گفتوگو با «مرتضی جعفرینیا» مدیر مرکز سلامت روان جامعهنگر دانشگاه علوم پزشکی تهران
اختلالهای روانی نیازمند درمان همهجانبه
افزایش آگاهی مردم، توجه به وضعیت اجتماعی و معیشتی مردم، توجه به گسترش یکسری صفات خوب در جامعه، رشد معنویت و... همه و همه در پیشگیری از اختلالهای روانپزشکی مؤثر خواهد بود
دوات آنلاین-افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنیا و... . شمار اختلالهای روانی کم نیست؛ اختلالهایی که ابتلا به هرکدامشان میتواند زندگی فردی و اجتماعی انسان را دگرگون کند؛ اما در این میان آمارها از افزایش اختلالهای روانی در کشور خبر میدهد؛ اختلالهایی که گروهی آن را ناشی از شرایط محیطی ارزیابی میکنند. با «مرتضی جعفرینیا»، روانپزشک و مدیر مرکز سلامت روان جامعهنگر دانشگاه علوم پزشکی تهران، درباره زمینههای اختلالهای روانی و برنامه وزارت بهداشت برای پیشگیری از گسترش این اختلالها در کشور صحبت کردهایم.
آمارها میگوید اختلالهای روانی در کشور افزایش پیدا کرده است؛ شما بهعنوان یک روانپزشک دلیل این اختلالهای روانی را چه میدانید؟
علتشناسی در بیماریهای روانپزشکی، زیستی- روانشناختی- اجتماعی یا Biopsychosocial است؛ یعنی وقتی از اختلالهای روانی حرف میزنیم، درواقع از این سه قسمت حرف زدهایم؛ بخشهایی که ابعاد وجودی انسان را نیز تشکیل میدهند. از علل بیولوژیکی اختلالهای روانی میتوان به یکسری بیماریها اشاره کرد که مشکلات روانی را نیز در پی دارد؛ برای مثال کمکاری تیروئید میتواند باعث اختلالهای روانپزشکی شود. همچنین در اختلالهای روانپزشکی اولیه، تغییراتی در سیستم زیستشناختی بدن انسان به وجود میآید که تغییر در مواد شیمیایی داخل مغز را در پی دارد و همین تغییرات میتواند منجر به اضطراب یا افسردگی و... شود. از سوی دیگر فردی که سابقه اختلالهای روانپزشکی در خانواده دارد، از لحاظ بیولوژیکی فرد مستعدی برای درگیری با اختلالهای روانپزشکی است و بهنوعی زمینههای ژنتیکی برای ابتلا به بیماریهای روانی را دارد. بُعد دیگر روانشناختی است؛ اینکه برای فرد چه اتفاقی افتاده، چه فقدانی را تجربه کرده است و تا چه میزان توانسته از مکانیسمهای انطباقیاش برای حل مشکلات پیشآمده استفاده کند و درنهایت بُعد اجتماعی که این بخش بسیار گسترده است و از دست پزشک بهتنهایی خارج است و به مسائلی که در جامعه وجود دارد مربوط میشود؛ ازجمله فقر، حوادث اجتماعی، یکسری محرومیتهای اجتماعی و... .
سهم کدامیک در بروز این اختلالها بیشتر است؟ و برای درمان هرکدام از این بیماریها چه روشهای درمانیای باید پیش گرفت؟
این سه عامل با هم میتواند بهطور ترکیبی باعث بهوجودآمدن اختلال روانپزشکی شود؛ البته در اختلالهای مختلف سهم هر قسمت متفاوت است؛ برای مثال در پارهای از مسائل، سهم روانشناختی زیادتر و در برخی دیگر از بیماریها ابعاد بیولوژیکی یا حتی اجتماعی آن افزونتر است. تقریبا در همه اختلالها، هر سه قسمت سهم دارند و فقط میزانشان متفاوت است، بههمیندلیل باید در درمان نیز به این موضوع توجه کرد؛ برای مثال درباره افسردگی، اگر تغییراتی در مادههای شیمیایی داخل مغز اتفاق افتاده باشد، با داروهای ضد افسردگی میتوان میزان این ماده را که از تنظیم خارج شده دوباره به حالت نرمال بازگرداند، مثل بیمار دیابتی که باید قندِ خونش را با دارو تنظیم کرد. در بعد روانشناختی ممکن است فرد به مداخلات روانشناختی و رواندرمانی نیاز داشته باشد. در این زمینه بهجز دارو میتوان از روش دیگری که بین مردم بهعنوان مشاوره هم شناخته میشود استفاده کرد که درواقع همان رواندرمانی است و تکنیکهای مختلفی دارد که متناسب با شرایط هر فرد بهصورت متفاوت از آن استفاده میشود. مداخلات در بُعد اجتماعی وسیعتر و عمومیتر است و شاید از طریق سازمانها، رسانهها، دولت یا جاهای دیگر قابل انجام باشد؛ اما گاهی میتواند در حد محدودی در بعد اجتماعی مداخلاتی انجام داد؛ اما این مداخلات فقط میتواند در حدی باشد که مددکار اجتماعی، مسائل اجتماعی بیمار را پیگیری کند یا از نظر مالی و شغلی مداخلاتی انجام دهد.
