شعری از محمدحسین شهریار/ کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
غزل کاروان بی خبر سروده استاد محمدحسین شهریار در زیر آمده است.
دوات آنلاین-غزلی از استاد محمدحسین شهریار را بخوانید:
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست/ با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست
کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر/ این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست
ماه من نیست در این قافله راهش ندهید/ کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست
ما هم از آه دل سوختگان بی خبر است/ مگر آئینه شوق و دل آگاهش نیست
تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است/ خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست
خواهم اندر عقبش رفت و بیاران عزیز/ باری این مژده که چاهی بسر راهش نیست
شهریارا عقب قافله کوی امید/ گو کسی رو که چو من طالع گمراهش نیست
12jav.net