مروری بر مدیریت آب از ایران باستان تا امروز
تمدن کاشان در دامنه شرقی زاگرس را میتوان از نخستین خاستگاههای «کشاورزی آبی» جهان دانست. تمدن پیداشده در «تپههای سیلک» در جنوب غربی کاشان، از کهنترین تمدنهای جهان است که به هفت هزار سال پیش بازمیگردد
دوات آنلاین-سالها پیش، «شاردن»، جهانگرد فرانسوی، گفته بود: «در فن اکتشاف و هدایت آب، هیچ مردمی در جهان، به پای ایرانیان نمیرسند». بااینهمه سرزمین ایران دارد به گرداب بیآبی، خشکسالی و فنا میافتد.
هفته گذشته، هفته سختی برای شهرهای ایران بود. گرمای بیشازحد هوا، بالابودن تبخیر و مصرف آب و کاهش نزولات جوی در تابستان، شرایطی را پدید آورد که وزارت نیرو مجبور به اعلام «جیرهبندی» در بسیاری از شهرهای ایران شد و معاون این وزارتخانه اعلام کرد 300 شهر کشور در نقطه تنش آبی قرار دارند. رحیم میدانی گفت درحالحاضر با وجود اقدامات انجامشده ۳۰۰ شهر در نقطه سربهسر منابع آبی قرار دارند، بهطوریکه اگر تعمیرات تأسیسات طولانی شود، با مخازن خالی روبهرو خواهیم شد.
هرچند او از اقدامات انجامشده سخن نگفت و اشارهای به این اقدامات که نمای قابل مشاهدهای برای شهروندان و رسانهها ندارند، نکرد؛ اما وضعیت آب ایران در دهه گذشته و بروز خشکسالیهای پیدرپی در دو دهه اخیر، نمایانگر حکمرانی نامطلوب این کالای استراتژیک در کشور است. کشوری که اگرچه همواره با کمآبی مواجه بوده اما با مهندسی شرایط و حکمرانی مطلوب، توانسته بزرگترین تمدنها را در نقاط اتفاقا کمآب خود بنا کرده و تمدن 10هزارساله خود را توأم با ستایش آب و احترام به آن مدیریت کند.
ابداع کشاورزی آبی در کاشان
به باور مورخان و پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی حوزه کشاورزی و بهگواه تاریخ، کشاورزی روی زمین، از ایران آغاز شده و نخستین ابداعات و نوآوریها در شیوههای بهرهبرداری از منابع آب در این سرزمین بوده است. ایرانیها با دستیابی به دانش بومی و هوشمند خود، شبکههای پیشرفته و سامانههای پایدار برداشت آب از زیر زمین به کمک آبراهههای زیرزمینی قنات را سه هزار سال پیش ابداع کردند و به جهانیان آموختند.
فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر بخش آب، دراینباره به «جامعه پویا» میگوید: «بسیاری از شیوههای گردآوری باران و بازچرخانی آب و نیز برداشت پایدار آب از زیر زمین یعنی قنات و حتی سدسازی را جهانیان از ایران آموختند و بسیاری از شیوههایی که ایرانیان آزمودند بعدها از سوی دیگر جوامع نیز به کار گرفته شد».
او میگوید میتوان زاگرس را خاستگاه نخستین تمدنهای آبی جهان نامید. بر پایه پژوهشهای معتبر، دشتها و دامنههای غربی و شرقی این رشتهکوه، از گذشته بسیار دور تاریخ بشر آزموده شد و بعد به نقاط دیگر جهان بسط یافت. این کارشناس ارشد امور آب در ادامه بر نکتهای جالب تکیه میکند و میگوید: «تمدن کاشان در دامنه شرقی زاگرس را میتوان از نخستین خاستگاههای «کشاورزی آبی» جهان دانست. تمدن پیداشده در «تپههای سیلک» در جنوب غربی کاشان، از کهنترین تمدنهای جهان است که به هفت هزار سال پیش بازمیگردد، تاآنجاکه کورههای ذوب فلز بهجامانده در سیلک، بیانگر تمدنی پررونق است که به ناگزیر بر تمدن کشاورزی و آبی بسیار پیشرفتهای استوار بوده است. همچنین بنا به تأکید مورخان کشاورزی، خشت برای نخستینبار در ساختمانهای تپه سیلک به کار برده شده و پس از آن، رفتهرفته، در سایر مناطق ایران، از آن خانه ساختند. حتی «مس» نیز در پنج هزار سال پیش در ایران کشف شد و برای ساخت ظروف و ابزار به کار گرفته شد که کمی پس از آن، «مفرغ» از ترکیب مس با دیگر فلزات شناخته شد. ابزارآلات سفالین، مسی و مفرغی بهدستآمده از تپههای سیلک بیانگر تمدن کشاورزی و صنعتی پررونق کاشان در دوران باستان است. او تأکید میکند یادمانهای باستانی در نیاسر، خرمدشت، نطنز، نوشآباد و... نشانگر تمدنی غنی در این منطقه بوده و تمدن آبید کاشان درخور توجه و شایسته انجام پژوهشهای سامانیافته است».
