دوات آنلاین-نقش بی بی مریم در سریال بانوی سردار نقشی بسیار سخت و حساس است که پانته آ سیروس به خوبی از عهده آن برآمده است. گفتوگوی جام جم با این بازیگر را بخوانید:
*خودتان سریال را دنبال میكنید و راضی هستید؟
بله، در مجموع راضیام.
*دوست داشتید، چیزی را تغییر دهید؟
مایل بودم فرصت داشتیم و لهجه را به كار اضافه میكردیم. این در واقع لهجه مكمل این فضا و لباسهاست. قبول دارم. این بیشترین انتقادی است كه نسبت به كارتان مطرح میشود. خیلی حرفها زده میشود اما آدمها در جریان بخشی از اتفاقات هستند و از سختیهای آن كار و دلایل اتفاقات خبر ندارند...
... در كارهایی كه مربوط به یك قوم و ایل است، شما درگیر یكسری حساسیتهایی میشوید كه اصلا به ذهنتان هم نمیرسید. این حساسیتها ناشی از عدم شناخت و تعصبات از یكسو و عدم آگاهی از سوی دیگر است. به هر حال من در جایگاهی نیستم كه بتوانم این حساسیتها را قضاوت كنم و تنها با آنها مواجه میشدم. وقتی تمام این موارد را كنار هم میگذارم باید بگویم كه یكسری از انتقادات به كار وارد نیست، یكسری دیگر را هم در جایگاهی نیستم كه بخواهم پاسخ دهم و بعضی موارد را هم میپذیرم. مثل همین لهجه كه اگر زمان بیشتری داشتیم، حتما روی آن كار میكردیم. واقعیت این است كه من امروز قرارداد بستم و فردا كار كلید خورد.
*آنچه من شنیدهام این است كه نه به خاطر زمان بلكه به دلیل حساسیتهای احتمالی نسبت به ادای لهجه، این مورد از كار حذف شده است.
قطعا ما هر كاری در جهت نشان دادن یك قوم انجام دهیم، یكسری آدم حساس هستند كه به آن خرده میگیرند. مثلا میگویند «آ» را باید بیشتر میكشید یا... . گاهی میبینم محتوای اثر تحتتاثیر این حساسیتها فراموش میشود. ما داریم اسطورهای كه متاسفانه غیر از بختیاریها، بسیاری آن را نمیشناختند از گنجه بیرون میآوریم، به آن میپردازیم و میگوییم این شخص باعث افتخار است. آن وقت به عنوان مثال، ایراد میگیرند چرا اسبش سفید است؟ چرا فلانی را اینگونه صدا کرد؟ اینها احوال قوم ما نیست، لباسها رنگآمیزی آنچنانیتری باید داشته باشد و دهها مورد از اینگونه گلهگذاریها. اگر ما پول هنگفت یا صنعت تلویزیونی و سینمایی عجیبی داشتیم، میتوانستیم بهتر باشیم اما واقعا بعضی كارهای ما با محدودیتهای زیادی ساخته میشود و این همه مو را از ماست كشیدن، بیانصافی است. باید گفت «گر تو بهتر میزنی، بستان بزن»؛ اگر تو میتوانی بهتر بساز. چرا نمایشنامه رادیویی، تئاتر و فیلم سینماییاش را نداشته باشیم؟ اگر ساخته شود، من صف اول میایستم و آن كار را تشویق میكنم.
*سوای قضیه لهجه، بازخوردها چگونه بوده است؟
بدون اغراق 90 تا 95 درصد كسانی كه در صفحههای مجازی و ... با ایشان ارتباط دارم میگویند از بازی راضی هستند و بیبی را باور كردند. از این قضیه خیلی خوشحالم و به آن افتخار میكنم. كسانی هم اعتراض دارند كه بخشی از آنها وسواس و حساسیت است و بخش دیگر قابل پذیرش.
