دوات آنلاین-فیلم خورشید به کارگردانی مجید مجیدی و نویسندگی مشترک مجید مجیدی ونیما جاویدی فیلمی اجتماعی است که به موضوع کودکان کار میپردازد.
مجید مجیدی با ساخت خورشید بار دیگر به روزهای اوج خودش بازگشته و نشان داده است کارگردانی کاربلد و کاملا آشنا به زبان سینما است.
خلاصه داستان فیلم خورشید
شخصیت اصلی فیلم کودک کاری است که در یک اوراقی لاستیک کار میکند و مادرش هم به خاطر مشکلات روانی در بیمارستان بستری شده است. او که وضع مالی چندان خوبی ندارد توسط یکی از هممحلیهای خود از وجود یک گنج در زیرزمین مدرسه آگاه میشود و تصمیم میگیرد با دوستان خود در یک ماجراجویی تازه به سراغ این گنج برود.
بازیگران فیلم خورشید
بازیگر نوجوان در این فیلم نقش مهمی را برعهده دارد. روح الله زمانی کودک هنرمندی است که نقش علی را بازی کرده است.
از میان هنرمندان شناخته شده جواد عزتی، علی نصیریان و طناز طباطبایی در فیلم خورشید بازی کردهاند.
3 نقد بر فیلم خورشید
فیلم خورشید از آن دست فیلمهایی است که میتوان گفت اکثر منتقدان از آن تمجید کردهاند. در ادامه سه نقد مختلف بر این ساخته مجید مجیدی را بخوانید:
خورشید؛ فیلمی پر از زندگی
ویجیاتو نوشت: داستان فیلم یک فضای ماجراجویانه جالب دارد که تماشاگران از هر گروه سنی را تحت تاثیر قرار میدهد. گروهی که علی به عنوان شخصیت اصلی همراه با دوستانش دارد یک گنگ بامزه است که به خوبی در آن میتوان حس شاعرانه زندگی و شور و هیجان دوران کودکی و نوجوانی را دید. در واقع خورشید پر شده از صحنههای دلنشینی که روح آدم را نوازش میکنند و مخاطب را از لحاظ احساسی تحت تاثیر قرار میدهند.
نکته مهم و جالب در مورد چنین اتفاقی در این فیلم این است که مجیدی برخلاف دیگر آثار سینمای ایران در این سالها سعی نکرده که برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب، با قرار دادن صحنههای متعدد که از نظر روحی چالش برانگیز هستند، مخاطب را به تماشای ادمه فیلم ترغیب کند. بلکه، تمام شیرینی خورشید به خوبی در روایت فیلم جا گرفته و همسو با قصه اصلی است.
استفاده درست از نمادها و نورپردازی با هویت هم از دیگر نکات مثبت در رابطه با فیلم خورشید است. همانطور که از نام فیلم مشخص شده، عنصر نور اهمیت زیادی در فیلم دارد و مجیدی بارها طی این فیلم سعی میکند تا با کم و زیاد شدن نور در بخشهای روشن و تاریک داستان، منظور خود را به صورت غیر مستقیم به تماشاگر برساند.
این نورپردازیها نمایانگر شرایط روحی شخصیت علی هستند. هر جایی که شاهد کم شدن نور و حضور رنگهای سرد هستیم، حالات روحی علی هم غمگینتر شده و هر جا خورشید خودش را نمایان میکند یا نور کوچکی روی زمین تابانده میشود، امید تازهای در دل شخصیت اصلی شکل میگیرد.
بیان دغدغهای اجتماعی
همزمان با ارائه یک داستان هیجان انگیز، مجیدی از بستری که فراهم شده به خوبی برای بیان دغدغههای اجتماعی خود استفاده میکند. یک نکته جالب در مورد داستان خورشید و مقایسه آن با سایر فیلمهای مجیدی این است که این فیلم با زبان صریحتری دست به نمایش دغدغههای کودکان و بهخصوص کودکان کار میزند و بارها شاهد صحنههای متعددی هستیم که علی و دوستانش با چالشهای سختی روبرو میشوند که حسابی آنها را تحت فشار قرار میدهد و فیلم هم بدون هیچ سانسوری سعی میکند که روایتگر این اتفاقات تلخ باشد.
در واقع همزمان که خورشید دارای یک دیدن هیجان انگیز و دوست داشتنی به زندگی است، مشکلات سخت و آزار دهنده کودکان کار، مهاجران افغان و مشکل اعتیاد را به تصویر میکشد و به خاطر آن که تماشاگر با این شخصیتها ارتباط برقرار کرده، حسابی تحت تاثیر چالشهایی که آنها در زندگی خود دارند هم قرار میگیرد.
بازیهای دلنشین در فیلم خورشید
بازی علی و دوستانش هم دلنشین است و دفعات زیادی پیش خواهد آمد که آنها با کارهایشان مخاطب را احساسی و هیجان زده میکنند. جواد عزتی هم به خوبی توانسته در نقش یک ناظمی که فکر بچهها است خوب ظاهر شود و شما با آن ارتباط برقرار خواهید کرد. طناز طباطبایی مادر دیوانه خوبی است و با چهرهاش حس جنونی که دارد را منتقل میکند و علی نصریان هم یک بازی دوست داشتنی در نقش بزرگ محل دارد.
