طلاق به خاطر دروغ بزرگ زن جوان
آن زمان ترسیدم که وحید را از دست بدهم. با خودم گفتم اگر به این موضوع اعتراف کنم از من جدا میشود. از طرفی تصور میکردم که با پیشرفت علم، من نیز درمان میشوم...
دوات آنلاین -وحید دل خیلی پری دارد. او به دادگاه خانواده رفت تا برای همیشه به زندگی مشترک با همسرش پایان دهد. زندگی که با عشق و علاقه زیاد آن را آغاز کرده بود. اما به خاطر پنهانکاری همسرش در نهایت به نابودی کشیده شد. زن جوان توانایی مادر شدن نداشت و این مساله را از شوهرش پنهان کرد. به همین خاطر زندگی عاشقانه این زوج به جدایی کشیده شد.
زنم مرا فریب داد
مرد جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، درخصوص علت مراجعهاش به دادگاه گفت: همسرم مرا فریب داد. او و خانوادهاش مرا گول زدند و با زندگی من بازی کردند. من و همسرم ۱۸ ماه پیش از طریق یکی از آشناهایمان با هم ازدواج کردیم. وقتی با یاسمین آشنا شدم او گفت که یکبار ازدواج کرده و از شوهرش جدا شده است. او آن زمان به من گفت که به خاطر نداشتن تفاهم با شوهرش، از هم جدا شدهاند. من هم برای احترام گذاشتن به او دیگر سوال نکردم و حتی پیگیر ماجرا نشدم. در واقع به او اعتماد کردم. در نهایت زندگی عاشقانه من یاسمین آغاز شد و ما بدون هیچ اختلافی در کنار هم زندگی کردیم. تا اینکه من تصمیم گرفتم پدر شوم. وقتی این موضوع را با یاسمین درمیان گذاشتم به شدت ناراحت شد و مخالفت کرد. نمیدانستم چرا تا این اندازه عکسالعمل نشان میدهد و مخالفت میکند.
خیلی تعجب کردم. با این حال از تصمیمم منصرف نشدم. آنقدر اصرار کردم تا اینکه یاسمین اعتراف کرد. همسرم گفت که نمیتواند مادر شود. او این موضوع را از من پنهان کرده بود. گفت که دلیل جدایی از شوهر اولش هم همین موضوع بوده است. وقتی شنیدم باور نمیکردم، آنها تا این اندازه با زندگی من بازی کرده باشند. همسرم و خانوادهاش بدون اینکه حرفی به من بزنند پای سفره عقد نشستند و مرا فریب دادند. همسرم نمیتوانست مادر شود و این موضوع را از من پنهان کرد. به من نگفت تا من خودم در این باره تصمیم بگیرم. شاید اگر از اول این موضوع را به من گفته بود، مخالفتی نمیکردم و با او ازدواج میکردم. من آنقدر به یاسمین علاقه داشتم که چشمپوشی کنم. ولی حالا دیگر نمیتوانم به او اعتماد کنم. میخواهم برای همیشه از همسرم جدا شوم.
چرا دروغ گفتم
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آن زمان ترسیدم که وحید را از دست بدهم. با خودم گفتم اگر به این موضوع اعتراف کنم از من جدا میشود. از طرفی تصور میکردم که با پیشرفت علم، من نیز درمان میشوم و میتوانیم در آینده صاحب فرزند شویم. وقتی با وحید آشنا شدم به او گفتم که در حال حاضر دوست ندارم مادر شوم. او هم قبول کرد. اما هنوز یک سال از زندگی مشترکمان نگذشته بود که گفت که بچه میخواهد.
من حتی اگر بیمار نبودم باز هم آمادگی مادر شدن را نداشتم. ولی وحید پایش را در یک کفش کرد و بر خواستهاش پافشاری کرد. من فقط چون عاشقش بودم این موضوع را پنهان کردم. الان هم خیلی پشیمانم و دوست ندارم دوباره زندگیام به خاطر این مساله نابود شود. وحید اگر عاشق من بود به خاطر این مساله از من جدا نمیشد. در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند. ولی مرد جوان اصرار به جدایی داشت. برای همین رسیدگی به این پرونده به جلسه آینده موکول شد.
منبع: جام جم- تپش
12jav.net