درخواست طلاق به خاطر ارزان بودن کادوی تولد
آقای قاضی شوهرم پولدار اما خسیس است. دلش نمیآید برای من و زندگیمان خرج کند. در عوض برای خودش بهترینها را میخرد.
دوات آنلاین -سارینا درست شب تولدش تصمیم گرفت برای همیشه از شوهرش جدا شود. او که پنج سال در کنار پژمان زندگی کرده بود، وقتی هدیه تولدش را دید، جنجال بزرگی به پا کرد؛ جنجالی که این زوج جوان را به دادگاه خانواده کشاند. سارینا وقتی دید شوهرش برای او ساعت هوشمند نخریده بهشدت عصبانی شد. وقتی این زوج دادخواست جدایی را در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار دادند، قاضی از آنان علت را پرسید.
توضیحات مرد جوان در دادگاه
مرد جوان رشتهکلام را در دست گرفت و گفت: فقط به خاطر یک هدیه روزگارمان سیاه شد. سارینا زن پرتوقعی است و هیچوقت قدردان من نبوده و آخر هم بهخاطر همین پرتوقعیاش زندگیمان را بهم ریخت. او فقط به خاطر اینکه برای تولدش آیواچ نخریدم جنجال به راه انداخت. وقتی هدیه تولدش را باز کرد و دید که لباس برایش خریدهام، عصبانی شد و رفتار بسیار بدی با من داشت.
آن هم به خاطر یک ساعت هوشمند. او وضعیت مرا درک نمیکند. هرکس در هر شرایطی باشد برایش مشکل مالی پیش میآید. من هم برایم مشکل مالی بهوجود آمده بود برای همین نتوانستم به قولم عمل کنم و برایش آیواچ بخرم اما اصلا مرا درک نکرد و به خاطر یک هدیه، داد و فریاد به راه انداخت و جنجال به پا کرد.
باورم نمیشد که همسرم بخواهد به خاطر این مساله پیش پا افتاده تمام زحمات مرا نادیده بگیرد. همیشه سعی کردهام در زندگی بهترینها را برایش فراهم کنم تا او در آسایش باشد اما سارینا همیشه بیشتر میخواهد و هیچوقت در زندگیمان از هیچ چیز راضی نیست. هرچه برایش فراهم میکنم باز هم احساس کمبود میکند و از من توقع دارد که کمبودهایش را جبران کنم. او به جای اینکه هدیه تولدش را بگیرد و از من تشکر کند، به خاطر یک ساعت مرا تحقیر کرد. برای همین من هم دیگر نمیخواهم در کنار این زن پرتوقع و خودخواه زندگی کنم. هرچه سعی کردم نتوانستم زندگیمان را حفظ کنم و برای همین بهتر است از هم جدا شویم.
زن جوان چه گفت
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم پولدار اما خسیس است. دلش نمیآید برای من و زندگیمان خرج کند. در عوض برای خودش بهترینها را میخرد. دروغ میگوید که همیشه سعی کرده برای من بهترینها را فراهم کند. او همیشه برای خودش بهترینها را فراهم میکند؛ بهترین لباس، بهترین گوشی، بهترین لپتاپ ولی کافی بود من از او چیزی بخواهم، شروع میکرد به نالیدن و اینکه مشکل مالی دارد. پنج سال است که دارم تحمل میکنم.
از چند ماه قبل به پژمان گفتم که آیواچ میخواهم و او هم گفت به عنوان کادوی تولد برایت میخرم و من هم قبول کردم اما روز تولم وقتی هدیه را باز کردم و دیدم که فقط یک لباس برایم خریده خیلی عصبانی شدم. دیگر تحمل رفتارش برایم غیرممکن بود و دیگر نمیخواستم سکوت کنم. برای همین تمام حرفهایم را به زبان آوردم. از اینکه در این مدت چقدر از خساست او عذاب کشیدهام. او هم به جای اینکه مرا درک کند، داد و فریاد به راه انداخت و درنهایت تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
منبع: تپش- جام جم
12jav.net