رازگشایی از مرگ پسر 8 ساله با اعترافات نامادری
من قصد خودکشی داشتم و به همین خاطر چند روز قبل از حادثه از عطاری متادون خریدم که خودکشی کنم، اما متأسفانه دو پسر خواندهام از آن خوردن که یکی از آنها فوت کرد.
دوات آنلاین -پرونده مرگ مرموز پسربچه هشت ساله پس از سهماه با اعتراف مادرخواندهاش وارد مرحلهای تازه شد.
به نوشته روزنامه جوان ساعت۱۰:۳۰ صبح روز شنبه هشتم شهریور امسال به مأموران کلانتری۱۲۰ سیدخندان خبر داده شد که پسر هشتسالهای به نام بینامین به طرز مشکوکی فوت کرده است. بررسیهای مأموران پلیس نشان داد علاوه بر بنیامین که نیمه شب به کام مرگ رفتهاست، برادر ششسالهاش پیمان هم ساعتی قبل در حالی که بیهوش بوده برای درمان به بیمارستان لقمان منتقل شده و تحت درمان قرار دارد.
بنابراین با توجه به حساسیت موضوع قاضی مصطفی واحدی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی در محل به تحقیق پرداختند.
تحقیقات پلیسی
تحقیقات تیم جنایی حکایت از آن داشت پدر و مادر بنیامین مدتی قبل از هم جدا شده و وی و برادر کوچکش با پدر و نامادریشان زندگی میکردهاند. همچنین مشخص شد که مادر دو پسر خردسال هفتهای دو روز آنها را به خانهاش در کرج میبرده و بعد دوباره آنها را تحویل پدرش میداده است و یک روز قبل از حادثه هم برای آنها در کرج جشن تولد گرفته و ساعت۴ عصر آنها را در تهران تحویل نامادریشان داده است.
در حالی که پزشکی قانونی مرگ پسر هشت ساله را مسمومیت با متادون اعلام کرده بود، پدر او از همسر اولش به اتهام دست داشتن در مرگ بنیامین شکایت کرد و مدعی شد که او روز قبل از حادثه دو پسرش را به خانهاش برده و آنها را مسموم کرده است.
پدر بنیامین گفت: دو پسرم حالشان خوب بود و شب حادثه با هم بیرون رفتیم و بعد خوابیدیم تا اینکه صبح همسرم به من خبر داد بنیامین و پیمان حالشان بد شدهاست. وقتی به خانه آمدم دیدم بنیامین فوت کرده و پیمان هم که بیهوش بوده برای درمان به بیمارستان لقمان منتقل شده است که ابتدا فکر کردیم به خاطر خوردن کنسرو ماهی است، اما الان که فهمیدم مسمومیت با متادون است از مادرشان به اتهام قتل شکایت دارم.
مادر بنیامین هم در بازجوییها خودش را در مرگ فرزندش بیگناه دانست و از نامادریشان به اتهام قتل بنیامین و مسمومیت پیمان شکایت کرد و مدعی شد زمانی که دو پسرش را تحویل داده حالشان خوب بوده و از طرفی هم گفت که دو پسرم از نامادریشان شکایت داشتند و میگفتند او به آنها اجازه بازی نمیدهد و دوست ندارند به خانه او بروند.
مأموران پلیس در ادامه برای روشن شدن زوایای پنهان این حادثه از پیمان تحقیق کردند. پسر خردسال گفت که شب حادثه نیمههای شب متوجه شدم که حال برادرم بد است و به سختی نفس میکشد که موضوع را به نامادریام گفتم، اما او توجهی نکرد که بعد هم حال من بد شد و بیهوش شدم.
در حالی که تحقیقات فنی مأموران نشان میداد نامادری بنیامین به نام رؤیا در مرگ او دست داشتهاست، وی را به عنوان مظنون بازداشت کردند.
متهم ۳۹ساله ابتدا جرم خود را انکار کرد، اما صبح دیروز وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد مقابل قاضی واحدی مدعی شد که شربت متادون را برای خودش گرفتهبود، اما اشتباهی دو پسرخواندهاش از آن نوشیده بودند. متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن زوایای پنهان حادثه در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفت وگو با متهم
*رؤیا چرا پسر خواندهات را به قتل رساندی؟
من کسی را به قتل نرساندهام و دو پسر خواندهام را خیلی هم دوست داشتم و این حادثه هم اتفاقی بود.
*پس چرا در این مدت سکوت کردی؟
وقتی پسر خواندهام فوت کرد خیلی ترسیدم، چون من نامادریام و احتمال دادم مرگ او را به گردن من میاندازند.
*معتادی؟
نه، من اصلاً به هیچ چیز اعتیاد ندارم.
*چرا متادون در خانه نگهداری میکردی؟
من قصد خودکشی داشتم و به همین خاطر چند روز قبل از حادثه از عطاری متادون خریدم که خودکشی کنم، اما متأسفانه دو پسر خواندهام از آن خوردن که یکی از آنها فوت کرد.
*چه شد که تصمیم به خودکشی گرفته بودی؟
از زندگی با شوهرم خسته شده بودم و با هم اختلاف پیدا کرده بودیم که تصمیم گرفتم به زندگیام پایان دهم.
*شما گفته بودی که با شوهرت مشکلی نداشتی؟
بله، ابتدای ازدواج با هم مشکلی نداشتیم.
*شما قبل از این هم ازدواج کرده بودی؟
بله.
*چرا جدا شدی؟
من کارمند بودم و سال۹۵ ازدواج ناموفقی داشتم که بعد از دو سال مجبور شدم از شوهرم جدا شوم. شوهرم مرد عصبی بود و همیشه مست میکرد و مرا کتک میزد. او رفیق باز و شراب خوار بود و از طرفی من فرد معتقدی بودم و نمیتوانستم با کارها و رفتارهای او کنار بیایم که تصمیم گرفتم از او جدا شوم. یک سال و چند ماه تنهایی زندگی کردم که دیماه۹۸ از طریق یکی از دوستانم با شوهر دومم آشنا شدم و او هم پیشنهاد ازدواج داد. مدتی با او ارتباط داشتم که فهمیدم با هم تفاهم داریم و از نظر اعتقادی هم مشکلی نداشتیم که به پیشنهاد ازدواجش جواب مثبت دادم و اسفندماه۹۸ با هم ازدواج کردیم.
*شما خبر داشتی که همسرش را طلاق داده و دو پسر دارد؟
بله، به من گفته بود.
*چه شد که اختلاف پیدا کردی و تصمیم به خودکشی گرفتی؟
من اول فکر کردم هر دوی ما تجربه زندگی قبلی داریم و مشکلی پیش نمیآید، اما مدتی بعد با هم اختلاف پیدا کردیم و گاهی هم به خاطر تربیت دو پسرش با هم مشکل داشتیم که تصمیم به جدایی گرفتم، اما از ترس آبرویم جدا نشدم، چون فکر کردم که دوستان و آشنایان من برای من حرف درست میکنند که من مشکل دارم که از شوهر اول و دوم طلاق گرفتهام به همین خاطر تصمیم به خودکشی گرفتم و متادون خریدم تا بخورم. من متادون را داخل شیشه نوشابه ریخته بودم و در یخچال نگهداری میکردم تا در فرصت مناسب بخورم و خبر نداشتم که دو پسرخواندهام اشتباهی آن را میخورند.
*شما که قصد خودکشی داشتی چرا همان زمانی که متادون خریدی نخوردی؟
[ سکوت میکند.]
12jav.net