بزرگترین مشکل خورشید با نزدیک شدن به انتهای فیلم نمایان میشود. ریتم پر شور و حرارتی که برای ۹۰ دقیقه شاهد آن بودیم ناگهان کند میشود و خرده داستانهایی را شاهد هستیم که ممکن است هیجان تماشاگر را از بین ببرد. البته کار تدوین خورشید چند روزی است که تمام شده و احتمال میرود که در نسخه بعدی فیلم که برای اکران در سینماها آماده میشود، شاهد کات شدن صحنههای اضافی در نیمه دوم فیلم باشیم.
به هر حال خورشید بر خلاف انتظارات بهترین فیلم مجیدی در ده سال اخیر است و به راحتی میتوان آن را یکی از معدود آثار شایسته در جشنواره فیلم فجر امسال دانست. فیلم خورشید داستان جالب نوجوانی را روایت میکند که با مشکلات متعددی دوره شده اما هنوز شور زندگی در او خاموش نشده و همچنان با مشکلات برای «زندگی کردن» میجنگد. پیامی که مجیدی به جز مشکل کند شدن ریتم در نیمه دوم فیلم به خوبی آن را به مخاطب میرساند و با پایان شوکه کنندهای که در انتها به تصویر میکشد هم اثرگذاری آن را بیشتر میکند.
فیلم خورشید؛ فیلمی از جنس دیگر
روزنامه جوان نوشت: متاسفانه سینمای ایران چندسالی بود که درگیر سندرم «فرهادی» شده بود و فیلمسازان، الگوی سینمای اجتماعی را از روی آثار او کپی میکردند. تقریبا همان دغدغهها، ولی با ساختاری تکراری، بدون ایده و بدون جهانبینی. حالا تا دلتان بخواهد در این جشنواره فیلمهایی داریم که سندرم «سعید روستایی» گرفتهاند. فیلمهای اجتماعی با درونمایههای اعتیاد، دزدی و فقر؛ تقریبا با همان شکل و شمایل.
اما «خورشید» مجید مجیدی از جنس سینمای دیگر است. در واقع برخلاف سینمای اجتماعی که «فرهادی» و «روستایی» نشان میدهند مجیدی اصل جنس و حقیقت ناب را مقابل تماشاگر به نمایش میگذارد. فرق سینمای مجیدی با مابقی فیلمسازان اجتماعی در این است که کسی نمیتواند فیلمهای مجیدی را کپی کند و شبیه او فیلمی بسازد.
دکوپاژ، فضاسازی و از همه مهمتر اتمسفری که در فیلمهای مجید مجیدی است را در هیچکدام از آثار دیگر فیلمسازان اجتماعی ما نمیتوان پیدا کرد. نگاه درست، انسانی و برگرفته از یک جامعهشناسی و جهانشمولی کلان باعث میشود برخلاف خیلی از فیلمسازان که دنبال این میگردند که اگر جایی چراغی روشن است و نوری و سفیدی هست آن را به چالش بکشاند و خاموش کند، مجیدی از دل تاریکیها و در عمق یک تونل تاریک که جز سیاهی و خاک چیزی در آن نیست به دنبال نور و منبع آن یعنی «خورشید» بگردد.
فیلم خودشناسی و انسانشناسی
مجید مجیدی استاد صحنهها و سکانسهای زیبا و به اصطلاح کارت پستالی در سینمای ایران است. بخشی از ماندگارترین لحظات سینمای ایران مرهون همین صحنههای زیباست. نمای معروف حوض ماهیها در «بچهها آسمان»، تکان خوردن دست محمد در لب دریا در فیلم «رنگ خدا»، ریختن ماهیها در جوی آب در «آواز گنجشگها». اوج این تصاویر و صحنههای زیبا را هم میتوان در فیلم «محمد» (ص) دید. ولی مجیدی در «خورشید» همه این تصاویر را کنار گذاشته تا به حقیقت و خودشناسی شخصیتها و انسان برسد. در واقع «خورشید» فیلم خودشناسی و انسانشناسی است. بچههایی که در پی رسیدن به گنجی هستند در حالیکه گنج اصلی در وجود و نهان خود آنها نهفته است.
به قول حافظ که میفرماید:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/ وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است/ طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود/ او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
فیلم مکاشفهای است برای رسیدن به حقیقت وجودی درون انسانها. انگار خود مجیدی هم در این فیلم به خودشناسی خود پرداخته و بسان استادی که دیگر همه چیز را یاد گرفته و فوت و فن همه چیز را بلد شده، به سادگی روی آورده است. «هومن بهمنش» که در سینما به فیلمبرداری خودنما و برونگرا معروف است در این فیلم دوربینی دارد عجیب و غریب؛ دوربینی که انگار اساسا وجود ندارد. انگار بهمنش درون آدمها دوربین کار گذاشته است تا هر چه پیرایه و اضافهای و خودنمایی بوده از بین برود تا ما به درون آدمها برویم.