در افزایش اختلالهای روانی، سهم مسائل اجتماعی را چه میزان ارزیابی میکنید؟
مردم در همهجای دنیا شاهد تغییراتی هستند که بر زندگی و روانشان اثر دارد. ممکن است جایی جنگ باشد و در جای دیگری فشار اجتماعی جدی حاکم باشد. در جایی بیکاری و در جامعهای فقر و فساد و بیعدالتی زیاد باشد. این موضوعی است که باید از ابعاد جامعهشناختی بررسی شود؛ اما درهرحال فشارهای اجتماعی و اقتصادی و... میتواند در اختلالهای روانپزشکی تأثیر بگذارد و آن را در جوامع افزایش دهد. از سوی دیگر برعکس این موضوع هم صادق است؛ یعنی گاهی امید، شور و شعف اجتماعی نیز اثر محافظتی دارد و میتواند درصد اختلالها را حتی کم کند. هرچند ممکن است این تغییر در میزان اختلالها چندان محسوس نباشد.
بههرحال آمار نشان میدهد مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان افزایش یافته است.
بله! مراجعات به سیستمهای روانپزشکی و روانشناسی نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده؛ اما باید به این موضوع توجه کرد که بیشترشدن مراجعات فقط بهدلیل شیوع اختلالهای روانپزشکی نیست، دلیل دیگر این موضوع میتواند ناشی از افزایش آگاهی مردم درباره این اختلالها باشد. سالها قبل مراجعه به روانشناس یا روانپزشک مسئلهای بود که اغلب مردم آن را پنهان میکردند یا حتی دوست نداشتند نزد روانشناس بروند، چراکه مراجعه به یک رواندرمان مساوی بود با پذیرفتن یک انگ بزرگ، اما درحالحاضر با بالارفتن آگاهی و بیشترشدن حساسیت به مسئله سلامت روان، افراد بیشتر خواهان دریافت خدمات روانپزشکی و روانشناسی هستند.
شاهدیم که در خیلی از بخشهای درمانی نگاه پیشگیری برای کاهش هزینهها و اثرگذاری بیشتر وجود دارد. حداقل این اعتقاد شکل گرفته، این نگاه پیشگیرانه در حوزه روانپزشکی تا چه حد رشد کرده است؟
بحث پیشگیری در همه اختلالهای روانی مقدم و واضح است، چراکه در سطح پیشگیری هم خدمات ارزانتر خواهد بود و هم ثمربخشتر. این پیشگیری ابعاد مختلفی دارد. وقتی صحبت از پیشگیری میکنیم کار جمعی را میطلبد. باید سازمانها و نهادهای مختلف کمک کنند تا در بُعد افزایش سلامت روان مؤثر باشند. افزایش آگاهی مردم، توجه به وضعیت اجتماعی و معیشتی مردم، توجه به گسترش یکسری صفات خوب در جامعه، رشد معنویت و... همه و همه در پیشگیری از اختلالهای روانپزشکی مؤثر خواهد بود. مرحله بعد، شناسایی اختلالهاست. یکی از مشکلات عمده در کشور ما و خیلی از کشورهای دیگر شناسایی اختلالهای روانپزشکی است. خیلی از کسانی که اختلالهای روانپزشکی دارند معمولا به دلایل دیگر به پزشک مراجعه میکنند؛ برای مثال از علائم جسمی رنج میبرند مانند خستگی و درد قفسه سینه که میتواند ناشی از اضطراب باشد یا سردرد یا بدندرد. خیلی از این دردها میتواند نشانههایی از اختلالها یا علائم روانپزشکی باشد و شناسایی آن در مراحل اولیه میتواند در پیشگیری از اختلالهای شدید روانی مؤثر باشد.
