زن متاهل در تله فریب شیطانی
این زن بعد از دعوا با شوهرش به توصیه دوست خود از خانه فرار کرد تا به خواستههایش برسد.
دوات آنلاین-در یک بزنگاه، اشتباه دردناکی را رقم زد و با پیروی از دوست ناخلف اش، تَرَک بر پیکر زندگی اش انداخت و پایه هایش را سست و ویران کرد. به گفته خودش با فرار از خانه، خواست جایگاهی نزد همسرش بیابد اما برعکس ته مانده حرمت و عزتش را از دست داد و سر افکنده شد. دوست به اصطلاح خیرخواه زن جوان در نقش «خاله خرسه» ظاهر شد و با پتک گمراهی زندگی او را از بن ویران کرد.
با مشاوره بی پایه و اساس دوست نابابش چاهی برای خودش کند که برای بیرون آمدن از آن باید تاوان سنگینی را بپردازد. فریب الفاظ قشنگ دوستش را خورد و با فرار از خانه خواست حرمت، ارزش و مقام خودش را نزد همسرش بالا ببرد اما خبر نداشت این راه به سنگلاخ می رود. زندگی ساده و بی آلایشی با همسرش داشت اما قدر عافیت را ندانست و در تله دوستش گرفتار شد. دوستش او را تشویق به کلنجار رفتن با شوهرش می کرد تا باین گونه حقش را از زندگی مشترک شان بگیرد. رفته رفته زن جوان افسار زندگی اش را به دوست ناخلف اش می سپارد تا برایش خواهری کند و یک زندگی ایده آل بسازد.
زن جوان اصلاً خبر نداشت با مشاوره های اشتباه دوستش، تیشه به ریشه زندگی مشترکش می زند. بعد از مدتی با تحریک دوستش سر ناسازگاری با همسرش می گذارد و هر بار به بهانه ای از خانه قهر می کند تا شاید با ناز کردن های زیاد، توجه همسرش را جلب کند اما این ماجراها سرآغاز اختلافات زناشویی زوج جوان می شود. آتش این اختلافات با هیزم دوست زن خانواده هر روز زبانه می کشد تا این که روزی سر یک مشاجره سنگین با همسرش زن خانه را ترک می کند و راهی خانه دوست به اصطلاح خیرخواهش می شود.
دوست بی قید و بند زن جوان این فرصت را غنیمت می شمرد و مثل شیطان در جلدش فرو می رود و می گوید باید با قهر کردن طولانی کاری کند شوهرش قدرش را بیشتر بداند، سر تسلیم فرود آورد و مطیع شود. دوست بی قید و بند زن جوان او را تحریک می کند که با فرار از خانه با یک تیر چند نشان بزند؛ از یک طرف از همسرش زهر چشم بگیرد و از طرف دیگر خواسته اش را به او دیکته کند.
زن که در یک دو راهی سخت و سرنوشت ساز قرار گرفته بود افسار زندگی اش را به دست دوستش می دهد و با او راهی دیار غربت می شود تا هوایی تازه کند و از طرفی مهم بودن حضورش را به همسرش بفهماند غافل از این که با این کارش زندگی مشترکش را تا آستانه نابودی می کشاند.
با توصیه دوست بی مسئولیت اش که او هم روزگاری زندگی زناشویی اش را با این تفکرات غلط از هم پاشیده بود تلفن همراهش را خاموش می کند تا همسرش را مدتی بی خبر و تنها بگذارد و بعد از آن دیگر جلوی خواسته های مشروع و نامشروعش قد علم نکند و او در خیال واهی اش آزادانه مثل پرنده به هر کجا دلش می خواهد برود و از زندگی اش لذت ببرد.
بعد از گذشت مدتی از فرار زن جوان، خانواده و همسرش به هر دری می زنند تا ردی از او بیابند اما ناکام می مانند و به ناچار منتظر می نشینند تا زن جوان خودش خبری بدهد. زن جوان با راهنمایی دوستش یک هفته ای به تفریح می پردازد و پس از آن همچون شخص فاتح راه خانه اش را درپیش می گیرد اما خبر ندارد که با این کار اشتباه پل های پشت سرش را ویران می کند. زن جوان با پا گذاشتن در خانه نه تنها با استقبال گرم همسرش مواجه نمی شود برعکس با خشم او مواجه می شود و اوضاع را علیه خود می بیند. او هر چه ابراز ندامت می کند اما فایده ای ندارد. همسر خشمگین بعد از ضرب و شتم، زن را از خانه بیرون می کند تا بیش از آن متحمل خفت و خواری نشود.
زن فریب خورده با حالی زار و چشمانی گریان راهی خانه پدر می شود تا شاید آن ها به گرمی از او استقبال و حمایت کنند اما آسمان آن جا هم برایش ابری و توفانی بود. خانواده زن جوان به خاطر آبروریزی دخترشان از او حمایت نمی کنند و مدام نیش و کنایه به او می زنند. شوهر زن جوان که طاقت نیش و کنایه و نگاه های سنگین آشنایان و اطرافیان را ندارد راهی دادگاه خانواده می شود و درخواست طلاق می دهد. زن جوان که از شرم نای سر بلند کردن ندارد با چشمانی اشکبار می گوید: کاش قدر عافیت و زندگی ساده ام را می دانستم و خام حرف های دوست بی قید و بندم نمی شدم تا این گونه سرافکنده نشوم. البته هنوز ناامید نیستم و شاید با کمک مشاوران دادگاه خانواده کاری کنم که همسر و خانواده ام من را ببخشند و زندگی ام را هر چند زخمی و تَرَک خورده سر پا نگه دارم. فقط می توانم بگویم «پشیمانم»... هر چند ندامت چیزی از گناهم کم نمی کند و آبروی رفته را بر نمی گرداند.
12jav.net