بازی های ملی را به شهرستان ها ببریم
حسن انتقال بعضی دیدارهای ملی به شهرستانها این است که تیم ملی با رو کردن چهره جدیدش مردم بیشتری را متقاعد به حمایت از خویش و حضور در ورزشگاهها در این راه خواهد کرد.
دوات آنلاین-به نظر نمیرسد تعداد کثیری به آنجا بروند و اگر بحث داغ شده حضور زنان در این استادیوم به سبب اصرار فیفا در کار نبود، شاید به مرز پنج هزار نفر هم نمیرسیدیم. سوای ضعیف بودن حریف ایران که برای فراری دادن هر تماشاگری و اکتفای اکثر علاقهمندان به پخش تلویزیونی کفایت میکند، سببهای دیگری نیز بر نامحبوب بودن نسبی تیم ملی طی سالهای اخیر وجود دارد.
ایران ورزشی نوشت: عمدهترین دلیل این فرآیند رفتارهای سرشار از غرور و ستیزهجویی سرمربی سابق تیم ملی بوده است که هر علاقهمندی به تیم ملی را از اطراف تیم دور میکرد. حرفهای تند و ناعادلانه کارلوس کیروش به اکثر کسانی که گذارشان به او میافتاد و مماشات تأسفبار مهدی تاج و همکارانش با بدرفتاریهای مرد پرتغالی سبب شد شماری از مردم عشق ذاتی خود به تیم ملی را به اعماق وجود خویش عقب برانند و برخی در کمال تأسف تیم ملی را تیم کیروش بنامند. تیمی که به جای حسابگریهای معقول، وسیله تسویه حساب مربی پرتغالی با دشمنان فرضی و واقعیاش بود و به جای مهرپروری بذر کینه را میپاشید و چه تأسفبار که برخی ملیپوشان نیز مانند مهرههایی نه چندان با اختیار فقط سربازهای حاضر در جنگ کیروش با این و آن بودند و اگر او از لباسهای تیم ملی بد میگفت، آنها هم بد میگفتند و چنانچه کیروش به فلان مقام و بهمان مسئول میتاخت، شاگردانش نیز با حمایت از وی میگفتند کیروش نباید تنها بماند و باید خواستههایش برآورده و قدرت و اختیارات از افراد مورد اشاره این مربی ستانده شود.
در چنان فضایی تیم ملی ایران به یک جمع نفوذناپذیر تبدیل شده بود که هرچند بسیار خوب میجنگید و در آسیا به نتایجی مثبت میرسید اما دژ بستهای بود که بیشتر از آن غریبگی میبارید و نه عشق و ارادت به همان ارکان فوتبال کشور.
حتی امروز هم که مارک ویلموتس بلژیکی در حال ساختن عمارت فکری و نگرههایی تازه برای تیم ملی است و صلح و همزیستی را در دستور کارش دارد، جذب مجدد مردم و کشاندن هرچه بیشتر آنها به استادیومها به آسانی حاصل نمیآید و پروژهای زمانبر است و باید مدتی صبر کرد تا به بار بنشیند.
ملیپوشان فعلی که به جز چند استثنا همان برگزیدگان دوران 8 ساله کیروش هستند، هنوز فرصت و امکان رهایی از آن قید و بندها و فرورفتن کامل در دنیای تنیده شده توسط سرمربی بلژیکی تیم ملی را که فضایی دوستانهتر و خالصتر از زمان کیروش است، نیافتهاند و فعلاً در مرحله تلاش و در دوران گذار قرار دارند و مدتی طول میکشد تا به مردانی تبدیل شوند که هم مثل دوران کیروش با تمام وجود بجنگند و هم این جنگها را حاشیهای و وارد امور شخصی مورد علاقه سرمربیشان نکنند. تا این تلاش ثمر دهد و تا زمانی که یوزها با باورهای فعلی تیم ملی همسو و مجری کامل انگارههای ویلموتس 50 ساله شوند (که به سبب 16 سال جوانتر بودن از کیروش بسیار قابل انعطافتر از او است و دنیا را روشنتر و امیدسازتر از کیروش میبیند) فدراسیون میتواند با انتقال برخی دیدارهای ملی به شهرستانها خیل بیشتری از دوستداران را به محل برگزاری این مسابقات بکشاند و کاری کند که یک مسابقه ملی در محلی 78 هزار نفری (آزادی تهران) حداکثر 10 هزار و گاهی فقط پنج هزار بیننده نداشته باشد.
