردم.
*به ماجرای قتل برگردیم، کجا دستگیر شدی؟
یک روز در خیابان دنبال مواد بودم که مأموران شناساییام کرده و دستگیر شدم.
*خانوادهات را در این چند روز دیدهای؟
نه. آنها حاضر به دیدن من نیستند. حتی شنیدم مادربزرگم برای من قصاص خواسته و گفته بههیچعنوان رضایت نمیدهد.
*عذاب وجدان داری؟
خالهام اگر پول داده بود، الان زنده بود. پدرم اگر آن روز جای طرد من برای ترکم تلاش میکرد، الان اینجا نبودم. او باید شرایط مرا درک میکرد. نمیخواهم بگویم مقصر نیستم اما شرایط مرا به اینجا رساند. من بلندپرواز بودم و خانوادهام بالهایم را میچیدند. همین باعث شد وقتی بال درآوردم، پرواز کنم.
12jav.net