تمدن جیرفت، شوش و زایندهرود
تمدنهای جیرفت، شوش، خوزستان بزرگ، زایندهرود و ورزنه را نیز از مهمترین و نخستین سرزمینها با پیشینه کهن کشاورزی آبی جهان میشمارند. «پتریک مک کالی»، رئیس کمیسیون سدهای سازمان ملل، آغاز کشاورزی آبی جهان را از دامنههای غرب زاگرس میداند؛ آنجا که جریان رودهای مهمی مانند هلیلرود، بینالنهرین یا میانرودان و جریان رودهای مهمی مانند دز و کارون و کرخه و نیز اتصال این آبخیزها به آبخیزهای دو رود مهم دجله و فرات شرایط مناسبی را برای کشاورزی رقم زده است.
ظفرنژاد دراینباره میگوید: «بنا بر اسناد و مدارک و حفاریهای باستانشناسی انجامشده در دهه اخیر، تمدن جیرفت بیانگر تمدن بزرگی در حد مصر باستان در آن منطقه بوده. این تمدن که درواقع همان تمدن موسوم به دقیانوس است، در زمان مادها شهری آباد و پرجمعیت بوده است».دکتر یوسف مجیدزاده، سرپرست گروه حفاری جیرفت نیز دراینباره گفته است: «در آبخیز هلیلرود، تمدن کهن درخشانی به نام «ارت» وجود داشته که کهنترین تمدن شرق است و شهر باستانی «کنارصندل» در حوضه هلیلرود یک مرکز تجاری بزرگ در جهان آن روز بوده است. بهگونهای که حک امضای تجاری روی مهرهای بهدستآمده، نشان میدهد تاجران با چه مناطقی تبادل کالا داشتهاند که این خود نشان از رونق و آبادانی منطقه فوق دارد».از سوی دیگر رضا نیکپور، دبیر دیدهبان یادگارهای تاریخی و فرهنگی ایران، در پژوهشهایی که درباره جیرفت با عنوان «جیرفت، یکی از خاستگاههای تمدنی جهان» انجام داده، جیرفت را از نقاط شروع کشاورزی آبی برمیشمارد و میگوید دقت و ظرافت آثار باستانی بهدستآمده از این منطقه، بیانگر تمدنی پیشرفتهتر از بینالنهرین (میانرودان) است.
همچنین به گفته ظفرنژاد، ابنبطوطه در سفرنامه خود، شوشتر را شهری بزرگ، زیبا و خرم و دارای جالیزهای نیکو و باغهای عالی که در دو سوی رودخانه قرار گرفته و میوه در آن فراوان و خیرات و برکاتش بسیار است معرفی میکند. این پژوهشگر مسائل آب درباره تمدن زایندهرود و ورزنه به «جامعه پویا» میگوید: «تمدن خاور زاگرس، از دیگر نقاط با پیشینه کهن کشاورزی آبی با شبکه برداشت از رودخانه زایندهرود است. آبخیز زایندهرود از دامنه کوههای زاگرس شرقی آغاز، بهسوی شرق کشیده میشود و به تالاب گاوخونی میریزد که هردوی اینها امروز خشک شده است. بهکارگیری آب زایندهرود برای آبیاری اراضی پاییندست آبخیز، پیشینه بسیار کهنی دارد. با توجه به تاریخ ورزنه میتوان گفت برداشت آب از زایندهرود به گذشتههای بسیار دور بازمیگردد که همواره دغدغه کشاورزان منطقه بوده و با دشواریهایی همراه بوده است؛ تاآنجاکه در دوره ساسانی، شبکه برداشت از زایندهرود روال سامانمندی داشته و در دوره صفویه، شیخ بهایی مأمور رسیدگی و ساماندهی این کار مهم و دشوار بوده است». ظفرنژاد به محترمشمردهشدن «حقابه تالاب گاوخونی» در زمانهای دور اشاره میکند و میگوید: «شیخ بهایی با درایت و ژرفاندیشی، آب زایندهرود را بهگونهای عادلانه تقسیمبندی کرد؛ طوری که هم آب به زمینهای کشاورزان میرسید، هم تالاب گاوخونی حقابه خود را دریافت میکرد و هم بلوکهای مختلف سیراب میشدند».