استادیومهای ثامن یا امام رضا(ع) در مشهد، غدیر و شهدا در اهواز، نصفجهان در اصفهان و یادگار امام(ره) در تبریز مکانهایی هستند که برای این مهم به کار میآیند و با اینکه خصلتهای فراری دهنده مردم از دیدارهای تیم ملی در شهرستانها نیز برقرار و قابل حس کردن بود اما مهر و محبت و نزدیکی روحی و روانی که بین مردم در شهرستانهای عزیز کشورمان میبینیم، در تهران بزرگ و بیدر و پیکر موجود نیست و به همان اندازه رؤیت نمیشود و زندگی بشدت ماشینی شده در تهران که قاتل احساسها و نزدیکی انسانها است و حاکم بودن روحیات زندگیهای تکنولوژیک و وابستگی به شبکههای مجازی احتمال و امکان تکرار آیینهای گذشته و مهرورزیهای انسانی را بسیار کمتر از سابق کرده است.
حسن انتقال بعضی دیدارهای ملی به شهرستانها تا اطلاع ثانوی این است که تیم ملی هم که به لحاظ فنی تغییر تاکتیک داده و به جای دفاع مطلق و ضدحمله به بازیهای باز و تهاجمیتر روی آورده، با رو کردن چهره جدیدش مردم بیشتری - منجمله در تهران - را متقاعد به حمایت از خویش و حضور در ورزشگاهها در این راه خواهد کرد و دیری نخواهد پایید که عوامل کاهشدهنده شمار تماشاگران بازیهای ملی در تهران جای خود را به عوامل محبوبیت و رویکرد مجدد مردم خواهد داد. فراموش نکنیم که عامل دیگری که در سرد شدن نسبی مردم نسبت به بازیهای ملی سهم داشت، نمایشهای بیش از حد تدافعی و محتاطانه آن تیم بود و به رغم گرفتن نتایج مثبت فراوان مقابل رقبای آسیایی و حضور آبرومندانه در جامهای جهانی 2014 و 2018 چنان بازیهایی نمیتوانست (و اینک هم نمیتواند) مردم را به پر کردن استادیومها و لذت بردن از بازیها تشویق و متقاعد کند و مادامی که دفاعی و منفی بازی میکنید، کمتر کسی به شما دل میبازد و مردم فقط زمانی غرق در لذت و شادی میشوند که بازیهای زیبا و فنیتان چشمها را بنوازد و خاطرها را آسوده سازد.
پدید آمدن تدریجی سلاح دوم نیز میتواند در سرشار شدن بیشتر سکوها از تماشاگران حین دیدارهای ملی مؤثر باشد و این موج در تهران نیز همهگیر شود. امروز کامبوج را با جمعیت و بیجمعیت و با حضور زنان و بدون آنها به راحتی و با زدن چندین و چند گل میبریم اما در مراحل و روزهای بعدی که کارها گره میخورد، به حامیان بیشتری روی سکوها برای کسب نتایج مثبت محتاج خواهیم بود، چیزی که در تهران طی سالهای اخیر به ندرت به آن نایل آمدهایم و به هر دلیل قابل فهم یا درک نکردنی از حل مشکل از طریق انتقال آن مسابقات به شهرستانها هم غفلت ورزیدهایم.
12jav.net