سفر از تهران به دزفول با جسد همسر
این مرد میگوید اگرچه با همسرش اختلاف داشت اما نمیخواست او را بکشد.
دوات آنلاین-مرد آشپز پس از قتل همسرش در تهران جسد او را با خودرو به شهرستان دزفول منتقل و خودش را به پلیس آن شهر تسلیم کرد.
به گزارش روزنامه جوان شامگاه سه شنبه نهم اردیبهشت ماه امسال مرد ۳۴ ساله ای به نام نوید در شهرستان دزفول به اداره پلیس رفت و گفت همسرش را به قتل رسانده و جسدش را در صندلی عقب خودرواش گذاشته است.
وی در توضیح ماجرا گفت: من و همسرم در تهران زندگی می کنیم. صبح امروز در تهران داخل خودروام باهم درگیر شدیم که او را مقابل چشمان دختر ۴۳ماهه ام با ضربات چاقو به قتل رساندم، سپس تصمیم گرفتم دخترم را تحویل خانواده ام بدهم و بعد خودم را به پلیس معرفی کنیم. به همین خاطر با جسد همسرم راهی دزفول شدم و ساعتی قبل دخترم را به برادر هم تحویل دادم و الان هم به اداره پلیس آمده ام که خودم را به جرم قتل همسرم معرفی کنیم.
مأموران پلیس در ادامه جسد خونین زن جوانی را داخل خودروی متهم کشف کردند که بررسی ها نشان داد مقتول همسر نوید است و صحبت های متهم درباره قتل همسرش درست است.
از آنجایی که قتل در تهران رخ داده بود قاضی پرونده را با صدور عدم صلاحیت به دادسرای امور جنایی تهران ارجاع داد متهم صبح دیروز برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد.
وی پس از اعتراف به قتل به دستور قاضی دشتبان بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفت و گو با متهم
*به چه کاری مشغول بودی؟
من سرآشپز هستم و چند سالی است در یکی ارگان های دولتی به عنوان آشپز فعالیت می کنم.
*چند تا فرزند داری؟
دو دختر ۱۱ ساله و ۴۳ماهه دارم.
*چرا همسرت را کشتی؟
قصد کشتن او را نداشتم و این حادثه در یک لحظه اتفاق افتاد.
*یعنی از قبل باهم اختلاف نداشتید؟
اختلاف داشتیم اما فکر نمی کردم که سرنوشت ما با قتل پایان یابد.
* چه اختلافی؟
درگیری و بگومگوهای خانوادگی که متأسفانه خانواده اش هم به این اختلافات معمولی دامن می زدند.
*دختر بزرگت زمان حادثه کجا بود؟
من اهل شهرستان دزفول هستم و بستگانم در این شهر زندگی می کنند و خودم نیز در دزفول خانه دارم و گاهی هم برای تفریح همراه خانواده ام به دزفول میروم. قبل از عید همسرم همراه دو فرزندم به دزفول رفتند و من هم ۱۴ فروردین از تهران به دزفول رفتم و چند روزی آنجا بودم. زمان بازگشت به تهران دختر بزرگم پیش خانواده برادرم ماند و ما سه نفری به تهران برگشتیم.
*چی شد که درگیری شما با قتل پایان یافت؟
چند روز بعد از اینکه به تهران برگشتیم همسرم از من خواست به شمال برویم و به خانوادهاش سر بزند که قبول کردم. در شمال چند باری با هم مشاجره کردیم و خانواده اش هم از او طرفداری می کردند تا اینکه شامگاه هشتم اردیبهشت از شمال به تهران آمدیم. در تهران هم دوباره همسرم شروع به بهانه گیری کرد و می گفت که باید او را طلاق بدهم. آنقدر درگیری مابالا گرفت که به او گفتم من هم از دست تو خسته شدهام و طلاقت میدهم اما باید اول به دزفول برویم و دختر بزرگمان هم در جریان قرار بگیرد و او هم قبول کرد پس از این همسرم قرص خورد و دقایقی بعد بیشتر عصبانی شد و ناگهان چاقوی کوچکی از داخل کیفش بیرون آورد و به طرف من گرفت که عصبانی شده و چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به او زدم.
*بعد چی شد؟
وقتی به خودم آمدم دیدم همسرم را مقابل چشمان دختر ۴۳ماههام به قتل رسانده ام. ابتدا کمی گریه کردم و بعد با دوستم تماس گرفتم که دخترم را تحویل او بدهم و بعد خودم را به پلیس معرفی کنم اما او جواب مرا نداد که تصمیم گرفتم به دزفول بروم و دخترم را تحویل برادرم بدهم.
*یعنی جسد همسرت را با خودرو به دزفول بردی؟
بله روی او پتویی انداخته و به طرف دزفول به راه افتادم و در شهرستان هم موضوع را به برادرم گفتم و دخترم را تحویل او دادم و خودم را به پلیس معرفی کردم.
*حرف آخر
خیلی پشیمان هستم. الان فرزندانم نه مادر دارند و نه پدر.
12jav.net