بله! «پیمان معادی» بازی خوبی در «درخت گردو» دارد و حتی «فرامرز قریبیان» در فیلم «خروج»، اما بازیگر نقش نوجوان در «خورشید» یک تنه چنان فیلم را به دنبال خود میکشاند که حتی برای یک لحظه مخاطب از فیلم جدا نمیشود. اگر سیمرغی باشد. باید بالای سر این پسر پرواز کند. این پسر بازیگر است نه نابازیگر!.
ما در ادبیات، عرفان و شریعتمان داریم که زمانی شما به خداشناسی میرسید که به خودشناسی رسیده باشید و «خورشید» فیلم خودشناسی انسان است در این جهان مدرن بیقواره که انگار پایانی برای جهالت و توحشش وجود ندارد. چقدر این فیلم مجیدی فیلم امروز انسان سرگشته است.
در واقع خورشید عینیت این کلام امیرالمومنین (ع) است که میفرمایید: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را میشناسد.
خورشید؛ فیلمی باورپذیر و دلنشین
ابراهیم عمران در سینما سینما نوشت: قصه کودکان کار در همه جای دنیا ابتدا به ساکن می تواند پنجاه درصد قضیه را جلو ببرد و خواه ناخواه، از جنبه جذب مخاطب تا حدی جلو باشد. چه که دراین نگره خاص و کار کردن کودکان بد سرپرست و بی سرپرست در درونش داستانهای مهیجی در می آید.
در همین ابتدا نوشته شود که بازی گرفتن از کودکان آن هم در این سن و سال کاری است سخت که مجیدی این بار نیز از عهده اش به خوبی بر آمد و روح الله زمانی با نقش آفرینی جاندارش حتی می تواند نامزد بهترین بازیگر از جنس مرد شود. حال اگر سن اش به مرد و مردانگی عام نیاید.
جیدی فقط اگر به خاطر گیشه، جواد عزتی را انتخاب نمیکرد شاید یک دستی کارش بیشتر و بهتر نمایان میشد. چه که عزتی با آن نگاه تقریبا یکسان اش چه در فیلم های امسال که نزدیک به چهار فیلم تا به حال روی پرده جشنواره داشت و چه در کارهای طنزش دیگر به یک بازیگر قابل حدس برای مخاطب خاص تبدیل شده است و از این رو شاید در کلیت یک اثر تاثیر منفی هم داشته باشد که در این نوشته نمی گنجد چرای اش.
کارگردان کار بلد سینمای ما دست به موضوعی گذاشت که شاید در آن جغرافیای پایین شهر برای خیلی ها ملموس و آشنا باشد ولی در پهنه دیگر شهر، لامحاله کم هستند افرادیکه بتوانند این نگاه را درک و هضم نمایند. اوج کار مجیدی در باور پذیری کاراکترهایش است که بسیار به دل می نشینند و حتی نحوه کندن زمین و تونل کندن و بستن سیم برق شان، آن چنان رئال و منطقی و گیراست که گویی سالها در این کار بوده اند و یا سکانس هایی که در انبار لاستیک مشغول کار هستند نیز بسیار ماهرانه از عهده آن بر آمده اند که نشان از بازی گرفتن خوب کارگردان از آنها دارد.
زمان طولانی فیلم
خورشید با زمان نسبتا زیادش جزو فیلم هایی است که این زمان برایش زیاد نیست هر چند می توان با کمی تدوین مجدد چند دقیقه ایی از کار کاست که ریتم منطقی فیلم حفظ شود. ریتمی که تا چهل دقیقه ابتدا بسیار کشدار است و در چهل دقیقه دوم کمی اطناب داستان از جنب و جوشش میکاهد. ولی نکته جالب در این فیلم حفظ راکوردی است که بازیگر نقش اول در همه سکانس ها دارد.
موسیقی فیلم خورشید
موسیقی کار شده رامین کوشا آن هم در بیشتر لحظه ها به دل می نشیند و وجه دیگر فیلم گل درشت نبودن و مستقیم به کودکان کار و مصائب آن نپرداختن است که برگ برنده فیلم هم همین نگرش غیر مستقیم آن است که در دو ساعت با داستان اصلی فیلم مخاطب درگیر میشود و در دل آن داستان است که در گوشه ی ذهنش این پرسش به وجود می آید که چرا این کودکان باید چنین باشند و چرایی اینگونه بودن در چیست؟ که سکانس آخر با درست کردن سیم برق و نواختن زنگ مدرسه، مدرسه ای که دیگر وجود ندارد به دلیل نپرداختن اجاره، این پرسش اینگونه به جواب میرسد که کودک جایش در مدرسه است نه در خیابان و کارگاه و کارخانه برای کار. این صدای زنگ اگر شنیده شود مجید مجیدی به خورشیدش دست یافته است. خورشیدی که این بار تابش آن چنان بود که بتواند این کارگردان را به رنگ خدایی دیگر برساند… .
12jav.net