حمید حاجاسماعیلی، فعال کارگری، دلایل شیوع اختلالهای روانی میان کارگران را بررسی کرد
کارگران در خط مقدم آسیبپذیری
حقوق کار در ایران بهشدت ضعیف است و هنوز نهادینه نشده. اینها مؤلفههای متعددی دارد و فقط به میزان دستمزد ختم نمیشود. امنیت شغلی یکی از موضوعات اصلی است
دوات آنلاین-بهتازگی معاون پیشگیری اداره کل امور اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، از شیوع ۳۳ درصدی اختلالهای روانی در جامعه کارگری خبر داده است، رقمی که در مقایسه با شیوع 25 درصدی اختلالهای روانی بین سایر اقشار جامعه ایرانی، بیشتر و البته نگرانکنندهتر محسوب میشود. افسردگی و اضطراب از جمله اختلالهای روانی در جامعه کارگری کشور است که در کنار اعتیاد، بسیاری آن را ناشی از شرایط سخت کار، دستمزد پایین و پرداختنشدن بهموقع حقوق، قراردادهای کوتاهمدت، نبود حمایتهای بیمهای و تهدید به اخراج کارگران میدانند. در این گفتوگو حمید حاجاسماعیلی، فعال کارگری، به زمینههایی که منجر به افزایش میزان اختلالهای روانی دربین کارگران شده، پرداخته است.
چه بخشی از جمعیت کشور را کارگران تشکیل میدهند و جایگاهشان در برنامهریزی کلان کشور کجاست؟
از نظر ما کارگر کسی است که مشمول قانون کار باشد؛ بنابراین اگر بهلحاظ قانونی جمعیت کشور را دستهبندی کنیم؛ درحالحاضر چیزی حدود نیمی از جمعیت کشور، خانوادههای مشمولان قانون کار محسوب میشوند؛ اما ممکن است اینها رستههای مختلفی در بازار کار کشور داشته باشند. به نظر میرسد هنوز مسئولان ما باور نکردهاند جمعیت زیادی در کشور مشمول قانون کار هستند، شاید برای همین است که در سیاستگذاری و برنامهریزیهای کشور کمتر به آنها توجه میشود. دولت و مجلس باید به این گروه توجه بیشتری کند و در برنامهریزیهایی کلان کشور بیشتر آنها را سهیم کند.
آمارها میگوید کارگران هشت درصد بیشتر از سایر اقشار جامعه از اختلالهای روانی رنج میبرند، اصلیترین دلیل این مشکلات را بین جامعه کارگری چه میدانید؟
شاید اصلیترین موضوعی که میتواند دغدغههای کارگران باشد و به اختلالهای روانی منجر شود، بحث دستمزد مادی آنهاست که معمولا از طریق شورای عالی کار تعیین میشود و میدانید که مبلغ آن چقدر پایین است و روزبهروز شاهدیم که قدرت خرید کارگرها کمتر میشود. کارگران بهطور طبیعی در کشور حقوقی کمتر از کارمندان دریافت میکنند. علاوه بر این، مزایایی که در کنار دستمزد نیروی کار پرداخت میشود، بهمراتب در دوایر دولتی خیلیخیلی بیشتر از بخش خصوصی است. واقعیت این است که در بخش خصوصی همین حداقلهایی هم که در شورای عالی کار مقرر شده، رعایت نمیشود؛ بنابراین خانوادههای کارگری و نیروی کار کارگری بهشدت زیر فشار هستند، چراکه نیازهای طبیعی زندگیشان را نمیتوانند از طریق دستمزد تأمین کنند. این موضوع میتواند فشار روانی گستردهای را بر کارگران وارد و عوارض مختلفی را در خانوادههایشان ایجاد کند.
فشارهایی که در پی همین درآمد کم از سوی خانواده به آنها وارد میشود نیز میتواند تنش را در محیط خانواده تشدید کند و در نتیجه اختلالهای روانی را افزایش دهد.
