طلاق به خاطر ارثیه پدرزن
زوج جوان بعد از 6 سال وقتی پدر زن فوت شد بر سر ارثیه او با هم درگیر شدند و ...
دوات آنلاین-مرگ پدرزن و تقسیم ارثیه، زندگی زوج جوان را به نابودی کشاند. مجتبی و سارا که شش سال با هم زندگی کرده بودند، بر سر ارثیه پدری با هم درگیر شده و این دعوا، آنها را به دادگاه خانواده کشاند.
زن جوان زمانی که مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش گفت: شش سال است ازدواج کرده ام. در همه شرایط در کنار هم بودیم. مجتبی مدتی بیکار بود و مشکلات زیادی داشتیم. با این حال در کنارش بودم و سعی کردم همه شرایط را درک كنم. تا اینکه چند وقت پیش پدرم فوت شد. من دو برادر و دو خواهر دارم. بعد از مرگ پدرم تصمیم گرفتیم خانه پدری را نفروشیم. برادرم گفت دست نگه داریم تا بعد یک تصمیم جمعی بگیریم. ولی در این میان مجتبی شروع کرد به جاروجنجال راه انداختن. درباره مسائل خانوادگی ما داشت تصمیم می گرفت. برایش مهم نبود که این یک مساله خانوادگی است و نباید در آن دخالت کند. تازه جوری رفتار می کرد که انگار حق دارد. می گفت باید هرچه زودتر ارثیه ات را از خانواده ات بگیری. سر این موضوع خیلی با او کلنجار رفتم، ولی فایده ای نداشت. حاضر نبود کوتاه بیاید. باعث شد با خانواده ام هم درگیر شوم. می گفت چرا برادرت باید برای ارثیه تصمیم بگیرد. در صورتی که این مساله شخصی است. مجتبی نباید در آن دخالت می کرد.
الان چند ماه است سر ارثیه پدری من با هم دعوا داریم. هنوز هم کوتاه نیامده و حاضر نیست قبول کند. بارها به برادرم توهین کرد و حتی با خواهرم هم درگیر شد. تازه بعد از شش سال مجتبی را شناختم. او مرد منطقی نیست و من نمی توانم کنارش خوشبخت باشم. وقتی به خاطر پول چنین رفتاری می کند و آبروی مرا پیش همه می برد در آینده مشکلات بدتری با هم خواهیم داشت. برای همین دیگر نمی خواهم در کنار چنین مردی زندگی کنم. او دیگر برایم قابل اعتماد نیست.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی زندگی ما را خواهر و برادرهای همسرم به هم ریختند. ما سال هاست مشکلات مالی داریم. پدرزنم یک خانه خیلی بزرگ و گرانقیمت داشت. تنها زندگی می کرد. وقتی زنده بود، همیشه می گفت خانه را بفروشیم و پولش را تقسیم کنیم. ولی بچه هایش قبول نمی کردند. اما وقتی فوت شد، دیگر دلیلی نداشت این خانه فروخته نشود. با این حال برادرزنم باز هم اجازه این کار را نداد. چون خودش پولدار است و مشکلات مالی ندارد، می خواهد این خانه بماند تا هروقت خودش به پول احتیاج داشت، آنجا را بفروشد. در صورتی که ما در زندگی مان کلی سختی داریم. برادرزنم همیشه با من لج بوده و بدرفتاری می کرد. هیچ وقت هم سارا از من دفاع نکرد. همیشه از خانواده اش حمایت می کرد. این بار هم به جای اینکه به حرف های من گوش کند، به خاطر برادرش هرشب و هر روز با من دعوا کرد. مرا تحقیر کرد و کاری کرد که حس کنم مرد بی عرضه ای هستم. من به پول ارثیه همسرم چشمداشتی ندارم، ولی وقتی می بینم برادرش دارد سرش کلاه می گذارد، عصبانی می شوم، اما همسرم این موضوع را نمی فهمد و مرتب حرف خودش را تکرار می کند.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند. ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست در این فرصت با یك مشاور خانواده صحبت کنند.
منبع: جام جم
12jav.net