در همین راستا تاکنون برای شناسایی زودهنگام مشکلات و اختلالهای روانی فعالیتی از سوی وزارت بهداشت و درمان انجام شده است؟
دفتر سلامت روان در قالب مراکز سلامت روان جامعهنگر چند سالی است این فعالیت را آغاز کرده. یکی از کارهایی که به شناسایی بیمارانی با اختلالهای روانی کمک میکند، آموزش کسانی است که در خط اول سلامت کشور فعالیت میکنند؛ مثل پزشکان عمومی. از طریق افزایش آگاهی و تجربه و علم پزشکان عمومی قصد داریم اختلالهای روانی را بیشتر شناسایی کنیم. این کار هم مراجع را در زمینه بُعد سلامت روانی جامعه حساس میکند و هم خدمات روانی در سطوح پایین و تأثیرگذارتری ارائه میشود.
در این طرح به پزشکان عمومی چه آموزشهایی داده میشود؟
در این طرح سعی میکنیم درمان اختلالهای ساده را به پزشکان عمومی آموزش دهیم و آنها را به توجه بیشتر به اختلالهای روانی مراجعهکنندگانشان حساستر کنیم تا اگر بیمار به خدمات پیشرفتهتر روانپزشکی نیاز داشت، از طریق سیستم ارجاع به مرکز سلامت روان جامعهنگر که در مراکز علوم پزشکی فعال هستند، ارجاع داده شود تا تیم سلامت روان شامل روانپزشک و روانشناس بتوانند خدمات لازم را به این افراد ارائه کنند.
یعنی خدماتی که به این بیماران داده میشود فقط نسخههای دارویی نیست؟
خیر! درمان فقط از طریق دارو نیست. درمان از سه بُعد زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی است. درواقع ما معتقدیم درمان، هم باید دارویی و هم غیردارویی باشد و از هر دو درمان سود برده شود. هردوی این درمانها در کنار هم اثرگذاری بهتری خواهد داشت. البته گاهی ممکن است فرد خودش ترجیح دهد یکی از این درمانها را انتخاب کند. ما افرادی را داریم که نمیخواهند دارو استفاده کنند یا برعکس نمیخواهند خدمات روانشناسی بگیرند. گرچه سعی میکنیم آنها را از بهترین روشهای درمان آگاه کنیم؛ اما درنهایت آنها باید خودشان دراینباره تصمیم بگیرند. گاهی بهدلیل اینکه وقت ندارند یا بحث هزینه مطرح میشود، از رواندرمانی صرفنظر میکنند. بههرحال این شیوه درمان هم نیاز به وقت برای مراجعه مستمر دارد و همچنین ازآنجاییکه پوشش کامل بیمهای برای خدمات آن وجود ندارد، هزینهها هم مانع از پرداختن به این خدمات میشود.
درمجموع درمان کامل آن است که همه ابعاد را پوشش دهد و علاوه بر دارو و رواندرمانی حتی از مداخلات اجتماعی نیز استفاده کند. البته مداخلات اجتماعی فراتر از آن است که تیم سلامت روان بتواند بهتنهایی به آن بپردازد.
افسردگی شایعترین مشکل در اختلالهای روانی محسوب میشود و در این میان زنان وضعیت بدتری نسبت به مردان دارند و افسردگی در آنها شیوع بیشتری دارد. آیا این مسئله را میتوان ناشی از شرایط زیستی زنان دانست؟
در همهجای دنیا افسردگی در زنان بیشتر از مردان است و این مربوط به کشور ما نیست. فرضیاتی دراینباره وجود دارد که از آن جمله میتوان به تفاوت سیستم هورمونی زنان و مردان اشاره کرد؛ اما از بُعد اجتماعی مواردی هم هست که در هر کشوری بهگونهای رخ نشان دهد؛ برای مثال اینکه «جایگاه زن در خانواده یا جامعه کجاست» هم میتواند دلیلی برای بروز افسردگی در زنان باشد.
12jav.net