قنات، سامانه برداشت پایدار آب
قناتها به مجموعه چاههای کندهشده در زمین گفته میشود که در یک آبراهه زیرزمینی، آب آبخوان دامنه مخروطافکنهها را به دشتهای پاییندست هدایت میکنند بدون آنکه آب در برابر تابش خورشید قرار گرفته و تبخیر شود یا میزان برداشت آب بتواند از نرخ پایداری سفره بالاتر رود. به باور مورخان، این تکنولوژی بومی همواره توانسته ایرانِ تشنه را سیراب کند و چرخ تمدن عظیم این کهندیار را بچرخانند. عبدین سلیح، مدیر یونسکو در شاخه جنوب غرب آسیا و حوضه خلیج فارس، آغاز ساخت قناتهای دنیا را از شمال غرب ایران میداند. او تاریخ این مهندسی عظیم را از حدود 800 سال پیش از میلاد مسیح عنوان کرده است. مک کالی نیز در کتاب «رودهای خاموش» خود مینویسد: «از سه هزار سال پیش، نزدیک به چهار هزار قنات، در ایران احداث شد که بیش از نیمی از آنها تا دهه 40 در دست بهرهبرداری بودند و سهچهارم کل نیاز آبی این کشور را تأمین میکردند». اندیشمندان دیگری از جمله «فرد پیرس» در کتاب معروف خود «هنگامی که رودها میخشکند»، به خارقالعادهبودن فناوری قنات که در طول آبراهههایی در زیر زمین در ایران که به سهبرابر فاصله زمین تا ماه میرسد اشاره کرده است. فاطمه ظفرنژاد دراینباره میگوید: «با وجود تخریب ساختار قناتها، این سامانههای بومی کهن و جایگزینی سامانههای ناپایدار مثل سدسازیها بهجای آنها، قناتها تا دهه 70 نیز نقش مهمی در تأمین آب کشور داشتند و بیش از 32 هزار قنات در سراسر ایران، بیش از 9 میلیاردمترمکعب آب یا برابر 15 درصد کل برداشت سالانه از آبخوانهای کشور را تأمین میکردند. یکی از مزیتهای دیگر قناتها این است که آنها به نیروی برق نیاز ندارند و به دست مردم و کشاورزان بومی این سرزمین و بر پایه فناوری و دانش و تجربه همین مردم ساخته شدهاند».نویسنده کتاب «توسعه پایدار و مدیریت منابع آب»، تأکید میکند که قناتها، نمونهای از چارهجوییهای ژرفاندیشانه مردمی سختکوش هستند که طبیعت را نه با کینه و حس تملک و سلطه که با عشق و مسالمتجویی مینگرند. مردمی که آیین معنویشان، از احترام به نور و آب سرشار است. شاید بر همین مبناست که «شاردن»، جهانگرد فرانسوی، گفته است: «در فن اکتشاف و هدایت آب، هیچ مردمی در جهان، به پای ایرانیان نمیرسند». او در سفرنامه خود نوشته است: «روزگار هخامنشیان، اوج شکوفایی آبیاری و حفر کاریز در سراسر فلات ایران به شمار میرود. در دوره هخامنشی آن کس که کاریزی حفر میکرد و آب به سطح زمین میآورد، مالیات پنج نسل بر او بخشیده میشد».
حفظ تعادل بیلان آبی
شاید از بُعد دیگری نیز بتوان قنات را بهعنوان الگوی برتر مدیریت آب ستود. آنگونه که دکتر علیاصغر سمساریزدی، مشاور عالی مرکز بینالمللی قنات و سازههای آبی تاریخی، دارای دکترای عمران - گرایش آب با درجه عالی از دانشگاه لیون فرانسه، میگوید: «در 30 قرن گذشته، با اینکه قناتها بخش عمدهای از نیازهای آبی کشور را تأمین میکردهاند، همواره حافظ بیلان آبی در سفرههای آب زیرزمینی بودهاند و هیچگاه این موازنه را بر هم نزدهاند. در نیمقرن اخیر، با ورود فناوری جدید، چاههای عمیق و نیمهعمیق در همهجا حفر شد. آبکشیهای بیرویه باعث افت شدید سطح آب زیرزمینی و برهمزدن تعادل بیلان آبی سرزمینها شد». از سوی دیگر بسیاری از محققان این حوزه تأکید کردهاند توان بهرهدهی پایدار این فناوری بومی بهگونهای است که میتوان در چهار فصل سال، از آب قنوات در مزارع و باغها استفاده کرد.