البته! وقتی کارگر با دستمزد مقرر نمیتواند اجاره خانه، هزینه بهداشت و درمان و هزینههای خورد و خوراکش را پرداخت کند، این موضوع شرایط را بر او سخت خواهد کرد. اینها نیازهای طبیعی است که با حیات کارگر ارتباط دارد. وقتی ما حقوق مکفی به کارگر نمیدهیم، او نمیتواند برای دختر و پسرش بهاندازههای عرف هزینه کند، خانوادهها نیز در معرض تهدید قرار میگیرند؛ علاوه بر بالارفتن میزان درگیری در محیط خانه، به جداییهایی هم منجر میشود و حتی ممکن است، پسرها و دخترهای جوان این خانوادهها که تا این میزان در مضیقه زندگی کردهاند به سمت آسیبهای اجتماعی بروند و وقتی کارگر اینها را میبیند، بار روانی زیادی به او تحمیل میشود.
درواقع علاوه بر خود کارگران، خانوادههای آنها هم در معرض فشارهای روانی قرار دارند؟
واقعیت این است که خانوادههای کارگری آسیبپذیرتر هستند و در همه جنبهها مشکل دارند. آنها از آموزش مناسب در کشور برخوردار نیستند، نمیتوانند کارهای فرهنگی لازم را برای خانواده و خودشان انجام دهند. فرد نمیتواند نیاز آنها را تأمین کند، نمیتواند برای فرزندانش شرایط لازم را برای آموزش، فعالیت فرهنگی، ورزشی و تفریحی فراهم کند و باید همه این نیازها و خواستهها را نادیده بگیرد، در نتیجه فشار زیادی به او وارد میشود و نارضایتی خانواده افزایش مییابد و محیط خانواده را نیز پرتنش میکند. از سوی دیگر چون این گروه جمعیت زیادی هستند، باید شاهد باشیم که در خط مقدم آسیبپذیری در جامعه نیز قرار دارند.
خیلی از کارگران به دلایل حاکم بر کارشان، نارضایتی شغلی دارند. این نارضایتی شغلی خود میتواند زمینههای مشکلات روانی را در افراد به وجود آورد. اصلیترین عوامل این نارضایتی علاوه بر دستمزد کم چه چیزی میتواند باشد؟
در کنار موضوع دستمزدها، موضوع دیگری نیز وجود دارد که معمولا هم کارفرماها و هم دولت کمتر به آن توجه میکنند و اساسا در محاسبات آنها کمترین جایگاه را ندارد و آن موضوع کرامت انسانی کارگران است که در برخی کارگاهها به آن توجه نمیشود. معمولا کارفرمایان گمان دارند بهراحتی میتوانند به کارگر دستور بدهند، هر شرایط کاریای را به او تحمیل کنند و هر جور خواستهای را از کارگر بخواهند. بخش زیادی از حقوق کار که در ایران نادیده گرفته میشود اتفاقا مربوط به شرایط کار است. وقتی به کارگر توهین میشود، وقتی حقوق خاصی بهلحاظ کارکردی برایش در نظر گرفته نمیشود، وقتی به سلامت و بهداشت محیط توجه نمیشود؛ تهویه مناسب، فضای مناسب، استراحت مناسب، حق اعتراض، حق پرسش و... نادیده گرفته میشود، درواقع شرافت و کرامت کارگر را زیر سؤال میبرند و اینها هرکدامش میتواند تا حدود زیادی کارگر را تحت تأثیر قرار دهد و از لحاظ روانی تأثیرهای منفی روی او بگذارد.
برخی موضوع امنیت شغلی کارگران، قراردادهای کوتاهمدت و نگرانی دائمی از بیکاری را یکی از دلایل افزایش اضطراب و اختلالهای روانی بین این قشر میدانند. نظر شما دراینباره چیست؟
حقوق کار در ایران بهشدت ضعیف است و هنوز نهادینه نشده. اینها مؤلفههای متعددی دارد و فقط به میزان دستمزد ختم نمیشود. امنیت شغلی یکی از موضوعات اصلی است. اتفاقا فرق ایران با یک کشور توسعهیافته همین است. یک کارگر در آنجا کمتر پسانداز میکند، در ایران ممکن است یک کارگر پسانداز بیشتری داشته باشد؛ ولی آینده نامطمئنتری دارد، چرا؟ چون در آنجا تأمین اجتماعی، حمایتهای دولتی و ملی کاملا نهادینه شده است و حمایتهای کارگری وجود دارد و سازمانهای کارگری و کارفرمایی فعال هستند. وقتی کارگر قرار است شغلش را از دست دهد و در معرض تهدید باشد، بهشدت از او حمایت میکنند. اگر میخواهند کارگر را اخراج کنند باید با اتحادیه و سندیکاها مذاکره کنند. درحالحاضر 90 درصد کارگران در کشور ما قراردادی هستند و به دلایل مسائل اقتصادی خیلی راحت پس از پایان قرارداد با کارگر خداحافظی میشود. آن وقت کارگرها یا باید به سیستمهای بیمه بیکاری مراجعه کنند که خیلی ناکارآمد است و شرایط لازم را برای استفاده دراز مدت ندارد یا مجبورند از اصول خود کوتاه بیایند تا کارفرما آنها را نگه دارد؛ این بارِ روانی به وجود میآورد. این نگرانیها را زمانی میتوان درک کرد که جایگاه کارگر را داشته باشیم و بدانیم قراردادمان شش ماه دیگر تمام میشود و کارگاهمان با کاهش تولید مواجه است، روزبهروز فعالیت کاهش پیدا میکند و درنتیجه با تعدیل مواجه میشوند. این ترسِ هر روزه از بیکاری، آسیبهای روحی زیادی به نیروی کار وارد میکند.