*معترضان چه میگویند؟
میگویند واقعیت این نیست و ماجرا چیز دیگری بوده و حرفهایی از این نوع. در صورتی كه ما میگوییم، این اقتباس پرویز شیخطادی است. مسلما هیچكدام از این داستانها به عینه اتفاق نیفتاده است. ما در 12 قسمت برداشتی از شخصیت بیبی مریم داشتیم.
*پس این برشی از زندگی بیبی است.
بله. حتی نشان دادن زندگی یك زن معمولی و معرفی نقشهای مختلف او به عنوان مادر، همسر، فرزند، خواهر و... هم به بیش از ده قسمت نیاز دارد؛ چه برسد به بیبی مریم بختیاری كه باید در این زمان كوتاه ابعاد مختلف شخصیتش را نشان دهی، برای مخاطب جذاب هم بشود و مستندگونه نباشد.
*با این تفاصیل چرا مینیسریال ساخته شد؟
این را باید از خودشان بپرسید. كاش میشد كه طولانیتر باشد. اصلا اول قرار بود پنج قسمت باشد، بعد شد هفت قسمت و كمكم به 12رسید.
*البته ظاهرا فصل بعدی قرار است ساخته شود كه به زندگی علیمردانخان میپردازد.
شنیدم اما اطلاع دقیق ندارم.
*به عنوان مادر این شخصیت حضور خواهید داشت؟
اگر ساخته شود و آقای شیخطادی كارگردانش باشند، احتمالش هست اما اگر كارگردان تغییر كند، مطمئن نیستم.
*شما پیش از این هم در سینما كار كردهاید و هم تلویزیون، اما هیچیك از نقشهایتان به اندازه بیبی مریم دیده نشد.
واقعیت این است كه بازی در چنین نقشی كه آنقدر دیده شود برایم مثل رویا بود. البته دیده شدنش نه، بلكه بازی در نقشی با این ویژگیها برایم آرزو بود. من میتوانستم یك زن گریه كن را بازی كنم كه مدام به او ظلم میشود و گوشهای در خانه اشك میریزد یا یك زن پریشانحال و روانی باشم، دیده هم میشد اما موضوع این است كه بازی در چنین نقشی خیلی به آرزو شبیهتر بود تا واقعیت. البته این احساس من است و شاید بینندگان بگویند نقش خاصی نیست، من به آنها هم احترام میگذارم.
*میشود راجعبه كیفیت اثر و بازی شما در این نقش صحبت كرد و نقد داشت اما پذیرفتنی است كه نقش بیبی مریم تفاوتهایی دارد چون اصولا برای خانمهای بازیگر نقش زن فعال و قدرتمند كمتر نوشته میشود.
واقعا همینطور است. البته این موضوع هم به امكانات و هم عدم توانایی بازیگران برمیگردد. رامبد جوان در مصاحبهای درباره فیلم قانون مورفی گفته بود، ساختن فیلم اكشن بسیار سخت است و تازه بلدش هم نیستیم.
*سخت به لحاظ كمبود تجربه یا امكانات؟
هر دو. مشكل ما این است كه برای ساختن یك فیلم اكشن نمونههای خارجی را میبینیم و فكر میكنیم چون آنها موفق هستند باید از روی دستشان بنویسیم. ما نه آن امكانات را داریم و نه آن بازیگران را؛ به خصوص آقایان چون خانمها به دلیل پوشش، قضیهشان فرق میكند. اغلب بازیگران ما حتی دو طبقه را هم با آسانسور بالا میروند و در فیلمها اكت خاصی ندارند. از سوی دیگر اصلا از بازیگران خواسته نمیشود، اگر هم خواسته شود و بازیگر هم از پسش بربیاد امكانات كافی برای ساخت وجود ندارد. نمیگویم امكانات نیست اما كم است و میبینیم بیشتر كارهایی كه در این زمینه انجام میشود، كمدی از آب درمیآید و مخاطب پس میزند. ما یكسری خصوصیات فرهنگی و قومی داریم كه میتوانیم در آنها صاحب سبك باشیم. اصلا دلیلی ندارد اكشن آمریكایی بسازیم، مگر ما آمریكایی هستیم!؟ ما اگر به تاریخ فرهنگی و اقوام خود بپردازیم حتی میتوانیم ژانری تازه در آثار اكشن ایجاد كنیم كه متعلق به خودمان است. وقتی مخاطب از سواركاری و تیراندازی من خوشش میآید و بازخورد مثبت نشان میدهد یعنی این كار شدنی است.