فراموشی قناتها در پی مدرنیزاسیون
به گفته فاطمه ظفرنژاد، از دهههای 40 و 50 و همزمان با حفر چاهها و تخلیه آبهای زیرزمینی به کمک موتورتلمبهها که موجب خالیکردن بیرویه سفرهها و ازمیانرفتن بخشی از کاریزها شد، روند خشکشدن ایران شکل گرفت. همین بحرانی که امروز از آن سخن میگوییم؛ بحران آب، پدیده ناسازگار نشست زمین را نیز دربر داشت، تاآنجاکه تحقیقات میدانی برخی محققان نشان داد با تخلیه بیرویه سفرههای آب زیرزمینی، در برخی مناطق از جمله دشت محمدآباد میبد، با «پدیده فرونشست زمین» تا عمق 12 متر مواجه شدهایم.
او تأکید میکند سدسازی نیز یکی دیگر از مظاهر مدرنیزاسیون بود که با زیرآبکردن مادرچاهها و تغییر در میزان آب سفرههای زیرزمینی، بخشی از قناتهای کشور را تخریب کرد تا بتواند همان اراضی را که قناتها سیراب میکردند، آبیاری کند؛ اما ازآنجاییکه سدها مقدار زیادی آب را تبخیر میکنند، میزان آبی کمتر از قنات را در دسترس خواهد گذاشت.
ظفرنژاد به «جامعه پویا» میگوید: «سدسازی در ازمیانبردن قناتهای ایران سهم مؤثری داشته است، بسیاری از قناتهای فعال در مخزن سدها زیر آب رفتهاند. سدهای بار نیشابور، نهرین طبس، ماشکید و... با هزینه بسیار سنگینتر از قناتها ساخته شدند تا همان اراضی را آبرسانی کنند. با این تفاوت که قناتها آب را در معرض تبخیر قرار نمیدهند، کیفیت آب را کاملا حفظ میکنند، به دست مردم ساخته و نگهداری و بهرهبرداری میشوند، پیامد منفی بر محیط ندارند و سامانههای تخصیص مؤثر منابع آب به شمار میروند».او درباره سدسازی در ایران باستان توضیح میدهد: «هرچند ایرانیان دانش سدسازی را داشته و سدسازان ماهری بودند، تاجاییکه سد «کریت» طبس با 60 متر ارتفاع، بلندترین سد جهان به مدت 550 سال و تا افتتاح سد «هور» آمریکا در قرن بیستم به شمار میرفته است؛ اما بهدلیل مشکلاتی که سدها برای نظام مدیریت آب ازجمله تبخیر شدید آب از یک سو و پررسوبشدن مخزن سد و پایینآمدن کیفیت آب پدید میآوردند، کنار گذاشته شد و قناتها جای آن را گرفتند. بااینهمه، دور دوم سدسازی در کشور از دهه 30 و پس از سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق و بدون توجه به تجربه چندینهزارساله مدیریت بومی آب ایران آغاز شد و علاوه بر زیانهای بزرگ مالی و صرف هزینههای هنگفت سدسازی، پیامدهای محیط زیستی و البته اجتماعی-اقتصادی فراوانی دربر داشت».
