گفتوگو با متهم به قتل
خواهرم بهخاطر عشق قدیمیاش طلاق میخواست او را کشتم
از خواهرم خواستم بهخاطر بچهها دیگر حرف طلاق را پیش نكشد و عشق قدیمیاش را هم فراموش كند. او مدام فریاد میزد و....
دوات آنلاین- 24 ساله است و هنوز نمیتواند باور كند كه ناخواسته دست به قتل خواهرش زده است. عذاب وجدان 16 ماه گریبانش را گرفته بوده و از ترس حفظ آبروی خانواده راز قتل را پنهان نگه داشته بود. او به پهنای صورت اشك میریخت و زیر لب میگفت ای كاش آن روز خانه خواهرم نمیرفتم كه او بمیرد و اكنون مهر قاتل شدن برپیشانیام حك شود. خانوادهام و دو خواهرزادهام را داغدار كردم. این عذاب هیچوقت برایم پایانی ندارد.
*چه كاره هستی؟
در فرش فروشی پدرم كار میكنم.
*ازدواج كردی؟
عقد كردهام و اگر این جنایت رخ نمیداد به خانه بخت میرفتم، اما نمیدانم با فاش شدن این ماجرا همسرم پای قول و قرارمان میماند یا نه.
*با خواهرت اختلاف داشتی؟
نه. او از من بزرگتر بود.خیلی دوستش داشتم و به او احترام میگذاشتم.
*پس چرا او را كشتی؟
نمیخواستم او را بكشم. همه چیز در یك لحظه اتفاق افتاد.
*از شب جنایت بگو.
خواهرم و شوهرش دچار اختلاف شده و حتی خواهرم درخواست طلاق داده بود. شوهرش- كه پسر عمویمان هم هست-خواهرم را دوست داشت و نمیخواست بهخاطر دو فرزند دخترشان از هم جدا شوند، اما خواهرم سازجدایی میزد. آن روز خواهرم به خانه پدریمان آمد. شوهرش هم آمد و قرار شد كه آن دو را آشتی دهیم و خواهرم سر زندگیاش بازگردد، اما او به محض دیدن شوهرش ناراحت شد و به خانهشان در شهرك ولیعصر بازگشت.
*بعد چه شد؟
من هم سوار خودرویم شده و دنبال او راه افتادم تا اینكه ساعت 7 شب به خانهاش رسیدم. در زده و وارد شدم. 15 دقیقه با هم حرف زدیم و از او خواستم به این درگیری و دعوا با شوهرش پایان دهد و بهخاطر بچهها دیگر حرف طلاق را پیش نكشد و عشق قدیمیاش را هم فراموش كند. او مدام فریاد میزد و دعوایمان بالا گرفت. میترسیدم همسایهها متوجه شوند و صدایش را بشنوند و بفهمند او میخواهد طلاق بگیرد. دست راستم را روی دهانش گرفتم تا صدایش آرام گیرد و فریاد نزند كه یكدفعه حالش بد شده و كف اتاق افتاد. هر كاری كردم بیدارنشد، ترسیدم و فراركردم.
*بعد از قتل كجا رفتی؟
به سمت خانه حركت كردم و تلفنی موضوع بیهوشی خواهرم را به پدر و دامادمان گفتم و خواستم برای نجات او به خانهاش بروند كه آنها به سرعت خودشان را به خانه او رساندند و خواهرم را به بیمارستان بردند اما خیلی دیر شده و فوت كرده بود.
*چرا خواهرت قصد جدایی داشت؟
مدتی بود با شوهرش اختلاف داشت و از سوی دیگر بعد از سالها، خواستگار سابقش را دیده و همین باعث شده بود كه بخواهد زودتر طلاق بگیرد و با او ازدواج كند.
خواستگار خواهرم، سه ماه قبل از مرگ خواهرم به مقابل مغازه پدرم آمد و لپتاپی كه عكس و فیلمهای او و خواهرم در آن بود را نشان داد و مدام تهدیدمان میكرد كه باید خواهرم جدا شود و با او ازدواج كند ما هم از این مرد شكایت كردیم اما چون شاهد نداشتیم پرونده مختومه شد.
شاید اگر پای این مرد به زندگی خواهرم باز نمیشد او اكنون زنده بود و من قاتل نمیشدم.
*فكر میكردی بازداشت شوی؟
بله. همیشه كابوس دستگیریام را داشتم و حالا كه بازداشت شده و اعتراف كردهام از عذاب وجدانم كم شد.
*چرا تسلیم نمیشدی؟
خیلی ترسیده بودم و به آبروی خانوادهام فكر میكردم و همین باعث میشد راز جنایت را پنهان كنم.
*قصد فرار داشتی؟
نه، فقط میخواستم خودم را بكشم تا از عذاب وجدان خلاص شوم. حتی سه بار خواستم از پنجره، خودم را به بیرون بیندازم و خودكشی كنم كه جرات پیدا نكردم.
*در این مدت خواب خواهرت را دیدی؟
چند بار. مدام به من نگاه میكرد و سرش را پایین میانداخت و من در خواب التماس میكردم مرا ببخشد و حلالم كند.
*فیلم میبینی؟
گاهی اوقات.
*زندگی تو مثل كدام فیلم شده؟
مثل سریال زیر تیغ كه مردی ناخواسته باعث مرگ همكارش شد .من هم خواستم كاری كنم كه خواهرم فریاد نزند و صدایش را همسایهها نشنوند كه دستم را روی دهانش گذاشتم و باعث مرگ او شدم.
*چه حكمی در انتظارت است؟
اگر والدینم و خواهرزادههایم رضایت ندهند، قصاص میشوم و زندگیام برای همیشه نابود میشود. از آنها میخواهم مرا ببخشند.
*از اعدام میترسی؟
بله. اما هر چه خدا برایم مقدركند را میپذیرم.
*اگر زمان به عقب برمیگشت؟
هیچوقت به خانه خواهرم نمیرفتم.
*خون مقتول دامان قاتل را میگیرد؟
این جمله واقعی است و خون خواهر بیگناهم سرانجام مرا گرفتار كرد.
منبع: جام جم
12jav.net