*برمیگردیم به همان نكتهای كه درباره توانمندیهای فیزیكی بازیگران گفتید. خود شما به خاطر همین ورزشكار بودن و داشتن این تواناییها برای نقش بیبی مریم انتخاب شدید.
بله. ظاهرا برای پیدا كردن بازیگر نقش اول دردسرهایی داشتند، چون هنرپیشهای كه توانایی سواركاری و... را داشته باشد پیدا نمیكردند و زمان و بودجهشان هم محدود بوده است. اهل فن میدانند كه بدلكار پروسه تصویربرداری را طولانی میكند چون باید یكبار تصاویر را با بازیگر بگیرند و بار دیگر با بدل و این تصاویر با هم ادغام شود. بیننده حرفهای هم بدل را از هنرپیشه تشخیص میدهد و مچ فیلم را میگیرد. فرخ مجیدی، فیلمبردار این سریال یك روز به من گفت تعجب میكنم، بازیگران باید تیراندازی، سواركاری و شنا بلد باشند. حالا شنا به دلایلی در فیلمهای ایرانی زیاد استفاده نمیشود اما تیراندازی و سواركاری جزو مهارتهای اصلی است.
*بهویژه با عقبه تاریخی كه ایران دارد.
دقیقا اگر دست از كپی كردن برداریم و به اسطورههای ایرانی بپردازیم، باید بازیگرانمان به این مهارتها مجهز باشند. باید زد و خوردها و... در آثار ما ایرانی باشد نه شبیه آنچه كشورهای دیگر میسازند. در این صورت دیگر خندهدار نیست و موجب افتخار میشود. من از بچگی اسب و تفنگ شكاری داشتم و از پدر ورزشكارم این مهارتها را آموختم اما مسلما تنها من نیستم كه چنین تواناییهایی دارم؛ بازیگران قدیمی و تازهای هستند كه آنها هم از پس این كارها برمیآیند اما بازار كار برایشان وجود ندارد و وقتی از تواناییهایشان استفاده نمیشود، آنها هم دانستههایشان را به فراموشی میسپارند.
*با توجه به اشرافی كه به ورزش دارید، چقدر در طراحی حركات بیبی نقش داشتید؟
تمام طراحیها را خود آقای شیخطادی انجام میدادند و من با تواناییهای خودم تبدیلشان میکردم به اعمالی قابل اجرا و باور پذیر، در نتیجه حاصل کار مشترک کارگردان و من بود.
*در طول كار دچار آسیب نشدید؟
وقتی مدام ورزش كنی و بدن آمادهای داشته باشی، كمتر دچار آسیب میشوی اما به هر حال ممكن است پیش بیاید و برای من هم یكبار اتفاق افتاد. باید در جایی از سریال گیوههایم را درمیآوردم، گالش پا میكردم و از اسب میپریدم. انگشتم روی سنگ فرود آمد و از جا دررفت. بقیه سكانس را تصویربرداری كردیم و نگذاشتم كسی بفهمد. موقع ظهر بود كه گفتم باید به درمانگاه بروم. آتل بستند و باز سر كار برگشتم. یك روز هم استراحت نكردم.
*انتقاد دیگری كه مطرح میشود به بیان برمیگردد كه گاهی ادبی میشود و گاه عامیانه.
خیلی نمیتوانم از این موضوع دفاع كنم اما میدانم مثلا بیبی با والیها متفاوتتر از علیمردانخان حرف میزند و لحن با توجه به مخاطب و حس و حال سكانس تغییر میكند.