الگوی توسعه نابومی
ظفرنژاد دراینباره میگوید: «گرایش به واگذاری الگوی توسعه بومی و پیروی از الگوی توسعه دیگر کشورها که با اقلیم و فرهنگ ایرانی ناسازگار بود، بهگونه عام در 1299 و به شیوه ویژه در توسعه شهرها و مدرنیزاسیون آبخیزها از 1332 آغاز شد. در آن زمان الگوی توسعه بومی و توانمندیهای آن عقبماندگی تلقی شد و تقلید موبهمو از الگوی توسعه نابومی برای ایران، نسخهپیچی شد. «دولت حجیم مدرن» در همه عرصههای حیات جوامع در دوران مدرن پدیدار شد و با نام دانش و خردگرایی صرفا تجربی، به پایداری و کارکردهای طبیعتگرایانه و توأم با باورهای معنوی جوامع، آسیب زیادی زد. الگوی توسعه بومی، با شیوه جهانیسازی به زیان جوامع بومی مولد، بهویژه در تمدنهای کهن شرق، سدسازی، پلسازی، راهسازی، شهرسازی، کلانشهرسازی و دیگر ساختوسازهای بدون ژرفاندیشی و بدون فرانگری در تغییر تعادل طبیعی بوم سامانههای گوناگون را رواج داد. دانش بومی تمدنهای کهن شرق به سخره گرفته شد و دانش ساختوساز با تکیه بر فناوریهای وارداتی و تقلیدی، دانش پاسخگوی رفاه بیمرز جوامع مصرفزده، جای دانش بومی ژرفاندیش و چندینهزارساله این سرزمین را گرفت. الگوی توسعه نابومی به سبب هماهنگنبودن با محیط و ویژگیهای بومشناختی سرزمین ما پیامدهای ناسازگاری از جمله خشکسالیهای امروز را دربر داشت. غول پیکرسازیها بدون توجه دقیق و ژرف به نیازها و بدون توجه به پیامدها، سرلوحه کار دولتهای حجیم قرار گرفت و نابودی پیکرههای آبی، جنگلزدایی، آلودگی خاک و آب و هوا و تبدیل منابع زمین به زباله را در پی آورد. در سراسر جهان، الگوی توسعه یکسانی فرمانروا شد و با این روال، زمین گامبهگام برای گونههای گیاهی و جانوری گوناگون سکونتناپذیرتر شد و حالا میرود تا برای انسان نیز سکونتناپذیر شود». راشل کارسون این شرایط را در 1962 در کتاب معروف خود «بهار خاموش» که چهار دهه پس از مرگش بهعنوان یکی از اثرگذارترین کتابهای قرن بیستم برگزیده شد، اینگونه توصیف کرده است: «نفی تعادل طبیعی بهصورت باب روز درآمده، گویی تعادل طبیعی مربوط به دوران گذشته است و درحالحاضر چنان برهم خورده که میتوان اصلا آن را فراموش کرد؛ اما تعادل طبیعی، سامانهای پیچیده، دقیق و بهشدت سازمانیافته است که بهراحتی نمیتوان آن را نادیده گرفت. درست همان گونه که فردی بر لبه پرتگاه، نمیتواند جاذبه زمین را نادیده انگارد و در همان حال از مجازات آن برکنار بماند».
الگوی توسعه نابومی در ایران
به اعتقاد ظفرنژاد، بعد از کودتای 1332، ساختوساز در آبخیزها و سدسازی به دست شرکتهای چندملیتی جهانی و بدون توجه به تجربه و دانش بومی و ملی آغاز شد. الگوی تقلیدی مغایر با محیط و اقلیم، نهتنها شهرباغها و معماری پرآوازه ایرانی را فراگرفت که آبخیزهای کشور را یکبهیک درنوردید و رودها را خاموش کرد. این الگوبرداری بدون توجه به پیشینه بهرهبرداری پایدار منابع آب و معماری و شهرسازی پایدار در الگوی بومی توسعه انجام شد. این ساختوساز سالهای بعد نیز ادامه داشت و متأسفانه به تنها رویکرد رسمی بهرهبرداری از منابع آب، بدل شد. حال آنکه با قانون اساسی مغایرت داشت. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با سه اصل مهم و همسو با توسعه پایدار، به لزوم پراکنش تصمیمگیری و نیز حفاظت از محیط و حقوق طبیعی جوامع در تصمیمگیری و بهرهبرداری از منابع، اشاره مستقیم دارد. او با اشاره به اینکه کاهش فعالیتهای اقتصادی دولتها، واگذارکردن تصمیمگیری به مردم جوامع بومی و خودداری از تصمیمگیری از بالا به پایین فنسالاران دولتی و شرکتها از مهمترین رویکردهای توسعه پایدار است که در روح اصل 44 قانون اساسی بازتابی کارآمد دارد، میگوید: «در مدیریت دولتی آب، تصمیمگیران، فنسالاران و شرکتهای دولتی کارفرما، مشاوره و پیمانکار و ناظر سدسازی هستند که ادامه فعالیتشان با ساختوساز در آبخیزها و تخصیصهای کلان نامؤثر از بودجه دولتی گره خورده است. این شرکتها و وابستگان اقماری آنها با توجه به بودجه سنگینی که در اختیار دارند، در شش دهه گذشته، بدون ارزیابی تحلیلی- تطبیقی سامانمند، در حدود هزارو 200 سد تعریف کرده و بیش از 600 سد ساختهاند. درحالیکه برای هیچیک از طرحهای سدسازی، ارزیابی تطبیقی و راستیآزمایی فایدههای نسبتدادهشده و بررسی پیامدهای محیطی و اجتماعی انجام نشده است. دادههای فعالیتهای سدسازی به مسئولان و مردم، نیاز به راستیآزمایی دارد، برایناساس به نظر من مدیریت یکسره دولتی آب، ناقض اصل 44 قانون اساسی است».
