پشت پرده نقش های سهراب و نغمه در سریال از سرنوشت از زبان دیباج و بهارمست
سخت ترین صحنه سریال از سرنوشت از نظر دیباج و بهارمست کدام صحنه ها بود؟ آنها درباره نقش های خود چه ناگفته هایی دارند؟
دوات آنلاین -فصل سوم سریال از سرنوشت توانست مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. در این فصل اتفاقات زیادی افتاد که مهم ترین آنها خلافکاری هاشم و به هم خوردن رابطه او با سهراب و نغمه بود. روزنامه جام جم میزگردی را درباره این سریال برگزار کرد که بخش های مربوط به کیسان دیباج و فاطیما بهارمست را در ادامه می خوانید:
زندگی کردن با نغمه و سهراب
*خانم بهارمست، شما بههرحال دو فصل است که با نغمه زندگی کردید و این سری او را بیشتر از قبل میشناختید. این نزدیکی و شناخت در ادامه چقدر به کمک شما و نغمه آمد؟
کارهایی که مثل از سرنوشت در دو فصل و دو مقطع سنی مختلف قرار است بازی شود، کمی سختتر است، علیالخصوص آنکه شخصیتها در آن دو فصل تفاوت سنی زیادی ندارند. یعنی در عین حال که نزدیکاند اما متفاوتند. شاید مثلا فیزیک من، صورتم و... در 26-25 سالگی تغییر زیادی نکند اما نوع نگاه من به زندگی و تمام اتفاقات اطرافم خیلی متفاوت است و اینکه ما این کار را دربیاوریم، برای من خیلی سخت بود واقعا. باید از نویسندگان و آقای خردمندان تشکر کنم که خیلی به ما کمک کردند تا این نزدیکی اتفاق بیفتد، چون در فصل دو که حدود 19سالگی را بازی میکردیم، آقای بذرافشان هم واقعا زحمت کشیدند و مدام به ما میگفتند که خیلی همه چیز را برای خودتان عمیق نکنید، اینها بچهاند و با اینکه نغمه از بچگی کاراکتر عاقلی است اما خیلی نباید اتفاقاتی که برایش میافتد را تبدیل به دغدغه عمیق کند چون او در آن سن بازیگوشی، ناپختگی و همه اینها را داشت. حالا در فصل سه همه اینها باید تبدیل به حسهای عمیق میشد که خوب سخت بود و برای آن تمرین کردیم.
*چه تمرینی؟ اینکه آن فاصله و گذر زمان را جا بیندازید؟
بله، در فصل 3 ما با نظارت آقای خردمندان با آقای سلطانی تمرین میکردیم که خیلی مفید و جذاب بود چون فصل سه خیلی سخت بود و پر از لحظاتی بود که بازی کردنش واقعا مشکل بود. در سریالهایی که امروز هستند اغلب در پیش تولید چیزی در اختیار تو قرار داده نمیشود و نمیدانی قرار است چه کنی. اما در اینجا همه چیز آماده بود و ما واقعا خوشبخت بودیم.
*آقای دیباج شما هم با این نقش مدتهاست همراه شدهاید، برای ایفای نقش سهراب فصل 3 این ماجرا برای شما چطور بود؟
هر چه مدت حضور در کاری طولانی میشود، با آن شخصیت واقعا همراه میشوی و زندگی میکنی. با سهراب هم این جریان حدود سال ادامه داشت و طبیعتا شناخت من از او عمیقتر شده است و این شناخت قطعا میتواند تاثیر بهتری بگذارد و روی ارائه بهتر آن اثر بگذارد.
سخت ترین صحنه سریال از سرنوشت
*به لحاظ حسی سختترین صحنهای که داشتید چه بود؟
دیباج: سکانس دعوا و جدایی سهراب با هاشم که در قسمت 20 پخش شد.
*چه چیزی این بازی در این صحنه را برای شما دشوار میکرد؟
دیباج: در آن سکانس قرار است تمام باور و اعتماد مخاطب به رابطه این دو شخصیت به هم بریزد. ذهنیت سهراب هم نسبت به هاشم تغییر میکند و از هم جدا میشوند. سهراب بهزعم خود دارد مهمترین آدم زندگیاش را از دست میدهد. در پیشتولید در مورد این سکانس زیاد حرف زدیم تا پخته شود؛ آقای خردمندان هم در اجرای آن خیلی کمکمان کرد.
*خانم بهارمست شما چطور؟ َ
دو سکانس برایم سخت بود که هر دو هم دیالوگ نداشت. یکی مواجهه با مرگ اسماعیل در بیمارستان بود که برای باورپذیر درآمدنش آدم باید خود را در آن موقعیت قرار دهد. من با مرگ عزیزانم این چنین روبهرو نشده و تا به حال مرده ندیدهام. برای همین درآوردن حس ملموس از دست دادن خیلی برایم سخت بود. برای من و آقای خردمندان راحتتر بود که این صحنه را کلیشهای برگزار کنیم؛ مثلا نغمه غش کند یا سرش را بگیرد و نشان ندهیم که دقیقا چه شد. دیگری سکانس پایانی سریال است که هنوز ندیدهایم.
نمایش کلیشه ای عشق نغمه هاشم
*در مورد برخی سکانسهای عاشقانه سریال هم مثل شام خوردن نغمه و هاشم، برخیها معتقدند فضای رمانتیک آن کمی کلیشهای و مثل عشقهای قدیمی است. با توجه به اینکه سن شما در این فصل به شخصیتهایی که بازی کردید نزدیک است. چقدر به نظرتان در این بخشها به واقعیت نزدیک بودید؟
اگر بخواهم صریح بگویم، شخصا فکر میکنم خیلی وقت است ما اصلا به خصوص در تلویزیون سکانس عاشقانه یا رمانتیک ندیدیم که بخواهیم بگوییم اصلا کلیشه است یا هر چیز دیگری. به این خاطر که نه مینویسند و اگر هم بنویسند درست اجرا نمیشود و اصلا اجرای سکانسهای عاشقانه و پلانهای حسی سخت است چون خیلی درونی است و باید باورپذیر باشد. به همین خاطر اتفاقا من برعکس آنچه شما میگویید را شنیدم و مردم خیلی دوست داشتند و برایشان عجیب بود که چطور در این فضا سکانسهایی در این حد غلیظ از نظر احساسی را دیدهاند. خود من هم حس بین این دونفر را فارغ از آنکه خودم بازیش کرده بودم، باور کردم. اما در مورد هم سن و سالی ما با شخصیتهای این فصل و فضای واقعی باید بگویم که خوب آن فضا در واقعیت همین است دیگر.
12jav.net