2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
عاقبت زنی که صیغه مرد متاهل شد

عاقبت زنی که صیغه مرد متاهل شد

دختران هوویم من را تهدید کردند هر چه زودتر از زندگی مادرشان بیرون بروم وگرنه بار دیگر به جای کتک کاری جانم را خواهند گرفت.

دوات آنلاین-بالاخره ماه از پشت ابر بیرون آمد و دست مرد فریبکار رو شد. او که با ترفندهای مختلف ازدواج دومش را از همسر و فرزندانش پنهان کرده بود اصلا فکر نمی کرد روزی توسط دخترانش غافلگیر  و مشت اش باز شود.

 

 زن جوان که از رفتار دخترهای هوویش شوکه شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، درباره ماجرای زندگی سراسر دلهره اش می گوید: آرایشگر بودم و به صورت مجردی زندگی می کردم و کاری به کار کسی نداشتم  تا این که پای مرد عیال وار و پولدار به زندگی ام باز شد و من را به دردسر انداخت. نمی دانم چه شد که با پیشنهاد او برای عقد موقت آن هم به صورت پنهانی موافقت کردم. انگار از دوران مجردی خسته شده بودم.

 

بعد از عقد موقت زندگی زناشویی‌ام را با شوهر پنهان کارم آغاز کردم.

 

در این مدت شوهرم به صورت مخفیانه با من در ارتباط بود و هر بار برای عقد دایم وعده سر خرمن می داد و می گفت هر چه زودتر من را به خانواده اش معرفی می کند اما هیچ کدام از این وعده ها به واقعیت تبدیل نشد و مدام در دلهره به سر می بردم.

 

مدتی گذشت و خبرهای جسته و گریخته ای از برخی دوستانم شنیدم که زن و فرزندان همسرم به ماجرا پی برده اند و انگار منتظر فرصت مناسبی هستند. هر چند شوهرم زیر بار ازدواج نمی رفت و به همسر اولش می گفت همه این حرف و حدیث ها تهمت است اما می دانستم ماه هیچ وقت پشت ابر نمی ماند و چیزی جز آبروریزی نصیب مان نمی شود. هر چقدر به شوهرم می گفتم تا دیر نشده یا ماجرا را به خانواده اش بگوید یا به این رابطه پنهانی پایان دهد اما زیر بار نمی رفت و می گفت همسر و فرزندانش هیچ وقت به ماجرا پی نخواهند برد. این ماجرا ادامه پیدا کرد تا این که روزی دخترهای هوویم به صورت پنهانی شوهرم را تعقیب کرده بودند و گویا می خواستند از راز پدرشان باخبر شوند. زمانی که شوهرم خانه را ترک کرد چند دقیقه بعد صدای زنگ به صدا درآمد. وقتی در را باز کردم ناگهان دو دختر شوهرم من را غافلگیر کردند و زیر مشت و لگد گرفتند و کتک ام زدند.

 

دختران هوویم من را تهدید کردند هر چه زودتر از زندگی مادرشان بیرون بروم وگرنه بار دیگر به جای کتک کاری جانم را خواهند گرفت. بعد از این اتفاق شوک آور شوهرم را در جریان گذاشتم اما او از ترس عکس العمل همسر و دخترانش اصلاً خودش را آفتابی نکرد و خیلی زود پشت من را خالی کرد. زمانی که دیدم منتظر ماندن فایده ای ندارد به دادگاه خانواده آمدم تا با کمک مشاوران راهی برای خارج شدن از این بن بست پیدا کنم و به زندگی عادی برگردم و اگر نشد راه جدایی را در پیش بگیرم.

12jav.net

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.