عدالت در بهرهبرداری از منابع طبیعی
ظفرنژاد همچنین پای اصلهای 48 و 50 قانون اساسی را به میان میکشد و به «جامعه پویا» میگوید: «براساس اصل 48 هنگام بهرهبرداری از منابع طبیعی، رعایت عدالت در میان همه مردم الزامی است و تبعیض میان اقشار مختلف در این زمینه ممنوع است. این اصل در بهرهبرداری از رودخانهها و منابع آب اهمیت زیادی دارد. هنگام سدسازی، کشاورزان جوامع بالادست که زمین و خانهشان در مخزن بالادست، زیر آب میرود، در حقیقت ناخواسته از سرزمین خود رانده میشوند تا روستاها و خانهها و کشتزارهایشان در دریاچه سدها غرق شود. این جوامع، بازندگان بزرگ سدسازی هستند. از سوی دیگر سدسازی، حقابه کشاورزان پاییندست روستا و رودها را نادیده میگیرد و برای کاربری آب، تعاریف تازهای مینویسد. همچنین حقابه طبیعی و نانوشته سیلاب دشتهای پاییندست را که سفرههایشان به گونه طبیعی از سیلاب تغذیه میشود، نادیده میگیرد و کشاورزان این محدودهها را با بحران، روبهرو کرده است. قناتها و چاهها در پاییندست سدهای ساختهشده خشک شدهاند و شکایتها و طومارهای امضاشده آنها در این زمینه همواره نادیده گرفته شده و بیپاسخ مانده است». او درباره تناقضات مدیریت آب با رویکرد سختافزاری با اصل 50 قانون اساسی نیز میگوید: «اصل 50 قانون اساسی ایران، هر فعالیتی را که پیامدهای ناسازگار بر محیط زیست و بوم سامانههای طبیعی گوناگون داشته باشد ممنوع اعلام کرده است. سدسازی با نقض این اصل، ویرانگرترین پیامدها را بر آبخیزها، بوم سامانههای رودخانهای، دهانهای، تالابی و دریاچهای، جنگلی و زیستگاههای گیاهی- جانوری آنها داشته است، بدون آنکه دستاوردی ملموس و درخور هزینههای انجامشده داشته باشد. سدسازی گستردهترین پیامدهای زیستمحیطی مانند خشکاندن رودهای پاییندست، حتی رودهای همیشگی مانند زایندهرود و تنها رود قابل کشتیرانی ایران، خشکاندن دریاچههای پراهمیت و پرآب از جمله پریشان و بختگان و ارومیه (دومین دریاچه شور جهان و بزرگترین دریاچه جنوب غرب آسیا) که حالا میلیاردها دلار صرف احیایش شده، خشکاندن تالابهای بسیار در سراسر کشور از جمله جازموریان، گاوخونی، هورالعظیم شادگان، میلیونها هکتار جنگلزدایی از جنگلهای هیرکانی و زاگرس تا حرا در خلیج فارس و تبخیر سالانه میلیاردها مترمکعب آب شیرین تجدیدپذیر کشور در پشت مخزن سدها را داشته است».
این است خلاصهای از آنچه امروز را برای ایران در مناطق مختلف رقم زده است و بحران را به جایی رسانده که 300 شهر کشور با شرایط تنش آبی، جیرهبندی آب و خشکی روزافزون آبخیزها مواجه میشوند. یقینا اگر امروز و همین امروز، الگوی نابومی توسعه و مدیریت منابع آبی را اصلاح نکنیم و در زمینه حکمرانی آب، رنسانسی در دانش بومی خود نداشته باشیم، فردا دیگر کاری نمیتوان کرد.
منبع:جامعه پویا-الهه موسوی
12jav.net