2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
گفت‌وگو با سارقی که می‌داند فقط 3 ماه زنده است

گفت‌وگو با سارقی که می‌داند فقط 3 ماه زنده است

بدبختی از این بیشتر که از دکتر بشنوی سه ماه بیشتر زنده نیستی؟ نمی دانم چرا روز آخر زندگی‌ام نمی‌رسد که همه چیز تمام شود.

دوات آنلاین-سامان،35 ساله، سارق سابقه داری است که به گفته خودش تنها سه ماه برای زندگی وقت دارد و به خاطر بیماری هپاتیت c در یک قدمی مرگ است. گفت و گو با این متهم را که توسط ماموران کلانتری ثنایی تهران دستگیر شده است، بخوانید:

 

*سابقه داری؟

بله، دو بار به خاطر رابطه نامشروع و سرقت به زندان رفتم.

 

*سرقت قبلی چه بود؟

سرقت از اماکن و دفترها که یک یا دو سرقت بیشتر انجام نداده بودم.

 

*چقدر پول به دست آوردی؟

70 میلیون تومان که به خاطرش حدود پنج سال زندان بودم.

 

*کی آزاد شدی؟

هشت ماه قبل از زندان آزاد شدم.

 

*چرا دوباره دزدی کردی؟

اعصابم به هم ریخته بود و بیکار بودم به همین دلیل دست به دزدی زدم.

 

*چرا سرکار نرفتی؟

چون سابقه دار بودم کسی به من کار نمی داد.

 

* بار اول چرا دزدی کردی؟

چون ورشکسته و بیکار بودم.

 

*چطور؟

در کار تولید لباس بودم که تحریم ها باعث شد شرایط بدتر شود و بیکار شدم.

 

اعتیاد داری؟

بله شیشه می کشم.

 

*دلیل سرقت ها بیکاری بود یا اعتیاد؟

بیشتر اعتیاد باعث این سرقت ها بود.

 

*ازدواج کردی؟

مجرد هستم، نامزد داشتم که به خاطر یک سری مشکلات از هم جدا شدیم.

 

*شیوه و شگرد سرقت ها؟

از زیر کرکره‌ها و تخریب درها وارد دفاتر آژانس هواپیمایی می‌شدم و دست به سرقت می زدم.

 

*چقدر دزدی کردی؟

17 لپ تاپ که همه آن ها را بعد از دستگیری بازگرداندم و حدود شش هزار دلار به سرقت بردم.

 

*چرا لپ تاپ ها را  نفروختی؟

تازه آزاد شده بودم و مالخر نداشتم که آن ها را بفروشم.

 

*با پول دلارها چه کردی؟

50 میلیون تومان به دست آوردم که یک خانه اجاره کردم.

 

*چرا با خانواده ات زندگی نمی کردی؟

35 ساله شدم و دیگر جایی برای من در خانه نبود.

 

*چه ربطی به سن دارد؟

خوب سابقه دار بودم.

 

*خانواده ات تو را نپذیرفتند؟

پذیرفتند اما رفتارشان درست نبود، به همین دلیل تصمیم گرفتم در خانه پدری نباشم.

 

*فکر می کردی دستگیر شوی؟

به چیزی فکر نمی کردم.

 

*چرا ؟

بدبختی از این بیشتر که از دکتر بشنوی سه ماه بیشتر زنده نیستی؟ نمی دانم چرا روز آخر زندگی‌ام نمی‌رسد که همه چیز تمام شود.

 

*بیماری خاصی داری؟

هپاتیت C دارم.

 

*علت بیماری؟

خالکوبی کردم، گویا نفر قبلی من هپاتیت داشته است.

 

*آزاد شوی دوباره دزدی می کنی؟

نه، نان و پنیر و هندوانه می خورم ولی دزدی نمی کنم، خسته شدم از این که باز دستگیر شوم. من اگر سارق خوبی بودم که چهار بار در یک محله برای سرقت نمی رفتم.

 

*چه برنامه ای برای زندگی ات داری؟

متاسفانه هیچ برنامه ای ندارم.

 

*چه کسی در زندگی تو مقصر است، خودت، جامعه یا خانواده؟

اول از همه جامعه بعد از آن مقصر اصلی خودم هستم.

 

*جامعه چرا؟

جامعه‌ای که یکی داراست و یکی ندار چه جامعه ای است که باید به فکر خالی کردن جیب دیگری باشیم.

 

*یعنی دزدی کنیم؟

نه، دزدی کار درستی نیست و همه تو را به یک چشم دیگر می بینند و شرایط بدتر از قبل می شود.

 

*چه کار کنیم؟

هر کاری جز دزدی، به کم قانع باشیم و سالم زندگی کنیم.

 

منبع: روزنامه خراسان

12jav.net

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.