*مثلا در قسمت دوم لحن بیبی در نریشنهایی كه در كوه و كمر میگوید، كاملا تغییر میكند و از صنایع ادبی در آن استفاده میشود.
بیبی مریم، شاعر و به لحاظ ادبی غنی بوده است. آن نریشن شبیه دلنوشتههایی است كه گاهی خودمان هم مینویسیم. این خاطرهنویسیها گاه ادبی است و گاه خودمانی.
*این نوسان گاهی به لهجه هم سرایت میكند. مثلا در جایی خود شما یا بازیگرانی مثل عمار تفتی كلمات لری میگویید و در ادامه باز بیلهجه میشوید.
من لری بلد نیستم و خیلی دوست داشتم یاد بگیرم برای همین فكر نمیكنم در جایی از سریال لری حرف زده باشم. اگر هم موردی بوده شاید تكرار كلمات شخص مقابلم یا چیزی شبیه به آن بوده است. همانطور كه اشاره كردم مایل بودم لااقل یك تهلهجه لری داشته باشم.
*اصلا شناختی از این شخصیت داشتید؟
نه متاسفانه. اول كه كار را پذیرفته بودم، هر چقدر دوستان بیشتر در مورد این شخصیت برایم میگفتند، از تعجب چشمانم گشادتر میشد و با خود میگفتم چرا نباید او را بشناسم؟! بعد گفتم شاید من نمیدانم و بقیه اطلاع دارند. از دیگران هم پرسیدم و بسیاری او را نمیشناختند و افسوسم بیشتر شد. منابع كمی از ایشان در دسترس است.
*برای شناخت این شخصیت منبعی در اختیارتان گذاشته شد؟
آنقدر كار سخت و فشرده بود كه غیر از فیلمنامه، گفتههای آقای شیخطادی و جستوجو در اینترنت چیز زیادی در اختیار نداشتم.
*این شخصیت به لحاظ سنی از شما كوچكتر است.
بله. حدود دو سال از زندگی او در35 - 34 سالگی را میبینیم و قصه در همین مقطع به پایان میرسد.
*جالب این است كه برای شما بازیگری و شناخته شدن در سن جوانی اتفاق نیفتاد. چه حسی در این مورد دارید؟
فكر میكنم هر چیزی باید در زمان خودش اتفاق بیفتد و برای من هم زمانش الان است. شواهد هم همین را نشان میدهد. وقتی بیبی مریم در این سن به من پیشنهاد میشود، یعنی من بردم و مزد زحماتم در این چند سال را گرفتم.
*چه شد كه بازیگر شدید؟
قبل از دانشگاه خیلی به بازیگری علاقهمند بودم، اما به دلایل فرهنگی، خانوادهام مایل نبود و من طراحی صنعتی خواندم و نقاشی را به صورت حرفهای دنبال كردم. بعد از چند سال شرایط زندگیام تغییر كرد و دیدم میتوانم دنبال آن چیزی علاقه دارم بروم. در كلاسهای دوبله شركت كردم اما دیدم دلم اكت میخواهد و دوبله پاسخگوی هیجانات من نیست. به كلاسهای بازیگری رفتم و پیشنهادهای كار شروع شد.
*از اولین تجربههایتان بگویید.
نقشهایی بازی كردم كه به اندازه اكسسوار صحنه بود و این برایم تجربهای شد كه با كارگردانی كه نمیشناسم كار نكنم و به قول و قرارهای دروغینی كه در مورد اهمیت نقش پیش از شروع تصویربرداری میدهند، اعتماد نكنم.
*كاری هست كه از بازی كردنش راضی نباشید؟
دو كار هست كه به خاطرش خوشحال نیستم. یكی سریال خاطرات مرد ناتمام، ساخته صادق كرمیار و دیگری فیلم بن بست وثوق. این دو كار اشتباه من بود. البته كارهایی هم هست كه دوست دارم و از عواملشان آموختم، مثل «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا»، خرگیوش، ساعت 5 عصر، اینجا همه چیز خوب است، تنهایی لیلا و ماه تیتی.
12jav.net