در این میان اتحادیهها و سندیکاهای کارگری هم حضور ندارند تا حمایتهای لازم را از این گروه داشته باشد.
بله همینطور است؛ در کشورهای توسعهیافته وقتی یک صنعت دچار مشکل میشود؛ برای مثال تولید صنعت هواپیمایی کم میشود، اتحادیههای کارگری و کارفرمایی با مذاکرات و تمهیداتی کارگر را حفظ میکنند؛ با هم مذاکره میکنند و مثلا حقوق و مزایا را کاهش میدهند و از دولت و صندوقهای بیمهای حمایت میگیرند تا کارگران را تعدیل نکنند؛ اما در ایران نهادهای حمایتی پایدار و تضمینکننده نیستند و این موضوع مشکل و آسیب برای کارگرها به وجود آورده است و تا حالا هم ندیدهایم دولت دغدغه جدی برای رفع این مسئله داشته باشد. انتظار میرود دولت صندوقهای بیمههای اجتماعی را تقویت کند و سهمش را در کمک به صندوق تأمین اجتماعی افزایش دهد. متأسفانه دولت سه درصد سهم خودش را هم پرداخت نمیکند و بیش از 120 میلیارد تومان به این صندوق بدهکار است. البته دولت در برنامه ششم توسعه کشور مکلف شده سالانه 10 درصد از این بدهی را پرداخت کند؛ اما تاکنون به این تعهدات عمل نکرده است. این وظیفه دولتی است که وقتی نیروی کار بیکار میشود و حقوق پایین میآید و درآمدها کاهش پیدا میکند، بهطور خودکار حمایتها بیشتر شود. وقتی بازار کار ایران متشنج است، دور از انتظار نیست که کارگر دچار آسیب شود. وقتی کارگر دچار آسیب شود، نمود آن را در خانوادهاش میبینیم، چون نمیتواند آنها را تأمین کند. خانواده تشکیلدهنده اجزای جامعه است و بزهکاریها، شرایط حاکم بر زندانها که اکثریت زندانیان ما را به گواه مسئولان، جوانها تشکیل میدهند و شرایطی که برخی در جامعه به آن تن میدهند، زاییده همین بیتوجهی به خانوادههای کارگری است.
در این میان وضعیت زنان کارگر سختتر است، علاوه بر اینکه پیداکردن کار برای آنها مشکل است، اغلب حقوقشان هم نادیده گرفته میشود.
بله متأسفانه زنان وضعیتی بهمراتب بدتر از مردان دارند. جامعه ما به سمت مدرنشدن حرکت میکند؛ اما برخی در همان نگاه قبلی به زنها ماندهاند. این نگاه به دلایل مختلف تغییر کرده و کاملا هم ملموس است و کشور ما با روند جهانی همسوست. زنان تحصیلات دارند و میخواهند مشارکت اقتصادی کنند. از سوی دیگر آمار طلاق و سن ازدواج بالا رفته است و خانوادهها نمیتوانند اینها را تأمین مالی کنید. این در حالی است که زنان با سختی بیشتری استخدام میشوند، حقوق آنها از مردان کمتر است و این موضوع فشارهای زیادی به آنها وارد میکند. از سوی دیگر شاهدیم مجلس بهجای حمایتهای منطقی از این گروه با تصویب قوانین حمایتی عملا به کاهش گرایش کارفرما برای بهکارگیری نیروی زن کمک میکند و کار را برای زنها پیچیدهتر میکند.
12jav.net