2024/04/26
۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
سارق حرفه‌ای با همدستش ازدواج کرد

سارق حرفه‌ای با همدستش ازدواج کرد

با همسرم در پاتوق مواد فروش‌ها آشنا شدم. آمده بود مواد بخرد که او را دیدم و بعد هم کم‌کم با هم آشنا شدیم.

دوات آنلاین -سن و سالی از او گذشته و در کارهای خلاف هم ید‌طولایی دارد. از جیب‌بری در اتوبوس خلاف‌ها را شروع کرد و حالا تخصصش سرقت منزل و مغازه و لوازم داخل خودرو‌ست. هنوز مهر آزادی‌اش خشک نشده بود که دوباره سرقت را شروع شد اما این‌بار شگردی متفاوت به کار برد؛ شگردی که به امید آن، قصد داشت حالا‌حالاها هم دستگیر نشود. اما این شگرد نیز برای او کار‌ساز نبود و در چهارمین شب سرقت‌ها به دام افتاد.

 

*شگرد سرقت‌هایت چه بود؟

کدام سرقت‌ها، من شگرد‌های مختلفی برای سرقت داشتم. من از سرقت جیب مردم شروع کردم تا سرقت خانه‌های ویلایی.

 

*در سرقت‌های آخرت چه شگردی به کار بردی؟

برای اجرای نقشه‌ام باید ابتدا یک خودرو داشته باشم. در خیابان‌ها پرسه زدم و با دیدن خودروی پرایدی که در کنار خیابان رها شده بود با کلید یدکی که ساخته بودم در خودرو را باز کرده و آن را سرقت کردم. اما برای این‌که پلیس خیلی سریع خودروی سرقتی را پیدا نکند، شماره پلاک را تغییر دادم. تغییر پلاک برای ما که حرفه‌ای هستیم کار سختی نبود.

 

*و بعدش چه می‌کردی؟

سوار بر خودروی سرقتی در خیابان‌های پایتخت پرسه می‌زدیم. در کنار خودروهای پراید و پژویی که سیستم ایمنی نداشتند توقف می‌کردیم و من از خودرو پیاده می‌شدم. با همان کلید یدکی که داشتم در خودروها را باز کرده و لوازم داخل آن را به سرقت می‌بردم.

 

*گفتی برای سرقت می‌رفتید؟ این نشان می‌دهد که همدست داشتی؟

بله. خانم جوانی که چند وقتی بود با هم ازدواج موقت کرده بودیم با من در این سرقت‌ها همراه شده بود.

 

*همسرت می‌دانست که خلافکار هستی؟

اسمش سوسن است. خود او هم خلافکار بود و به خاطر جیب‌بری سابقه کیفری داشت.

 

*چطور با سوسن آشنا شدی؟

در پاتوق مواد فروش‌ها، آمده بود مواد بخرد که او را دیدم و بعد هم کم‌کم با هم آشنا شدیم.

 

*چه شد که با او ازدواج کردی؟

به خاطر همین سرقت‌ها. سوسن مدتی بود که بیکار بود و کار و کاسبی خلافکاری‌هایش کساد شده بود. وقتی فهمید که دنبال یک همدست هستم، پیشنهاد داد که همراهم شود. پیشنهاد خوبی بود، همدست زن بیشتر یک پوشش است و پلیس و مردم کمتر به سارق شک می‌کنند. همدستی با سوسن فقط یک ایراد داشت.

 

*چه ایرادی؟

قانون ما در سرقت این است که همه اعضای باند یک سهم می‌برند و سهم همه با هم برابر است. برای من سخت بود که سوسن تنها داخل ماشین بنشیند و زاغ‌زنی کند و همه استرس و باز کردن در خودرو و سرقت وسایل داخلش را من انجام دهم، آن‌وقت هر دو سهم مساوی ببریم. برای همین تصمیم گرفتم که با هم ازدواج کنیم. این‌طوری تقسیم سهمی دیگر در کار نبود و اگر هم تقسیم می‌کردیم، داخل خانه خودم خرج می‌شد.

 

*چه شد که سارق شدی؟

پدرم مرد زحمتکشی بود، بنایی می‌کرد و با سختی خرج زندگی‌اش را درمی‌آورد. مادرم هم زن خوبی بود و آرزو داشت که من که تنها بچه‌اش بودم به جایی برسم. بچه‌های دیگر مادرم به دنیا نیامده میمردند و من تنها بچه‌ای بودم که زنده ماندم. اما ای‌کاش من هم زنده نمی‌ماندم، آنقدر پدر و مادرم مرا لوس کردند و در برابر خواسته‌هایم سکوت می‌کردند که من سراغ هر خلافی رفتم. به خودم که آمدم دیدم غرق اعتیاد شده‌ام و خانواده‌ام نیز توانایی پرداخت هزینه مواد مرا نداشتند. همین موضوع باعث شد که بروم سراغ کارهای خلاف و آخر و عاقبتم بشود دزد سابقه‌دار!

 

منبع: تپش- روزنامه جام جم

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.